ضعفها و قدرتهای یک دستورالعمل اصلاح شده
یکی از بحثهای مهم در این دستورالعمل به هیات پذیرش بازمیگردد که دو نفر متخصص دانشبنیان و سه نفر هم با تخصص مالی، حقوقی و مدیرعامل فرابورس را در خود جای داده است. به جز اینکه بحث وزن نماینده مالی و حقوقی در این هیات بالاست و شاید لازم باشد که خبرگان دانشبنیان در این هیات وزن بیشتری داشته باشند، اشکالی که میتوان به این دستورالعمل جدید گرفت این است که این افراد خبره و متخصص در حوزه دانشبنیان ثابت فرض شدهاند، این در حالی است که میدانیم شرکتهای فعال در این حوزه با موضوعات متفاوتی در این بخش مشغول به کار هستند و باید در مورد هر شرکت دانشبنیان و اقتصاد دیجیتال متخصصان همان حوزه را در بدنه هیات پذیرش داشته باشیم. بنابراین بسیار خوب بود اگر متخصصان دانشبنیان و اقتصاد دیجیتال حاضر در این هیات پذیرش، متناسب با نوع فعالیت شرکت تعیین شوند و اشخاص ثابت در این هیات در این خصوص نداشته باشیم.
یکی از مزایای مهم ورود به بورس، بحث تامین مالی است. همانطور که میدانیم شرکتهای دانشبنیان از آنجا که دارایی قابل مشهود خاصی ندارند، معمولا برای رشد و توسعه و تامین مالی خود به راحتی نمیتوانند از سیستم بانکی استفاده کنند. یکی از راههایی که پیش پای شرکتهای دانشبنیان برای تامین مالی قرار دارد، این است که بعد از ورود به بورس و ارزشمند شدن یا ارزش گرفتن سهامشان، امکان توثیق سهامشان برای وثیقه در بانک فراهم باشد، بنابراین شرکتی که شاید دارایی اندکی داشته باشد، اما به واسطه چشمانداز خوب در بازار و ارزش سهام مطلوبش در بازار، میتواند سهام خودش را در سیستم بانکی به عنوان وثیقه بگذارد و از آن استفاده کند. در بندهای متعددی این دستورالعمل جدید یک جا در مورد اختیار تصرف و یک جا هم در مورد توثیق کردن، محدودیتهایی قائل شدهاند و به طور مشخص، توثیق شدن را هم به نفع فرابورس قائل شدهاند. به نظر میآید این موضوع در چنین دستورالعملی به نوعی در آن دیده شود یا اصلاح شود که این امکان فراهم باشد که شرکتهای دانشبنیان بتوانند با توثیق بخشی از سهامشان در سیستم بانکی از امکان تامین مالی استفاده کنند و به این ترتیب توانایی هرم کردن و تامین مالی شرکت خود را توسعه دهند.
یکی از نکات قوت این دستورالعمل کاهش استعلامات است که این باعث میشود بحث ورود این شرکتها به بورس تسهیل شود. با این حال در پنج جای مختلف این دستورالعمل به گرفتن یکسری گواهیها اشاره شده است؛ از جمله الزامات حفاظت از دادهها توسط افتا، گواهی کیفیت نرمافزار از سازمان فناوری اطلاعات، تاییدیه فنی نرمافزار از سازمان فناوری اطلاعات، گواهی صلاحیت و احراز صلاحیت نرمافزار از سازمان فناوری اطلاعات و گواهی حق نشر، عرضه و اجرا از وزارت ارشاد اسلامی. بهرغم اهمیتی که گرفتن تاییدیهها و گواهیهای مختلف دارد، اما به نظر میرسد گرفتن برخی از این تاییدیهها از سازمانهای مشخص شده فرآیند معینی برای ارزیابی شرکتهای دانشبنیان با یک تنوع بزرگی از فعالیت نداشته باشد. شاید بهتر بود دستورالعمل در این زمینه محدودیتی قائل میشد و اعلام میکرد که از مراجع ذیصلاح گواهینامه مربوطه یا تاییدیههای مرتبط گرفته شود و خود هیات محترم پذیرش این امکان را داشت که متناسب با نوع فعالیت آن شرکت، نوع سازمانها یا مراجعی که میتوانند گواهی یا تاییدیههای مرتبط را به این شرکتها بدهند، تعیین کنند.
یکی دیگر از نکات خوب این دستورالعمل جدید اشاره به موضوع کارکنان کلیدی در شرکتهای دانشبنیان است. همانطور که مشخص است دارایی اصلی شرکتهای دانشبنیان نیروهای انسانی کلیدی آنها هستند، اما جای چند موضوع در این بخش از دستورالعمل خالی است. برای نمونه به حفظ نیروهای انسانی کلیدی به شکل خیلی کلی اشاره شده است. به نظر میآید که حداقل در آییننامههای داخلی هیات پذیرش در نظر گرفته شده در این دستورالعمل به موضوعهایی مانند جانشینپروری، مدیریت و نگهداشت دانش و همینطور لزوم ایجاد فرهنگ سازمانی برای تداوم فعالیت شرکت و نگهداری دانش و تجربیات ایجاد شده و خلقشده درون شرکت اشاره شود که شرکت با استقرار نظامهایی این اطمینان را به سهامداران آتی خود بدهد که در مورد مدیریت دانش و تداوم فعالیت شرکت که عمدتا هم مبتنی بر تداوم نوآوری در این شرکتهاست به نوعی پیشبینیهای لازم در فرآیندهای داخلی اندیشیده شود.
یکی از مواردی که در این دستورالعمل حذف شده به موضوع ارزشگذاری این نوع شرکتها بازمیگردد. میدانیم که شرکتهای دانشبنیان با توجه به فعالیتهای جدید و خلاقانهای که احتمالا بیمثال و بیمانند در گذشته بوده، ارزشگذاریشان کار سادهای نیست، اما اینکه هیچ ارزشگذاری هم روی آنها انجام نشود، از نظر نگارنده کار درستی نیست و بهتر است مراجع و نهادهای مالی برای ارزشگذاری این شرکتها اقدام کنند و این ارزشگذاری به صورت عمومی افشا شود، اما اینکه این ارزشگذاری توسط سرمایهگذاران به چه شیوهای قرار است استفاده شود و چه وزنی را به این ارزشگذاریها میدهند باید در حوزه اختیارات و مسوولیت هریک از سهامداران باشد که خودشان در خصوص این موضوع تصمیم بگیرند.
هرچند ورود شرکتهای استارتآپی به بورس موضوع مهمی است و این دستورالعمل هم آزادی بسیار خوبی به بورس و هیات پذیرش برای قبول شرکتها داده است، اما به نظر میرسد این دستورالعمل باید به این موضوع هم اشاره میکرد که چنین شرکتهایی در امیدنامه خود به موضوع ریسکهای مختلف در صنعت خود حتما اشاره کنند و مهمتر اینکه شرکتها برای ورود به فرابورس حداقل مدتی را از دوره فعالیتشان گذرانده باشند و به درآمدهایی رسیده باشند. در واقع مستقل از بحث سودآور بودن یا سود و زیان فعالیتها، وجود کارهایی که منجر به درآمد قابلتوجه شده باشد دارای اهمیت است، زیرا وقتی این شرکتها در بورس عرضه میشوند همه سرمایهگذاران ریز و درشت میتوانند در آنها سرمایهگذاری کنند و نباید ریسک این شرکتها از حدی بیشتر باشد.