استارت‌آپ‌کُشی با پول‌پاشی

مسیریاب سریع‌ترین راه را برای رسیدن به هدف انتخاب می‌کند. اما این سریع رسیدن به هدف همیشه هم کارآمد نیست؛ راه رسیدن به هدف (یا همان استراتژی که به زبان فارسی می‌شود راهبرد) در بسیاری از موضوعات، مهم‌تر از هدف‌گذاری‌های بزرگ و شعاری است. انتخاب هدف یک کلیک است  و مسیریابی کاری سخت است چون انتخاب از میان راه‌های مختلف برای رسیدن به هدف است. به همین ترتیب هم دو دسته سیاستمدار پیش روی ما قرار دارد: آنها که در شعارهای بزرگ با هم رقابت دارند (همان‌هایی که شاد از هدف‌گذاری‌های غیرواقع‌بینانه‌اند) و آنهایی که راه رسیدن به اهداف را به اندازه اهداف مهم می‌دانند؛ چه بزرگند گروه نخست و چه اندک گروه دوم.

در سال‌های گذشته چهار حوزه به‌عنوان «خدمات پایه» مورد توجه سیاست‌گذار ایرانی حوزه فناوری اطلاعات بوده است. در این میان مقایسه دو نوع پلت‌فرم «مسیریاب و نقشه» و «پیام‌رسان» درس‌آموزی‌های بزرگی دارد، که اولی داستان موفقیت بوده و دومی داستان شکست (تا اینجای کار). از دی‌ماه ۹۷ تا بهمن ۹۸ پلت‌فرم‌های مسیریاب ایرانی (مانند نشان و بلد) از چیزی نزدیک به صفر رسیدند به دو برابر نصب مهم‌ترین رقیب خارجی‌شان با نام ویز. اینکه چطور آنها چنین موفق شدند و مقایسه‌شان با پیام‌رسان‌ها نیاز به دقت دارد.

مقایسه میان این دو برای ما راهگشا خواهد بود؛ چراکه راهبرد در این داستان‌ها مهم‌تر از هدف‌گذاری‌ها بوده است.

  مقایسه دو نوع پلت‌فرم

تمامی آنچه در ادامه درخصوص مقایسه می‌آید، در حقیقت مقایسه‌ای است که در آن «خلق بازار» (Market Creating) یا «بازارسازی» (Market Making) در یک طرف قرار دارد و در برابر آن «دخالت مستقیم در بازار» است. خلق بازار اغلب در حوزه‌های جدید است و در آن بازاری جدید ایجاد می‌شود برای رقابت میان عرضه‌کنندگان مختلف تا در آن، طرف تقاضا (یا همان کاربران) حق انتخاب خود را داشته باشند. اما دومی برآمده از تفکر ساده‌انگارانه‌ای است که دوست دارد برای بهبود وضعیت هر بازاری در آن مداخله مستقیم کند. چهار تفاوت اصلی میان «مسیریاب و نقشه» در برابر «پیام‌رسان» وجود دارد که در حقیقت تفاوت میان «خلق بازار» در برابر «مداخله مستقیم در بازار» است:

۱- شرکت‌های خصوصی در برابر شرکت‌های خصولتی: مسیریاب‌ها شرکت‌هایی خصوصی بودند که در بازار خلق‌شده به رقابت می‌پرداختند و در پیام‌رسان‌ها شرکت‌هایی بودند که اغلب توسط نهادهایی غیرخصوصی (به غیر از یک مورد خصوصی واقعی) شکل‌گرفت که در واقع از شکل‌گیری بازار رقابتی پیام‌رسان جلوگیری کردند.

۲- شرکت‌های سابقه‌دار و دارای پیوند طبیعی با زیست‌بوم در برابر شرکت‌های ساختگی و فاقد ارتباط: مسیریاب‌ها اغلب شرکت‌هایی زایشی (Spin off) از کسب‌وکارهای فعال بودند یا شرکت‌های جذب‌شده (M&A) توسط آنها. اما پیام‌رسان‌ها پیوند طبیعی با سایر کسب‌وکارها نداشتند؛ به همین دلیل نه از سرریز سرمایه آنها (اعم از سرمایه انسانی و دانشی و نمادین) می‌توانستند بهره‌برداری کنند و نه از جانب زیست‌بوم پذیرفته می‌شدند.

۳- رقابت با رقیب به جای فیلترکردن رقیب: شرکت‌های مسیریاب (در زمان ذکرشده) در حال رقابت با رقیب خارجی‌شان ویز بودند و همین رقابت آنها را توانمندتر می‌کرد. کاربر ایرانی نیز حق انتخاب داشت؛ و در این رقابت بود که توانستند از رقیب پیشی بگیرند؛ اما در حوزه پیام‌رسان‌ها میانبر آنها فیلتر رقیب بود و مهاجرت‌های بزرگ از وایبر به وی‌چت، تلگرام، واتس‌اپ و … به همین دلیل واکنش کاربر ایرانی به اولی مثبت و به دومی منفی و همراه با حس ناامنی. هنوز هم باور دارم با کاهش فیلتر این مسیریاب‌ها رشد بیشتری خواهند داشت.

یکی از مزیت‌های رقابتی پیام‌رسان‌ها داده‌های مختلفی بود که فراتر از رقیب خارجی‌شان بود. آنها در رویدادهای مختلف و بنا به نیازهای مختلف داده‌های خاص ارائه می‌کردند؛ مانند داده‌های نقاط پرخطر در سیل (سیل‌های نوروز ۹۸)، مراکز خدمات امدادی، حتی داده‌ای مانند بیمارستان‌های پذیرنده بیماران کووید-۱۹ یا مسیر حرکت اتوبوس‌ها و متروها...

۴- عدم مشوق پولی در برابر طلب پول و امکانات از دولت: خوشبختانه برای مسیریاب‌ها هیچ مشوق پولی تعریف نشد، اما پیام‌رسان‌ها به غیر از سرور و پهنای باند و تسهیلاتی که دریافت کردند، همواره غر زدن‌هایشان نیز تیتر رسانه‌ها بود. آنها برای باخت‌هایشان می‌توانستند به وزارت ارتباطات حمله کنند و همین یعنی حاشیه‌ای امن برای کوشش نکردن! مسیریاب‌ها جز داده‌های عمومی (یا به زبان دیگر محتوا) هیچ مشوقی دریافت نکردند.

  این مسیر اشتباه است!

مسیریاب نتیجه عدم مداخله غیرضروری و غیرکارشناسانه بود و پیام‌رسان نتیجه مداخله غیرضروری و برهم‌زننده بازار؛ هرچند برای آنکه بازیگران مختلف را راضی کرد تا مداخله نکنند به نیروی عظیمی نیاز بود.

پلت‌فرم‌های مسیریاب در کنار محتوا (داده‌های عمومی) توانستند شکل بگیرند و پلت‌فرم‌های پیام‌رسان بدون محتوا و پذیرش اجتماعی شانسی برای بقا ندارند.هیچ پلتفرمی نمی‌تواند بدون مشارکت عمومی حداقل نیمی‌از جامعه شانس بقا داشته باشد. به قول کوز (Coase) برنده نوبل اقتصاد، آنچه در بازار دادوستد می‌شود کالا نیست بلکه حق مالکیت است؛ به این ترتیب است که امکان رقابت زیر یک نظام قانونی را محقق می‌کند! برای رشد پلت‌فرم ایرانی مسیریاب تمامی آنچه انجام شد، خلق بازار بود.شاید هم شانس مسیریاب‌ها  قرار گرفتن ذیل حمایت‌های مناسب بود. حکمرانی به‌روز در دنیا یعنی خلق بازارهایی که با کمترین مداخله دولت شرایط رقابتی ایجاد می‌شود برای بخش خصوصی.مسیر حمایت از پلت‌فرم‌ها، اگر از نوع تجربه پیام‌رسان ایرانی باشد که تاکنون اشتباه بوده و اگر پلت‌فرم مسیریاب باشد نیاز به یادگیری و تکرار دارد. لازم است گاهی به برخی مدیران دلسوز به صراحت گفت راهتان در پلت‌فرم پیام‌رسان و جویشگر اشتباه است؛ این هشدار نه «اختلاف مبنایی» است و نه «بی‌تحرکی». این از نوع همان هشداری است که زمانی گفته شد ظرفیت پیام‌رسان‌های داخلی محدود است و آن مدیران به سخن غلوآمیز اعتماد کردند که یک پلتفرم به تنهایی ظرفیت۲۰میلیون کاربر را دارد. نتیجه اعتماد بی‌مورد به شعارها بی‌اعتمادی عمومی شد به سیاست‌های ملی.

  سخن پایانی

مسیریاب سریع‌ترین راه را برای رسیدن به هدف انتخاب می‌کند؛ اما در سیاست‌گذاری راه سریع راه بهینه نیست. گاهی هم همین مسیریاب می‌شود نشانه‌ای از یک اشتباه بزرگ در سیاست‌گذاری! برادر کسی مخالف پلت‌فرم ایرانی نیست، ما مخالف راهبردهای اشتباه هستیم!

Untitled-3

326206