چرا استارتآپها به سراغ هابهای جدید فناوری میروند؟
امیدهای تازه رقبای سیلیکون ولی
جوزف شومپیتر (Joseph Schumpeter)، اقتصاددان اتریشی- آمریکایی، یک نظریه اقتصادی را مطرح میکند. بنا بر این نظریه، جهش صنعتی در ساختار اقتصادی انقلابی ایجاد کرده که بیوقفه قدیمیها را یکی پس از دیگری از بین برده و یک پدیده جدید را جایگزین آن کرده است. البته این اتفاق زمانی رخ میدهد که یک نوآوری باعث تخریب سازههای قدیمی شده و جابهجایی آزادانه منابع را فراهم میسازد. شومپیتر به این تغییر اصطلاحا تخریب خلاقانه (Creative Destruction) میگوید که به تخریب شومپیتر هم معروف است. براساس این نظریه، سیلیکون ولی در مرکز چند چرخه تخریب و بازسازی شومپیتر اعم از تراشههایی از جنس سیلیکون، رایانههای شخصی، نرمافزار و خدمات اینترنتی قرار داشته است.
البته برخی از اختراعاتش مانند قوری متصل به اینترنت یا اپلیکیشنی که به مردم سکه میفروخت، عجیب و خندهدار بود. اما اختراع بسیاری از فناوریهای تحولآفرین مانند تراشههای ریزپردازنده، پایگاه دادهها و گوشیهای هوشمند را هم میتوان در این دره خوشنام آمریکایی ردیابی کرد. با وجود تلاشهای زیادی که انجام گرفته، ترکیبی از تخصص مهندسی، شبکههای کسب وکار موفق، سرمایهگذاری بالا، دانشگاههای معتبر و فرهنگ ریسکپذیری باعث شده تکثیر منطقهای مانند سیلیکون ولی در جهان غیرممکن شود. در واقع، رقیب معتبری در موقعیت آن به عنوان هاب نوآوری قویتر و بهتر جهانی وجود ندارد. با این حال، نشانههایی مشاهده میشود که نشان میدهد نفوذ سیلیکون ولی در حال اشباع شدن بوده و هابهای جدیدی در جهان در حال شکلگیری است.
هابهای جدید
شواهد نشان میدهد اتفاقاتی وضعیت سیلیکونولی را دستخوش تغییراتی قرار داده است. سال گذشته، تعداد افرادی که سانفرانسیسکو را ترک کردند، بیشتر از کسانی بود که وارد این منطقه شدند، به عبارتی نرخ مهاجرت به این منطقه منفی بود. براساس نظرسنجی اخیر، ۴۶ درصد پاسخدهندگان گفتند که قصد دارند طی چند سال آینده آنجا را ترک کنند، این رقم در سال ۲۰۱۶ بالغ بر ۳۴ درصد بود. بسیاری از استارتآپها به دنبال نقل مکان به شهرها یا مناطق جدیدی هستند. این پدیده به حدی رواج یافته که نام «عزیمت از سیلیکون ولی» را بر آن نهادهاند. پیتر تیل
(Peter Thiel)، یکی از سرمایهگذاران مشهور ریسکپذیر سیلیکونولی از جمله این افراد است که اعلام کرده سیلیکونولی را ترک میکند. (برای شخص او که البته از معدود طرفداران ترامپ در داخل سیلیکون ولی بود و به همین دلیل مورد انتقاد زیادی هم واقع شد کار در این منطقه بعد از انتخاب ترامپ ساده نبود- توضیح مترجم) سرمایهگذاران سیلیکون ولی در سال ۲۰۱۳، نیمی از سرمایه خود را به استارتآپهای خارج از این منطقه اختصاص دادند و در حال حاضر این رقم نزدیک به دو سوم است. دلایل این تغییر متنوع است، اما مهمترین آن، هزینه زندگی در سیلیکون ولی بوده که جزو بالاترین نرخها در جهان است. به گفته یکی از بنیانگذاران کسب وکارهای نوپا، هزینه استارتآپهای جوان سیلیکون ولی حداقل چهاربرابر بیشتر از اکثر شهرهای آمریکا است.
فناوریهای جدید، از محاسبات کوانتومی گرفته تا بیولوژی مصنوعی، سود کمتری نسبت به خدمات اینترنت ارائه میدهند، در حالی که برای استارتآپهای نوظهور دستیابی به درآمد و استفاده بهینه از منابع مهمترین دغدغه است. همه اینها قبل از در نظر گرفتن چالشهای زندگی در سیلیکونولی مانند ترافیک سنگین، سرنگهای مصرف شده و نابرابری اجتماعی است. به نظر میرسد این وضعیت کافی بوده تا سیلیکون ولی دیگر مانند گذشته مدینه فاضله کارآفرینان نباشد.
همه این عوامل باعث شده تعداد هابهای تکنولوژی در سایر شهرها در حال افزایش باشد. بررسی فعالیت شهرها از نظر تعداد استارتآپها و کارآفرینان جدید حاکی از آن است که فونیکس و پیتسبورگ به هاب خودروهای خودران، نیویورک به استارتآپهای حوزه رسانه، لندن به فینتک و شنژن چین به سختافزار تبدیل شدهاند. با این حال، دلایل زیادی وجود دارد که نشان میدهد باید پذیرفت ایدههای بزرگ در بیشتر مناطق از بین میروند. سرمایه برای ایدههای ناب در همه جا به طور وسیعی در دسترس بوده و سرمایهگذاران فناوری عمدتا برای دستیابی به ایدههای ناب، نه فقط کالیفرنیا، بلکه جهان را تحت سلطه گرفتهاند. همین باعث شده که تنها یک منطقه کانون فناوری باشد. اما به لطف ابزارهایی که شرکتهای سیلیکونولی تولید میکنند، از تلفنهای هوشمند گرفته تا تماسهای ویدئویی و اپلیکیشنهای پیامرسان، تیمها میتوانند از دفاتر و جاهای مختلف در تماس بوده و کار کنند. ممکن است حاصل این اتفاق توزیع بیشتر ثروت و تنوع فکری باشد.
اگرچه سیلیکون ولی، دستاوردهای تحول آفرینی زیادی را به دنیای دیجیتال عرضه کرده، اما به طور خطرناکی به یک کارخانه تک محصولی مردان سفیدپوست و نخبه کامپیوتر تبدیل شده است. به طوری که شرکتهایی که توسط زنان تاسیس شده در سال گذشته تنها دو درصد منابع تامین شده از سوی سرمایهگذاران جسورانه را دریافت کردند.
پایان سلطه سیلیکون ولی
دلیل نخست سلطه غولهای فناوری است. استارتآپها، به ویژه آنهایی که کسبوکار وابسته به اینترنت دارند، به طور فزایندهای برای جذب سرمایه در سایه آلفابت، اپل، فیسبوک و دیگران تقلا میکنند. تعداد نخستین مراحل تامین مالی استارتآپها در آمریکا در سال ۲۰۱۷ نسبت به سال ۲۰۱۲ حدود ۲۲ درصد کاهش یافته است. از آنجایی که آلفابت و فیسبوک به کارمندان خود حقوق بالایی پرداخت میکنند(متوسط حقوق در فیسبوک ۲۴هزار دلار است)، استارتآپها مجبورند حتی برای جذب استعدادها مبارزه کنند.
به این ترتیب، شانس موفقیت استارتآپها کمتر بوده و پرداختی آنها بسیار متفاوت از یک کار ثابت در یکی از غولهای تکنولوژی است. البته این تنها به سیلیکون ولی خلاصه نمیشود. داستان مشابهی در چین جایی که علی بابا، بایدو و تنسنت مسوول تقریبا نیمی از کل سرمایهگذاری داخلی هستند، وجود دارد. به نظر می رسد سایه سنگین غولهای تکنولوژی در سیلیکون ولی باعث شده که این دره دیگر مانند قبل برای استارتآپها جذاب نباشد.
مساله دوم اینکه نوآوری به خاطر سیاستهای غیردوستانه غرب در حال کاهش است. تشدید قوانین ضدمهاجرتی دونالد ترامپ، اثرات اقتصادی گسترده ای دارد. کارآفرینان خارجی حدود ۲۵درصد شرکتهای جدید در آمریکا را تشکیل میدهند. سیلیکون ولی برای اولین بار به دلیل کمکهای سخاوتمندانه دولت، شکوفا شد. اما از زمان بحران مالی ۲۰۰۸-۲۰۰۷ مخارج دولتی در دانشگاههای عمومی در سراسر آمریکا و اروپا کاهش یافته است. بودجه برای تحقیقات اساسی ناکافی است. مخارج دولت آمریکا در بخش R&D در سال مالی ۲۰۱۵ معادل ۶/ ۰درصد تولید ناخالص داخلی بود. در واقع، یک سوم آنچه در سال ۱۹۶۴ بود و ظاهرا در جهت اشتباهی قرار دارد. اگرچه کاهش قدرت سیلیکون ولی موجب رشد وب جهانی از طریق سایر هابهای فناوری میشود و ارزش خوشحالی کردن دارد، با این حال، به نظر میرسد نقطه اوج سیلیکون ولی همچنان شبیه هشداری است که نوآوری در سایر مناطق دنیا را سختتر میکند.
ارسال نظر