برای حراست از سرمایهداری
فیلیپ آگیون، اقتصاددان فرانسوی، از جمله اقتصادانانی است که در سالهای اخیر به بررسی رابطه میان نوآوری و نابرابری اقتصادی پرداخته است. آگیون در کنار چند اقتصاددان دیگر در سالهای ۲۰۱۵ و ۲۰۱۹ میلادی مقالاتی درخصوص رابطه نوآوری و نابرابری درآمدی میان نوک قله درآمدی جامعه با بقیه جامعه با عنوان Innovation and Top Income Inequality منتشر کرده است. نتیجهای که آگیون و همکارانش در این مقالات گرفتهاند، تفاوت آنچنانی با سایر ادبیات این حوزه ندارد؛ اما مطالعات آنها یک ویژگی دارد که با مطالعات دیگران قدری متفاوت است. آن چیزی که کار آگیون و همکارانش را از کار دیگران متفاوت کرده است به یکی از نتایج کار آنها بازمیگردد؛ اینکه نوآوریهای صورتگرفته در عرصه فناوری اگر همانند تخریب خلاق مدنظر شومپتر باشد، میتواند بستر جدی برای تحرک اجتماعی یا همان Social Mobility فراهم کند.
آگیون و همکارانش در این دو مقاله بیان میکنند که نابرابری در کشورهای پیشرفته اقتصادی در طول چهار دهه گذشته رشد چشمگیری داشته است. مضاف بر این، آنان مانند دیگر همکاران خود بیان میکنند که نوآوری یکی از متهمان اصلی این مساله محسوب میشود. لکن، آگیون و همکارانش بیان میکنند که ماهیت این متهم جدید با سایر متهمان پرونده نابرابری تفاوت دارد. این تفاوت از آنجا نشأت میگیرد که نوآوری هم پیرو ادبیات رشد اقتصادی درونزا و هم پیرو مطالعات تجربی جدید موتور محرکه اصلی رشد بهرهوری بوده است. مضاف بر این، نوآوری یک مزیت مهم دیگر نیز دارد و آن مزیت توانایی نوآوری در محقق کردن تحرک اجتماعی است. لکن، این امر یک شرط دارد و آن شرط از این قرار است که نوآوریهای صورتگرفته مصداق تخریب خلاق باشد. به این معنا که موجب تحقق فرآیندی شوند که از خلال آن جدید جایگزین قدیم شود.
همانگونه که آگیون و همکارانش بیان میکنند سنجههای مختلفی برای بررسی سطح نابرابری وجود دارد. سنجههایی از قبیل ضریب جینی، نسبت عایدی دهک دهم به دهک اول و سهم درآمدی صدک یا هزارک بالای جامعه. لکن، به زعم آنان پویاترین سنجه نابرابری در یک جامعه، بررسی میزان همبستگی درآمد والدین و فرزندان است. به این صورت که هر چه سطح این همبستگی کمتر باشد، تحرک اجتماعی در آن اقتصاد بالاتر خواهد بود. آنها بیان میکنند که پیرو مطالعات صورتگرفته، یک همبستگی منفی میان تحرک اجتماعی و اندازه وسیع نابرابری درآمدی وجود دارد. اما، این مطالعات یک نکته دیگر را نیز نشان میدهند و آن نکته از این قرار است که در بالاترین صدک درآمدی جامعه، یک همبستگی مثبت ولو اندکی میان تحرک اجتماعی و اندازه نابرابری مشاهده میشود.
آنها در مقالات خود از دو ایالت کالیفرنیا و آلاباما نام میبرند و بیان میکنند که کالیفرنیا بهعنوان ایالت پیشرو در امر نوآوری، سهم درآمدی بالاترین صدکش بالاتر از سهم درآمدی بالاترین صدک ایالت آلاباما بهعنوان عقبماندهترین ایالت آمریکا در امر نوآوری است. لکن، سطح تحرک اجتماعی در ایالت کالیفرنیا بسیار بالاتر از سطح تحرک اجتماعی در ایالت آلاباما است. در واقع آگیون و همکارانش در مقالات خود نشان میدهند که سهم درآمدی بالاترین صدک با میزان نوآور بودن آن جامعه دارای هبستگی مثبت است. لکن، آنها در این مقالات یک دریافت مهم دیگر را نیز نشان میدهند و این دریافت از این قرار است که میزان نوآور بودن یک جامعه با با ضریب جینی آن جامعه فاقد همبستگی است. یافته اول شاید یک یافته تکراری باشد. آن چیزی که برای ما اهمیت دارد، یافته دوم است؛ زیرا این یافته نشان میدهد که نوآوری با آنکه موجب تشدید نابرابری درآمدی میان بالاترین صدک یک جامعه با باقی اعضای جامعه میشود؛ اما همزمان نیز موجب افزایش سطح تحرک اجتماعی در آن جامعه نیز میشود.
مضاف بر این، آگیون و همکارانش در مقالات خود نشان میدهند که میان تعداد ثبت اختراع و تحرک اجتماعی یک همبستگی مثبت جدی وجود دارد. لکن، آنها بیان میکنند که در اینجا یک شرط کوچکی وجود دارد. شرط مذکور از این قرار است که نوآوری تازهواردان دارای اثر مثبت و معنادار بر میزان تحرک اجتماعی است. اما، نوآوری قدیمیها بر تحرک اجتماعی معنادار نیست. درست در همینجاست که آگیون و همکارانش بیان میکنند که آن نوآوری مطلوب است که همجنس تخریب خلاق شومپیتری باشد. به بیان دقیقتر، آگیون و همکارانش بیان میکنند که مشکل اصلی عصر ما در پدیدهای به نام لابیگری است. آنها بیان میکنند که شرکتهای غولی مانند فیسبوک، آمازون، نتفلیکس، گوگل و والمارت که همگی ماحصل تحولات فناورانه سالهای ۱۹۹۵ تا ۲۰۰۵ هستند، با ایجاد انحصار در بازار و قدرت مارکآپ و لابیگری خود در عمل مانع از آن میشوند که شرکتهای نوآور جدیدی وارد عرصه تولید و بازار شوند. در نتیجه، این شرکتهای غول با برهمزدن نظم بازی، در برابر محقق شدن تخریب خلاق در عصر ما ممانعت بهعمل میآورند.
آگیون و همکارنش نشان میدهند که میزان لابیگری با سطح عایدی درآمدی بالاتری صدک در یک جامعه همبستگی مثبت دارد. در واقع، درست مانند رابطه میان سهم درآمدی بالاترین صدک با سطح نوآوری در آن جامعه است. اما سطح لابیگری در یک جامعه همبستگی منفی با سطح تحرک اجتماعی و نوآوری تازهواردان در آن جامعه دارد و این درست برخلاف رابطه میان نوآوری و سطح تحرک اجتماعی بود. پیرو همین یافتهها، آگیون و همکارنش بیان میکنند که ما موظفیم از سرمایهداری در برابر سرمایهداران دفاع کنیم. در واقع، آنها بیان میکنند که نوآوری با آنکه یکی از اصلیترین عوامل نابرابری میان برخوردارترین طبقه جامعه با باقی جامعه است، اما همزمان موجبات تحرک اجتماعی را نیز فراهم میکند. مگر آنکه یک عامل مزاحم این بازی را بر هم بزند و آن عامل مزاحم قدرت لابیگری شرکتهای غول برای ممانعت بهعمل آوردن از ورود نوآوران تازهوارد به بازارهاست. در نتیجه جهان امروز نیازمند آن است که در گام اول، شناخت مجددی درخصوص کارکرد نظام لابیگری بهدست آورد و در گام دوم، با اعمال سیاستهای مناسب رقابت، انحصار شرکتهای غول در بازارها را در هم بکوبد.