دولتها در استفاده از اموالشان باید به چه تجربیاتی توجه کنند؟ (قسمت پایانی)
ملزومات مولدسازی موفق اموال عمومی
او با اشاره به کشورهایی مانند سنگاپور و هنگکنگ، نشان میدهد که این صندوقها میتوانند به رشد اقتصادی و تامین مالی پروژههای زیربنایی بدون نیاز به افزایش مالیات یا استقراض منجر شوند. در این بخش، دتر بر مشکل اصلی در مدیریت داراییهای دولتی تاکید میکند: فقدان استانداردهای حسابداری مناسب و عدم تمرکز بر «ارزش ویژه». به گفته او، با وجود اینکه دولتها مالک داراییهایی به ارزش تقریبی سهبرابر تولید ناخالص داخلی جهانی هستند، بیشتر آنها از سیستمهای حسابداری ناکارآمد برای مدیریت این داراییها استفاده میکنند. این ناکارآمدی منجر به از دست رفتن فرصتهای رشد و استفاده ناصحیح از منابع میشود. دتر بر لزوم ایجاد سازوکارهای رسمی برای ارزیابی و بهرهبرداری بهینه از این داراییها تاکید دارد.
یکی از پیشنهادهای دتر فرآیندی است که شامل تهیه فهرستی جامع از تمام داراییهای ملموس دولت از زمینها و ساختمانها گرفته تا زیرساختهای حملونقل و انرژی میشود. این نقشه به دولتها کمک میکند تا تصمیمات آگاهانهتری درباره نحوه استفاده، اجاره، فروش یا سرمایهگذاری مجدد در این داراییها بگیرند. مضافا، به گفته او، تمرکز صرف بر معیارهای سنتی مانند نسبت بدهی به تولید ناخالص داخلی یا کسری/مازاد بودجه نمیتواند تصویر کاملی از وضعیت مالی دولت ارائه دهد. به جای آن، توجه به ترازنامه دولت که شامل داراییها و بدهیها میشود، دیدگاه جامعتری به تصمیمگیریهای مالی و برنامهریزی بلندمدت میدهد. در نهایت، دتر به بررسی چگونگی استفاده از حسابداری مدرن، بهویژه حسابداری تعهدی، برای مدیریت شفافتر و کارآمدتر مالیه عمومی میپردازد. او معتقد است که با همراستا کردن استراتژیهای مالی دولت با بخش خصوصی، میتوان پتانسیل کامل اموال عمومی را آزاد کرد و به نتایج اقتصادی بهتری دست یافت.
ضرورت پذیرش استانداردهای نوین حسابداری بخش دولتی
آیدن سینگ: شما در سومین و جدیدترین کتاب خود یعنی «ارزش ویژه عمومی»، استدلال میکنید که بهرغم داشتن مجموع دارایی تجاری عمومی به ارزش تقریبی سهبرابر تولید ناخالص داخلی جهانی، اکثریت قریب به اتفاق دولتها حتی استانداردهای حسابداری مناسبی را برای ردیابی داراییهای تجاری عمومی خود رعایت نمیکنند.
داگ دتر: بله.برخلاف شرکتهای سهامی بورسی، ثروت عمومی عمدتا حسابرسی نشده، نظارت نشده و اغلب تنظیم نشده است. حتی بدتر از آن، تا حد زیادی ناشناخته است: تعداد کمی از دولتها تلاش جدی برای ثبت و ارزشگذاری همه داراییهای خود انجام میدهند. بیشتر دولتها هنگام تدوین بودجههای خود، عمدتا داراییهای خود و ارزشی را که این داراییها میتوانند ایجاد کنند، نادیده میگیرند.
حکمرانی صحیح و نظارت دقیق بر شرکتهای بورسی یک صنعت عظیم است که طیف گستردهای از کارگزاران را دربرمیگیرد - مدیران و هیاتمدیرههای شرکت، شرکتهای حسابداری، سازمانهای بورس، تنظیمگرهای اوراق بهادار، بانکهای سرمایهگذاری، مدیران سرمایهگذاری- که روی مدیریت کارآمد این شرکتها و تخصیص سرمایه به آنها متمرکز هستند و رسانههای خبری تجاری بهطور مداوم از عملکرد شرکتهای بورسی گزارش میدهند.
اما داراییهای تجاری عمومی با وجود ارزشمندتر بودن، بسیار کمتر مورد توجه قرار میگیرند. حتی بازترین و دموکراتیکترین دولتها، دارای نظام حکمرانی رسمی، نظارت یا پاسخگویی اندکی هستند. آنها نیز ظاهرا بخشهای زیادی از داراییها را حذف میکنند و کنار میگذارند. بنابراین ارزش واقعی احتمالا بسیار بالاتر از ارزیابی صندوق بینالمللی پول است که بر دادههای دولتی متکی است.
۱- نقشههای دارایی؛ یافتن فرصتهای پنهان
آیدن سینگ: شما دولتهای ملی و محلی در سراسر جهان را تشویق کردهاید که این مشکل را اصلاح کنند. بیایید درباره نحوه انجام این کار به آنها صحبت کنیم. یکی از ابزارهایی که هنگام تلاش برای حسابداری داراییهای عمومی پیشنهاد کردهاید، نقشههای دارایی است. میخواستم لطفا درباره اینکه آنها چیست و چگونه باید بهرهبرداری شوند، صحبت کنید؟
داگ دتر: فرض کنید شما ۱۰هزار قطعه املاک و مستغلات دارید که باید حسابداری و به درستی مدیریت شوند. میتوانید با تهیه یک نقشه دارایی شروع کنید تا ایدهای تقریبی از آنچه دارید بهدست آورید. نقشه دارایی یک مطالعه امکانسنجی فوری اما تقریبی برای درک ارزش گویا و آشکارکننده سبد داراییها است. این به شما کمک میکند تا ببینید چه مقدار از سبد داراییها شامل املاک مسکونی، دفاتر، مراکز خرید و غیره است و به شما امکان میدهد مکان فیزیکی آنها را تعیین کنید و هنگامی که این نقشه دارایی تقریبی را دارید، میتوانید شروع به جذب افراد مناسب کنید و مدیریت مناسبی را در محل قرار دهید که بتوانند آن نوع داراییها را مدیریت کنند.
بنابراین یک نقشه دارایی به دولت اطلاعات لازم برای ساختار یک شرکت هلدینگ برای املاک و مستغلاتش، انتصاب هیاتمدیره با افراد مناسب و نوعی ایده درباره علت انتصاب آنها و ایدهای از اهداف اجتماعی که دولت دارد و اجرای استراتژی عاقلانه به آنها میدهد.
پس از آن، آنها باید یک مدیر مالی استخدام کنند و در حین اداره کسبوکار به حسابداری مناسب نیاز دارند. هر قطعه زمینی که در مالکیت دولت است، باید دقیقا توسط یک شرکت ارزیابی تاییدشده ارزشگذاری شود. بنابراین حسابرسی وارد عمل میشود.
۲- دولتها باید بر ارزش ویژه تمرکز کنند
آیدن سینگ: شما و نویسندگان همکارتان در کتاب ارزش ویژه عمومی، استدلال کردید که دولتها و تحلیلگران امور مالی دولت از در نظر گرفتن ارزش ویژه دولت غفلت میکنند و شما هشدار دادهاید که انجام این کار اشتباه است. چرا؟
داگ دتر: سیاستگذاران در بسیاری از کشورها تمرکز محدودی بر وجود کسری یا مازاد مالی و میزان بدهی کشور داشتهاند. آنها تا حد زیادی توجه به ترازنامه کلی دولت؛ داراییهای دولت در کنار بدهیهای آن را نادیده گرفتهاند. نتیجه این است که آنها نمیتوانند در نظر بگیرند که چگونه میتوانند ثروت عمومی و ارزش ویژه دولت را برای نسلهای آینده افزایش دهند. نادیده گرفتن ارزش ویژه گمراهکننده است، پایداری بدهی را به نحو نادرستی اندازهگیری میکند و سوگیری منفی علیه سرمایهگذاری ایجاد میکند. در مقابل، دولتهایی که بر ارزش ویژه تمرکز میکنند، انگیزهای برای سرمایهگذاری در داراییهای مولد دارند. در بلندمدت، تمرکز بر ارزش ویژه باعث میشود که دولتها برای تصمیمگیری درباره هزینهها، استقراض و مالیات و تاثیر آن بر عدالت بیننسلی، حسابرسی را آسانتر کنند.
آیدن سینگ: امروز، وقتی تحلیلگران میخواهند موقعیت مالی یک دولت را ارزیابی کنند، بر مواردی مانند نسبت بدهی به تولید ناخالص داخلی و اندازه کسری/مازاد مالی تمرکز میکنند. اما شما پیشنهاد کردهاید که تمرکز صرف بر این معیارها، تصویر کامل را به ما ارائه نمیدهد. در عوض، توصیه میکنید بر ثروت ملی تمرکز کنید. معیارهای رایج چه چیزهایی را نادیده میگیرند و چرا ثروت ملی معیار بهتری است؟
داگ دتر: تمرکز صرفا بر معیارهای بدهی و نقدینگی به این معنی است که دولتها ارزش داراییهای عمومی و میزان کامل بدهیهای خود را نادیده میگیرند. این دیدگاه محدود، سیاستمداران را بدون بینش یا مسوولیتپذیری لازم رها میکند و منجر به بهرهبرداری غیربهینه از منابع و بیعدالتی بالقوه در بین نسلها میشود.
آیدن سینگ: اگر کشورها معیارهایی را که شما از آن دفاع میکنید استفاده کنند، چقدر سریع یا آهسته معتقدید که مراقبان بازار اوراق قرضه و آژانسهای رتبهبندی اعتباری از این روش پیروی میکنند؟
داگ دتر: روشهای رتبهبندی سه آژانس رتبهبندی جهانی - فیچ، مودیز و استاندارداند پورز- حد زیادی ارزش ویژه بخش دولتی را دربرنمیگیرد؛ زیرا آنها در محدوده کامل ترازنامه بخش عمومی قابل مشاهده نیستند. از آنجا که دولتها تصویری کامل و تلفیقی از همه داراییها و بدهیهای خود ارائه نمیکنند، در چارچوب حسابداری مناسب برای ایجاد شفافیت، سازمانها ابزاری برای ارزیابی ندارند. از آنجا که موسسات رتبهبندی ارزش ویژه بخش عمومی را در ارزیابیهای خود از اعتبار دولتی در نظر نمیگیرند، دولتها نیز به نوبه خود ترازنامه تولید نمیکنند.
با یک فشار خارجی میتوان بر این وضعیت غامض و پیچیده بهطور بالقوه غلبه کرد، شاید بهدلیل یک بحران یا اگر صندوق بینالمللی پول به این نتیجه برسد که ترازنامه کامل بخش عمومی باید مبنای مناسبی برای تحلیل پایداری بدهی آن باشد.
۳- دولتها باید از ترازنامه برای تصمیمگیری استفاده کنند
آیدن سینگ: برای تسهیل اندازهگیری و ردیابی ارزش ویژه آنها، شما استدلال کردهاید که دولتها - مانند افراد و مشاغل - باید ترازنامه خود را حفظ کنند.
داگ دتر: بله و نه فقط انتشار صورتهای مالی سالانه چندین ماه پس از پایان سال رسمی مانند انگلستان. دولتها باید صورتهای ماهانه مانند نیوزیلند تهیه کنند تا ترازنامه و محاسبات آنها درباره ارزش ویژه آنها در تصمیمگیری نقش داشته باشد. در نهایت، آنچه ما نیاز داریم، صورتهای مالی مناسب بر مبنای حسابداری تعهدی است.
۴- حسابداری تعهدی
آیدن سینگ: آیا میتوانید با خوانندگان ما این نکته را در میان بگذارید که چرا معتقدید دولتها باید از حسابداری تعهدی به جای حسابداری نقدی استفاده کنند؟
داگ دتر: واقعیت این است که وقتی پای حسابداری به میان میآید بیشتر دولتها در قرون وسطی گیر کردهاند. آنها برای مدت طولانی تحت تاثیر اقتصاددانانی بودهاند که دیدگاهشان درباره مدیریت مالیه عمومی محدود به معیارهای ساده جریانهای نقدی و بدهی است. این مانند تلاش برای مدیریت یک شرکت مدرن با استفاده از اطلاعات موجود از تراکنشهای نقدی ثبتشده در صورتحسابهای بانکی است.
حسابداری شرکتها به اطلاعات بسیار پیچیدهتری از این نیاز دارد. این درباره دولتها نیز صدق میکند. برای مدیریت امور مالی یک دولت مدرن و بسیار پیچیده، ابزار مناسب فقط حسابداری تعهدی است.
پیاده کردن نظام حسابداری تعهدی - که درآمد و هزینهها را در زمان وقوع به جای زمانی که پول نقد دست به دست میشود، ثبت میکند- اولین گام مهم به سوی اجرای یک سیستم مدرن برای مدیریت امور مالی دولت خواهد بود.
آن سیستم حسابداری برای مدیریت مالیه عمومی که فقط بر مبنای جریانهای نقدی و بدهی است، داراییهای حیاتی (به ویژه داراییهای فیزیکی) و تعهدات مالی غیربدهی (مانند حقوق بازنشستگی بخش دولتی) را نادیده میگیرد و بنابراین برای مدیریت عملیات پیچیده مالی دولت مدرن ناکافی است.
در حال حاضر، بسیاری از دولتها بودجهبندی میکنند، منابع را تخصیص میدهند و به صورت نقدی گزارش میدهند. برخی از دولتها منابع را بر مبنای نقدی بودجهبندی و تخصیص و تقسیم میکنند؛ اما سپس بر مبنای تعهدی گزارش میدهند. تعداد نسبتا کمی از دولتها بر مبنای تعهدی بودجهبندی کرده و گزارش میدهند، اما بر مبنای نقدی تخصیص میدهند و تقریبا هیچگونه بودجهبندی، تخصیص و گزارشدهی بر مبنای تعهدی نیست. این نوع جدایی که با گزارشدهی اقلام تعهدی و بودجهبندی مبتنی بر نقدی رخ میدهد تا حد زیادی هدف حرکت به سمت اقلام تعهدی را ناکام میگذارد.
تاکنون تنها کشور زلاند نو است که حسابداری مدرن را معرفی کرده و ترازنامه خود را با بودجه ادغام کرده و از آن بهعنوان ابزاری برای بودجهریزی، تخصیص اعتبارات و گزارشگری مالی خود استفاده کرده است.
ما برای طراحی و ساختن پلهای مستحکم به مهندسانی که از فناوری مدرن استفاده میکنند، متکی هستیم. برای ایجاد مالیه عمومی قوی، به حسابدارانی با استفاده از سیستمهای حسابداری مدرن نیاز داریم.
زمینههای فرصت
1- سیستم حملونقل شهر لندن و سازمان حملونقل شهری نیویورک
آیدن سینگ: سیستم متروی نیویورک و شبکه متروی لندن هر دو نیاز به ارتقای قابل توجهی دارند. آیا رویکرد هنگکنگ برای توسعه شبکه ریلی خود را الگویی میبینید که نیویورک و لندن باید برای ارتقای شبکه ریلی خود از آن پیروی کنند؟
داگ دتر: سیستم حملونقل شهر لندن و سازمان حملونقل شهری نیویورک میتوانند از شرکت متروی هنگکنگ بیاموزند. در رابطه با شرکت حملونقل لندن، تنها حدود هزارملک قابل نرخگذاری در صورتهای مالی آنها به حساب آمده است که ارزش ضمنی آنها حدود 17 تا 21میلیارد پوند است. اما 10400 ملک دیگر در ترازنامه آنها وجود دارد که به حساب نیامدهاند و ممکن است صدها میلیارد پوند ارزش داشته باشند. زمینه برای بهرهوری بیشتر از این داراییها بسیار زیاد است.
2- اوکراین
آیدن سینگ: شما نوشتهاید که به تلاشهای بازسازی پس از جنگ اوکراین -هر زمان که ممکن است بعد از جنگ مشخص شود - با استفاده از نوعی ساختار داراییهای تجاری عمومی و مدیریتی که شما توصیه میکنید، کمک زیادی خواهد شد. وضعیت اوکراین بسیار جالب است؛ زیرا بخش دولتی بزرگی دارد و از یک مشکل بسیار جدی و حاد فساد عمومی رنج میبرد. به دولت اوکراین توصیه میکنید که چه کاری انجام دهد و آیا به آنها توصیه میکنید که اکنون این کار را انجام دهند یا صبر کنند تا جنگ تمام شود؟
داگ دتر: باید منتظر بمانیم تا جنگ تمام شود و اوکراین بتواند استقلال خود را تضمین کند. سپس، مدیریت موثر بخش عظیم دولتی اوکراین -که داراییهای عمومی ارزشمندی را در خود جای داده است که میتواند بهعنوان یک منبع مالی قابل توجه باشد- در تلاش برای بازسازی اوکراین نقش اساسی خواهد داشت. موفقیت بهبود اقتصادی پس از جنگ به سرمایهگذاری بخش خصوصی بستگی دارد که به نوبه خود بر شفافیت و مدیریت کارآمد داراییهای دولتی کشور نیز متکی خواهد بود.
3- ایالات متحده آمریکا
آیدن سینگ: بنابراین، با فکر کردن به کشور آمریکا، سعی میکنم مقیاس عظیم داراییهای تجاری عمومی ایالات متحده آمریکا و تلاش برای حسابداری و سپس مدیریت همه آن داراییها چگونه خواهد بود. اما من همچنین میتوانم کمپین سیاسی هر سیاستمداری را ببینم که بر اساس این ایده مینویسد: «ما ثروتهای ثروتمندترین کشور جهان را شکوفا میکنیم و از آن برای کاهش مالیات، تامین مالی خدمات عمومی، پرداخت بدهیهای دولتی و غیره استفاده میکنیم.» آیا میتوانید به خوانندگان ما مثالی از حوزهای ارائه دهید که ایالات متحده آمریکا میتواند از داراییهای عمومی خود به نحو بهتری استفاده کند؟
داگ دتر: پتانسیلهای زیادی در سطح محلی و ایالتی در ایالات متحده آمریکا وجود دارد. بهعنوان مثال، وزارت دفاع آمریکا، 26میلیون هکتار زمین را در این کشور اداره میکند که شامل پایگاههای نظامی، محدودههای آموزشی و غیره است. وزارت دفاع نمیتواند یک اظهارنظر حسابرسی تمیز درباره صورتهای مالی خود دریافت کند، تا حدی به دلیل سوابق نادرست برای 573هزار دارایی اموال غیرمنقول خود. بهرغم تلاشهایی که در چندین دهه گذشته انجام شده، وزارت دفاع هنوز یک استراتژی در سطح وزارتخانه برای رسیدگی به این موضوع تهیه نکرده است. در عوض، هر واحد نظامی موظف است اقداماتی را برای بهبود دادههای خود بهطور مستقل توسعه دهد.
به مدت چندین دهه، مشاوران بخش خصوصی سعی کردهاند بخشهای بزرگی از مجموعه املاک را ارزشگذاری کنند؛ اما هرگز به آنها اجازه داده نشده است که این کار را بهطور قطعی انجام دهند. با وجود این، برخی از تلاشها به چندین تریلیون دلار ختم شد؛ درحالیکه نتیجه نهایی این اطلاعات جزو اسناد طبقهبندیشده تلقی شد.
آیدن سینگ: آیا علاقهای به پیشنهادهای خود در ایالات متحده آمریکا دیدهاید؟
داگ دتر: یکی از گروههایی که در سطح محلی روی این موضوع کار میکند، مرکز رشد بهکار گرفتن داراییها (PAW) است که توسط بن مک آدامز شهردار سابق شهرستان سالت لیک رهبری میشود.
PAW یک همکاری بین مرکز سورنسون، انجمن افسران مالی دولت (GFOA) و شرکت تجزیه و تحلیل جغرافیایی Urban3 است. یکی از اهداف این مرکز رشد ایجاد علاقه به صندوقهای ثروت شهری و تبدیل آنها از وضعیت «بوتیک» یا «غیرطبیعی» به جریان اصلی بحث درباره درآمد است.
4- انگلستان
آیدن سینگ: اخیرا در بریتانیا شاهد افزایش مالیاتهای حزب کارگر بهعنوان بخشی از تلاش برای رفع حفرههای مالی بودیم. داراییهای تجاری عمومی کشوری مانند انگلستان قابل توجه است. آیا معتقدید که کسب بازدهی بهینه از آنها نیاز به چنین افزایش مالیاتی را جبران میکند؟
داگ دتر: تخمین کلی صندوق بینالمللی پول این است که بازده سالانه از دست رفته داراییهای دولتی تحت مدیریت 1.5درصد ارزش آنها است. این نشان میدهد که زمینه برای بهبود مالیه عمومی بیش از یکدرصد تولید ناخالص داخلی از طریق مدیریت بهتر داراییهای دولتی به تنهایی وجود دارد.
در مقابل، طرح ریچل ریوز برای کمک به پر کردن «حفره» مالی 22میلیارد پوندی از طریق فروش اموال غیرضروری، به جای یک استراتژی در نظر گرفته شده برای به حداکثر رساندن ارزش این داراییها در جهت منافع عمومی، یک نوع آتش زدن به مال خود است.
فرصتهایی که با استفاده از چارچوب ارزش ویژه برای بازنشستگی بخش دولتی باز میشود، حتی چشمگیرتر است. برای شروع، اینها بهعنوان تعهدات بدهی تلقی میشوند که واقعا هستند. اگر این تعهدات بازنشستگی در زمان وقوع به این شکل شناخته میشد و از طریق مشارکت مالیاتدهندگان به یک صندوق سرمایهگذاری، منابع مالی آن تامین میشد، همانطور که در بخش خصوصی لازم است، آنگاه وضعیت مالی عمومی بریتانیا اکنون بسیار بهتر بود. حتی اگر امروز دولت این حقوق بازنشستگی را با استقراض و سرمایهگذاری تامین کند، میتواند انتظار بازگشت سرمایههای بلندمدت تقریبا مشخصی را بیشتر از هزینه بهره بدهی داشته باشد. در طول یک نسل، تعهدات میتوانند بهطور کامل تامین شوند و وضعیت مالیه عمومی دولت تا حدود 3درصد از تولید ناخالص داخلی بهبود یافته است.
ترکیب فرصتهای مدیریت دارایی و بدهی نشان میدهد که بهبود کل در امور مالی عمومی بیش از 4درصد میتواند در طول زمان تحقق یابد – که بسیار نزدیک به رقم 4 تا 5 درصدی است که اداره مسوولت بودجه برآورد میکند هر سال مورد نیاز است تا بتوانیم طی 50سال آینده، با چالشهای جمعیتی بلندمدت مالیه عمومی مقابله کنیم.
موانع سیاسی
آیدن سینگ: بهطور معمول بحث درباره نحوه مدیریت داراییهای تجاری عمومی بر اساس گرایشهای حزبی تقسیم میشود. چپ استدلال خواهد کرد که داراییهای عمومی باید تحت کنترل دولت که بهعنوان نماینده مردم عمل میکند، باقی بماند. از سوی دیگر، جناح راست استدلال خواهد کرد که داراییهای تجاری اگر تحت نظارت سیاستمداران قرار بگیرد در معرض سوءمدیریت و عملکرد ضعیف است. پس بنابراین، بهترین کار این است که دولت آنها را بفروشد: مالیاتدهندگان پول نقد دریافت میکنند و داراییها میتوانند برای بهرهبرداری مولدتر توسط بخش خصوصی استفاده شوند.
شما این بحث را «جنگ زرگری» نامیدید و استدلال میکنید که صندوقهای ثروت دولتی راه سومی را تشکیل میدهند که از طریق آن داراییها توسط متخصصان به نمایندگی از مالیاتدهندگان اداره میشوند. وقتی این ایده را به دولتها، اقتصاددانان و دیگران ارائه میدهید، آیا آنها تمایل دارند که موافق با آن باشند؟
داگ دتر: بستگی به این دارد که بحران مالی چقدر عمیق پیشرفت کرده است و درآمد اضافی غیر مالیاتی (فضای آزادی عمل مالی) چقدر برای سیاستمداران و کشور مهم است.چرا علاقه و تمایل کمی برای بهبود مدیریت داراییهای دولتی وجود دارد؟ شاید رهبران سیاسی خیلی ساده به اندازه کافی مسائل و منابع شناختهشده را در دست داشته باشند تا حل کنند. اما ممکن است انگیزههای انحرافی نیز وجود داشته باشد: کدام اداره دولتی به دنبال داراییهای نامرئی خواهد بود اگر بیم آن داشته باشد که یافتن آنها باعث ایجاد تقاضا برای هزینههای بیشتر یا دستور فروش آنها یا مدیریت بهتر آنها شود؟ و شاید این وظیفه خیلی بزرگ یا خیلی طولانی باشد که بتوان از مقامات منتخب با افقهای کوتاه مدتتر درخواست کرد به چنین کاری همت گمارند. یک دولت مدرن به طرز فکر متفاوتی نیاز دارد، ذهنیتی که تشخیص دهد مدیریت صحیح داراییهای عمومی میتواند برای پرداخت هزینه خدمات عمومی، سرمایهگذاری در زیرساختهای سرمایهگذاری و تقویت اقتصاد - بدون افزایش مالیات، درآمد ایجاد کند.
مانند بخش خصوصی، این به معنای تغییر تمرکز به ارزش ویژه به جای تمرکز بر پول نقد و بدهی است. چالش مدیریت بهتر داراییهای تجاری عمومی یک چالش فنی و نداشتن تخصص نیست. مدیریت حرفهای هر روز با نتایج عالی در بخش خصوصی انجام میشود. این یک چالش کاملا سیاسی است.