خاکستر در آتشدان

چهره دیگر یعنی احمد آقااوغلو بنا به روایتی نخستین آذریای است که تحصیلات عالی خود را در غرب ادامه داد. وی که در خانوادهای ترکزبان به دنیا آمده بود، ذکر میکند هرگز به مخیله پدرش نمیرسید که خود را ترک بداند. آقااوغلو هنگام تحصیل در پاریس در نوشتههایش تهاجم ترکهای «وحشی» را موجب انحطاط ایران و وضعیت زنان میدانست. با این حال تقدیر این بود که با ترکان جوان آشنا و تبدیل به یکی از مهمترین نظریهپردازان پانترکیسم شود. عبدالرئوف فطرت نیز چرخشی مشابه این دو نفر را به سوی پانترکیسم تجربه کرد. در واقع فطرت پیش از آنکه پیشتاز ادبیات مدرن ازبکی باشد، چهره پیشرو نثر نو فارسی در فرارود بود. امروزه ازبکها و تاجیکها هر دو مدعی میراث ادبی او هستند. خاصه تاجیکها آغاز نوگرایی در فارسی فرارود را به این چهره ممتاز میرسانند. فطرت سال۱۸۸۶ در خانه یک تاجره متوسط در بخارا به دنیا آمد. تحصیلات را در زادگاهش ادامه داد و پس از آن به معلمی پرداخت. او به جنبش «جدیدیسم »که برای گسترش آموزش مدرن در میان مسلمانان امپراتوری تزاری تلاش میکرد، پیوست و از بنیانگذاران «جامعه تعمیم معارف بخارا» شد. جامعه در سال۱۹۰۹ فطرت را همراه تعدادی دیگر برای تحصیل به استانبول فرستاد. آنجا یوسف آقچورا، نظریهپرداز برجسته پانتورانیسم یکی از اساتید فطرت بود. با این حال او در این دوره تحت تاثیر اندیشههای سیدجمالالدین اسدآبادی و نه پانترکیسم قرار داشت (این را باید شباهت دیگری از او با رسولزاده و آقااوغلو دانست.
آن دو نیز در مراحل اولیه تکاپوی فکری خود ملهم از پاناسلامیسم اسدآبادی بودند). در واقع فطرت از دوره توقف در استانبولِ بسیار ترکستای آن سالها برای تدوین و نشر آثار فارسی خود استفاده کرد. او بهعنوان شاعر و نویسنده، حد فاصل ۱۹۱۰ تا ۱۹۱۷ هر چه نوشت به فارسی بود. از جمله مجموعه شعر صیحه، جایی که مجمر تخلص میکرد و کتاب مناظره (۱۹۱۰) و بیانات سیاح هندی (۱۹۱۱) که در استانبول چاپ شدند یا رهبر نجات (۱۹۱۵) و عائله (۱۹۱۶) در پترزبورگ و باکو؛ هنگامی که دیگر در عثمانی نبود. فطرت استانبول را با شروع جنگ جهانی اول در ۱۹۱۴ به مقصد فرارود ترک کرد. در این زمان جدیدیستهای جامعه تعمیم معارف نام بخارای جوان را برگزیدند. سمت و سوی فعالیتها از مسائل فرهنگی به سیاست دگرگون شد و فطرت به ریاست جناح چپ بخارای جوان رسید. با وقوع انقلاب روسیه در ۱۹۱۷ او و دوستانش دستور کار اصلاحی برای حزب بخارای جوان نوشتند تا نظر بلشویکهای پیروز را جلب کنند. از همین موقع است که گردش به سوی پانتورانیسم رخ داد. به یکباره فطرت نوشتن به فارسی را کنار گذاشت. یک حلقه با هدف ایجاد زبان ادبی واحد ترکی و انتشار میراث آن بهوجود آورد و شروع به نوشتن و انتشار آثار ادبی مدرن بهویژه نمایشنامه به ترکی کرد. مضمون برخی از آنها ستایش چنگیزخان، تیمور لنگ، اوغوزخان و الغبیگ است. با انقراض امارت بخارا و تاسیس جمهوری شوروی خلق بخارا در ۱۹۲۰ فعالیتهای فطرت اوج گرفت. او به سمتهای رسمی عالی از جمله وزارت دارایی، امور خارجه و آموزش و پرورش و همچنین عضویت در دفتر مرکزی حزب کمونیست بخارا پرداخت. فطرت در جایگاه وزیر آموزش و پرورش، زبان آموزشی را که تا پیش از آن فارسی بود به ترکی عثمانی و سپس ازبکی، که زبان رسمی شد، تغییر داد. او وجود زبان فارسی بهعنوان یکی از زبانهای بومی منطقه را انکار کرد و در دفتر خود برای صحبت به فارسی پنج روبل جریمه تعیین کرد!
در ۱۹۲۳ با تسلط بلشویکها بر بخارا فطرت از مناصبش برکنار و به روسیه فرستاده شد. او از این پس تا پایان عمر به فعالیتهای فرهنگی و آموزشی پرداخت. در سالهای بعد فطرت از پانتورانیسم تند و تیزش فاصله گرفته و کوشید تا بار دیگر به تاجیکها نزدیک شود. علت این چرخش را تاسیس جمهوری خودمختار تاجیکستان ذیل ازبکستان در ۱۹۲۴ و سپس استقرار کاملش در ۱۹۲۹ دانستهاند که ضربهای کاری به پانترکیستها بود. با این رخداد تعدادی از روشنفکران پانترکیست تاجیک مانند عبدالقادر محیالدیناف، عبدالواحد منظم و قوره قل ذهنی با کنار گذاشتن اندیشههای سابق به خدمت جمهوری تاجیکستان درآمدند. از ۱۹۲۵ فطرت، موجودیت خلق تاجیک را پذیرفت و دوباره دست به کار نگارش به فارسی شد؛ هرچند نسبت به اندازه آثار ازبکیاش در اقلیت ماند. از عوامل موثر آن را باید رنجیدگی خاطر مقامات جمهوری تاجیکستان از فطرت عنوان کرد که موجب چاپ نکردن آثارش میشد.
فطرت در ۱۹۲۷ اولین نمایشنامه تاجیکی را با عنوان «شورش واسع» نوشت. در ۱۹۲۹ اندیشه تغییر الفبا به سیریلیک را پیشنهاد داد که مورد استقبال نوخواهان تاجیک قرار گرفت. در ۱۹۳۴ کتاب قیامت را که پیشتر به ازبکی نوشته بود، به فارسی منتشر ساخت که به لحاظ نثر تاجیکی حائز اهمیت است. همچنین پژوهش مهمی به مناسبت هزاره فردوسی انجام داد. در این سالها بین او با ابوالقاسم لاهوتی شاعر ایرانی رابطه دوستی برقرار بود. فطرت بهرغم آنکه در این زمان فعالیت سیاسی قابل ذکری ندارد، به موج تصفیههای استالینی دچار آمد و در ۱۹۳۷ به سبب گرایش پانترکیستی دستگیر و در ۱۹۳۸ در تاشکند کشته شد. آثار فطرت نیز به جز قیامت که اثری طنزآلود و الحادی بود، تا گلاسنوست با عنوان ارتجاعی ممنوع شدند. سرانجام با فروپاشی شوروی، جمهوری ازبکستان از طریق مجموعهای از جشنها، جوایز، بناهای یادبود و نامگذاریها به تجلیل از فطرت پرداخت.