پیتر دایزیک از نظرات سولو درباره هوش مصنوعی و نابرابری میگوید
سولوی متاخر!
دایزیک یکی از اعضای دفتر خبری دانشگاهMIT است. همان دانشگاهی که سولو نیز از میانه قرن بیستم تا پایان عمر خود در آنجا مشغول بهکار بود. کار اصلی دایزیک به تقریر درآوردن کارهای علمی چهرههای برجسته و پژوهشهای بزرگ دانشگاهMIT است و به این سبب، او در ۲۷دسامبر سال۲۰۱۹، به سراغ سولو یکی از ستونهای دپارتمان اقتصاد این دانشگاه رفته بود. او در این یادداشت اشارهای مختصر به زندگی و نظریه انقلابی رشد اقتصادی سولو کرده است. لکن، جذابیت کار او در این یادداشت آن است که جویای نظر سولو درباره فناوریهای جدید مانند هوش مصنوعی و مساله نابرابری در آمریکای امروز شده است. آنچه این یادداشت را برای ما جالب کرد، درست از همین نظر بود. زیرا سولوی متاخر نسبت به سولوی جوان که همه ما آن را بهخوبی میشناسیم، تفاوتهای قابل توجهی داشته است.
شاهکار نامآشنای سولو
سولو در اواسط دهه۵۰ میلادی کار تعیینکننده خود را شروع میکند. او در سال۱۹۵۶ با انتشار مقاله معروف خود، نشان میدهد که با در نظر گرفتن یکسری شرایط خاص، حتی افزایش جمعیت نیروی کار و افزایش سرمایهگذاری نیز نمیتواند رشد اقتصادی را ادامه دهد. او در آن مقاله انقلابی نشان میدهد که این تنها پیشرفت فناوری است که موجب رشد اقتصادی پایدار میشود. سولو سال بعد، مقالهای را منتشر میکند که در آن مقاله ادعای خود را بر اساس دادههای اقتصادی نیمه اول قرن بیستم آمریکا اثبات میکند. او در آن مقاله از اصطلاحی با عنوان بهرهوری کل عوامل استفاده میکند. بهرهوری کل عوامل به مجموعهای از عوامل فرهنگی، اقتصادی و تکنولوژیک هر جامعهای اشاره دارد که در واقع شامل همهچیز غیر از رشد جمعیت و سرمایهگذاری است. سولو در آن مقاله بیان میکند که بهرهوری کل عوامل ۸۰درصد رشد اقتصادی را توضیح میدهد. سولو سپس در سال۱۹۶۰، سومین مقاله خود را در این راستا منتشر میکند که در آن مقاله تحلیل خود از رشد اقتصادی را برای زمانی که سرمایهگذاری در طول زمان از فناوری نیز پیچیدهتر شود، گسترش میدهد. مجموعه این سه مقاله، موجب آن میشود که نقش فناوری و پیشرفت آن برای تحقق بخشیدن به رشد اقتصادی پایدار در نظر همگان برجسته شود. امری که در نهایت موجب آن میشود که سولو در سال۱۹۸۷ برنده جایزه نوبل اقتصاد شود. درخصوص اهمیت کار سولو، جیمز پوتربا، اقتصاددان MIT میگوید که سولو با کار خود، پاسخی برای یکی از اساسیترین پرسشهای اقتصادی ارائه کرد. به زعم پوتربا، کار سولو در نهایت منجر به ایجاد یک جعبه ابزار استاندارد شد که برای فهم چگونگی کار کردن سرمایه، نیروی کار و فناوری در کنار هم برای تغییر استانداردهای زندگی مورد استفاده همگان قرار میگیرد. اقتصاددانان پس از ارائه مدل توسط سولو، همواره سعی کردهاند که مولفههای بالقوه بهرهوری کل عوامل را با جزئیات بیشتری اندازهگیری کنند. نتایج کار آنها عموما نشان میدهد که این یک مقوله فراگیر است که شامل مواردی مانند آموزش لازم برای تولید نوآوری است. درست همانطور که سولو خود نیز بارها بر آن تاکید کرده است. سولو همواره از بهرهوری کل عوامل تولید با عنوان خاص «معیار جهل ما» یاد میکند. او با این عنوان قصد اشاره به این موضوع دارد که بهرهوری کل عوامل یک امری پیچیده است که هنوز ما از شناخت دقیق و کامل آن محرومیم. مسالهای که باعث میشود تا سولو به ما توصیه کند که ما باید بسیار بیشتر از سابق روی فهم مساله نوآوری تمرکز کنیم. به بیان دقیقتر، بزرگترین تردید سولو درخصوص بهرهوری کل عوامل تولید در آن است که متمایز کردن تاثیر اقتصادی نوآوریهای خاص امری بسیار دشوار است.
سولو و فناوری جدید
پیتر دایزیک در یادداشت خود در سال۲۰۱۹ بیان میکند که تابستان سال گذشته، رابرت سولو ۹۵ساله شد. با وجود این، او همچنان سخت مشغول کار است و غرق مطالعه روی گزارش دانشگاهMIT درباره فناوری، مشاغل و رشد اقتصادی است. تمرکز سولو روی این مسائل، امر جدیدی نیست. او از زمانی که از جنگ _جنگ جهانی دوم_ بازگشته است، به مطالعه روی این موضوعات میپردازد. سولو به سبب همین مطالعات و همچنین، نشان دادن اینکه نوآوریهای عرصه تکنولوژی باعث ایجاد بخش عظیمی از رشد اقتصادی میشود، برنده جایزه نوبل اقتصاد در سال۱۹۸۷ شد.
دایزیک در ادامه میگوید که گذر سن باعث شده است که چشمان سولو نسبت به قبل ضعیفتر شده باشند و به همین دلیل، او کمتر از قبل مطالعه میکند. همسر او یعنی باربارا لوئیس که از مورخان اقتصادی بود، در سال۲۰۱۴، پس از هفتاد سال زندگی مشترک با سولو درگذشت. مضاف بر این، عموم همکاران سولو در دانشگاهMIT که سولو با آنها به مدت چندین دهه، شانهبهشانه همدیگر کار کرده بودند، دیگر وجود ندارند. آنچنانکه سولو در این باره با عصبانیت میگوید: «گویی که من تنها کسی هستم که در حال دم و بازدم هستم.» با این وجود، سولو هنوز دست از کار نکشیده است. او همچنان، ادبیات آکادمیک را دنبال میکند و مقالات منتشرشده در حوزه بهرهوری، روندهای اقتصادی، رویدادهای جهانی و بحثهای سیاسی را دنبال میکند. آنچنانکه دارون عجماوغلو، از همکاران سولو در MIT، با شوخطبعی شیطنتآمیزی درباره سولو میگوید که او هنوز سالم و بیعیب و ایراد باقی مانده است. مردی که از سال۱۹۴۹ به MIT پیوسته است و در طول این هفتاد سال، روی موضوعات مطرحشده در اقتصاد کلان کار میکند. هرچند که باید اقرار کرد که سولو اقتصاددانی بیش از یک اقتصاددان صرفا کلانکار است.
سولو عضو هیات مشاوران کارگروه آینده یا همان the Work of the Future است. او با همکاری سوزان سیلبی، جامعهشناس MIT، اواخر سال۲۰۱۷ یادداشتی نوشتند تا پیرو آن، راهنماییهایی را برای نویسندگان گزارش کارگروه آینده ارائه کنند. یادداشت آنها این نکته را بیان میکرد که وقتی به آینده فکر میکنیم، عموم توجهات به سمت روباتها، هوش مصنوعی و اتوماسیون جلب میشود و همگان روی این مساله تمرکز دارند که آنها از عهده چه کارهایی برمیآیند. حال آنکه به زعم یادداشت سولو و سیلبی، مساله مهمتر در حوزه بازار کار، مساله از دست دادن مشاغل توسط طبقه متوسط و افزایش نابرابریهاست. به بیانی دیگر، این سولو و سیلبی بودند که بهعنوان اولین افراد هشدار دادند که ما نمیتوانیم بحث بهکارگیری روباتها، هوش مصنوعی و اتوماسیون را بدون فکر کردن به پسزمینه مسائل اجتماعی آنها انجام دهیم. درست است که افراد حاضر در کارگروه آینده، مدتهاست که مسائل موجود در بازار کار را مورد بررسی قرار دادهاند؛ اما هشدار یا تشویق سولو میتواند محرک خوبی برای جلبتوجهات به این موضوع باشد. واقعیت آن است که فناوری بازار کار را برای آمریکاییها دو قطبی کرده است؛ زیرا این گسترش فناوری به نفع کارگران یقهسفید تمام میشود؛ اما دیگران را متضرر میکند. تاثیر آینده پیشرفتهای فناوری بر بازار کار نامشخص است؛ اما آنچه مسلم است، از این قرار است که بر اساس گزارش کارگروه آینده، باید سیاستهای جدیدی برای بازسازی طبقه متوسط، مانند نمایندگی بهتر کارگران در شرکتها و قوانین مالیاتی به نفع نیروی کار وضع و پیگیری شوند. این نتیجه ممکن است آن چیزی نباشد که مردم از MIT، یا از یک اقتصاددان مشهور که توجهات همگان را دههها پیش به اهمیت تکنولوژی در رشد اقتصادی جلب کرده است، انتظار دارند. اما سولو فکر میکند که شرایط امروز این امر را ایجاب میکند. سولو در این خصوص بیان میکند که ابتدا از بیان این نکته هراس داشته؛ زیرا او گمان میکرده است که گرایش عمومی در MIT، همان دانشگاهی سولو در آنجا دههها کار کرده است و به آن عشق میورزد، به سمت این فهم باشد که مشکل درجه اول مشاغل در آینده، یک مشکل تکنولوژیک است. اما همانگونه که سولو خود بیان میکند، خوشبختانه نه در دانشگاه و نه در گزارش کارگروه آینده، هیچ تعصب و جزماندیشی در این خصوص وجود نداشته است. آنچنانکه سولو از نتیجه گزارش نیز راضی بوده است.
مساله نابرابری
نابرابری یکی از حوزههایی است که نگاه سولو نسبت به آن تغییر پیدا کرده است. سال۱۹۶۲، زمانی که سولو عضو شورای مشاوران اقتصادی کاخ سفید بود، یکدرصد بالاترین درآمد در ایالات متحده، ۱۲.۶درصد از درآمد ملی را در اختیار داشتند. این در حالی است که ۵۰درصد پایینترین درآمد، ۱۹.۵درصد از درآمد ملی را در دست داشتند. حال این وضعیت معکوس شده است. در سال۲۰۱۴، ۵۰درصد پایینی، ۱۲.۶درصد از درآمد ملی را به خود اختصاص داده است. درحالیکه یکدرصد بالا، دارای ۲۰.۲درصد از درآمد ملی است. ارقامی که بالاترین درصد از زمان رکود بزرگ است. حال وضعیت نابرابری درخصوص داراییهای خالص به مراتب شدیدتر است. از این رو، دایزیک در یادداشت خود بیان میکند که این روزها وقتی با سولو درباره مسائل اقتصادی صحبت میکنید، زودتر از قبل مساله نابرابری را پیش میکشد. آنچنانکه سولو در اینباره میگوید که در زمان حاضر نمیتوان از مساله نابرابری چشمپوشی کرد. جامعه ما تغییر کرده است و یکی از دلایل تغییر جامعه، همانطور که همگان میدانند، افزایش سطح نابرابری است.
همانطور که سولو خود تعریف میکند، رونالد دورکین، فیلسوف فقید و یکی از دوستان او، یکبار از سولو درخصوص نابرابری میپرسد که نظرش درباره آن چیست؟ سولو میگوید که ابتدا جواب او را با احتیاط فراوان میدهد و به این جمله بسنده میکند که «مغایر با زیباییشناسی است.» در مقابل این جواب، دورکین بار دیگر از او میپرسد که یعنی به زعم تو این مساله غیراخلاقی است؟ سولو که از این پرسشها کلافه شدهبود، سه بار آب دهان خود را قورت میدهد و میگوید که آری؛ فکر میکند که غیر اخلاقی است. سولو در ادامه به دورکین میگوید که به اقتصاددانها آموزش داده شده است که با این قسم عبارات فکر نکنند. در نتیجه به زعم او واقعیت نابرابریهای گسترده، برای تعیین سیاستها مهم هستند. لکن اکنون نظر سولو نسبت به مقوله نابرابری تندتر از سابق شده است. به زعم سولو، نابرابری به یک حلقه خودتقویتکننده تبدیل شده است. بهصورتیکه ثروتمندان از طریق پول، سیاستهای دولتها را به سمتی پیش میبرند که به نفع خودشان باشند. در نتیجه، دولتها سیاستهایی را در پیش میگیرند که پیرو آن، نابرابری افزایش پیدا میکند. سولو درباره این حلقه خودتقویتکننده نابرابری بیان میکند که همگان باید نگران آن باشند؛ زیرا کار را برای تعیین نوع سیاستها یا کنترل آنها محدود کرده است. به زعم سولو، اکنون آسانترین چیزی که میتوان آن را با پول خرید، رای اعضای کنگره است. در نتیجه، آنها قوانینی را بر بازار کار و دارایی وضع میکنند که به نفع حقوقبگیران نیست. البته علاقه سولو به موضوع نابرابری چیز جدیدی نیست. پایاننامه دکترای او در دهه ۴۰ روی نابرابری درآمد متمرکز بوده است. هرچند که عقاید سولو نسبت به آن دوران تغییر اساسی کرده است. سولو درخصوص موضوع پایاننامهاش میگوید که علت این انتخاب آن نبوده که گمان میکرده مساله نابرابری یک مساله فوری است، بلکه او تصور میکرده که ابزار مناسبی برای بررسی موضوع پیدا کرده است که بر حسب آن میتواند کارآمدتر از دیگران به موضوع نابرابری بپردازد. سولو در ادامه بیان میکند که در آن سالها او ابدا مساله اصلی جامعه را نابرابری تصور نمیکرده است. به زعم سولوی جوان، اولین چیزی که مهم است، نبود جنگ است؛ زیرا تازه جنگجهانی دوم تمام شده بود و او در آن جنگ سهمگین سه سال جنگیده و با مصائب روانی آن دستوپنجه نرم کرده بود. حال آنکه اکنون عمده نگرانی سولو معطوف به مساله نابرابری در جامعه آمریکاست. آنچنان که اکنون سولو از مدافعان افزایش قدرت اتحادیههای کارگری است و باور دارد که باید به حقوقبگیران قدرت بیشتری در شرکتها داده شود. سولو یکی از مشکلات حقوقبگیران را در نداشتن نمایندگان کارگری مناسب و کارآمد میبیند. نکته جالب آن است که سولو بهعنوان اقتصاددانی که نخستین بار از اهمیت معجزهآسای تکنولوژی در اقتصاد سخن گفت، بیان میکند که یکی از دلایلی که در عصر ما نمایندگی کارگری خوبی در بنگاهها شکل نمیگیرد، به نوع فرآیند تولید بازمیگردد. نوع فرآیندی که به مرور نیروهای کار را منزوی کرده است و همانطور که خود او بیان میکند، اکنون هر نیروی کار در هر بنگاهی، کسی است که تنها به صفحه کامپیوتر خود خیره شده است. درنتیجه، ایجاد ارتباط و سازماندهی میان آنها سختتر از سابق شده است.
جمعبندی
آنچنانکه از یادداشت دایزیک درخصوص سولو مشخص است، سولوی متاخر نسبت به دو مقوله نگران بوده است. مساله اصلی برای سولوی متاخر، مقوله نابرابری بوده که به زعم او به امر فوری جامعه امروز آمریکا بدل شدهاست. سولو درست از همین جهت، به مساله هوش مصنوعی، روباتها و اتوماسیون نگاه تردیدآمیزی داشته است. نوبلیستی که خود نخستینبار به ستایش از فناوری پرداخته است، طبیعتا دشمن فناوری نیست. لکن از پسلرزههای آن بر نابرابری هراس دارد. آن هم در جامعهای که به زعم او، نابرابری مساله فوری آن است.