از تورم به ابر تورم در آلمان سال ۱۹۲۳
وقتی تورم مردم را بیحس میکند
آلمانیها به خاطر همین بیثباتی درباره اینکه فردا چه خواهد شد برای امروز و لذت بردن از لحظات زندگی میکردند. «بعد از ما سیل بیاد» یک بیان عامه بود. تمایل برای سرگرمی بی حد و حصر بود. کلوپها، بارها وپناهگاههای آخر شب در همه جا سر برآورده بودند. آلمان درست مثل چند ماهه اول پس از جنگ محصور در رقصهای دیوانهوار شده بود. کلاوس مان در اینباره نوشته بود: «میلیونها مردم بیپناه، فقیر، گیج در یک حالت هذیانی از گرسنگی و هیستری جست و خیز میکردند و میچرخیدند. رقص یک حالت شیدایی بود، یک مذهب و یک پرش... آنها ناامیدانه و شیزوفرنیوار و بهمثابه پیشگوییهای کیهانی میرقصیدند. آنها مستانه، خلسهوار، شهوتی، سر کیف و عصبی میرقصیدند. جاز مرهم بزرگ و مخدر یک ملت از هم پاشیده و ناامید بود.» از نگاه تزاویگ، کلوبهای تغییر ماهیت دادهشده برلین به خاطر زیادهرویشان قابل توجه بود. «حتی شهرت عیاشیهای روم دوره سوئتونیوس به پای شهرت عیاشیهای انحرافگونه برلین نمیرسد. در اینجا صدها مرد ملبس به لباس زنانه وصدها زن ملبس به لباس مردانه زیر چشمان مهربانانه پلیس میرقصند. در فروپاشی تمام ارزشها یک نوع دیوانگی نگه داشته میشود، بهویژه در حلقههای بورژوازی که تا آن زمان در پاکدامنیشان رخنهای نبود.»
رقصهای دیوانهوار فقط به نقاط شبانه محدود نمیشد. کلمپرر در یک روز عصر ماه مارس سال۱۹۲۳ در یک جشن خصوصی در ویلای یک زوج که دوستانشان هم بودند حضور داشت. او شاهد این بود که تمام میهمانان بعد از صرف شام به یک اتاق بزرگ رفتند تا برقصند: «در آنجا یک گرامافون بود و آنها رقصیدند، دو نفری یا با خودشان یا با دیگران. در آن موقع بود که ما حقیقتا آنها را شناختیم و خیلی جالب بود. ترانههای رقاصان آمریکایی، با وضعیت اروتیک و دیوانهواری که ملودیهایش را از سینما میشناختیم.»
ترانههایی که برای مردم در بارها و کافهها خوانده میشد تا برقصند، منش روز را بیان میکرد؛ نکته قابل تامل دیگر از سالهای تورم با آواز دستهجمعی «ما (پول) مادربزرگمان را در بیرون از خانه کوچکش میمکیم/ ما بیرون از خانه کوچک مادربزرگ، قسطهای اول و دومش را میمکیم.»
توچولسکی طنزپرداز در ولت بوهنه این ترانه را «بیان دقیق روح مردمی» نامید که بهطور مجمل «وضعیت لحظهای کل اقتصاد» را به تصویر میکشید. او نوشت، «ما درست مانند بازنشستگانی که دیگر نمیتوانند بیش از این با بهرههایشان زندگی کنند و مجبور هستند از سرمایه بخورند، داریم از مایه امان میخوریم. این وضعیت [در ترانه] نشان داده شده است. این خیلی چشمگیر است که چطور دو نسل در برابر یک نسل در خلأ به سر میبرند: نسل قدیم - مادربزرگ، صاحب خانه کوچکی است که آن را با پساندازهای وظیفه شناسانه خود، خریداری کرده و نسلهای دوم و سوم که با گستاخی به دنبال داراییهای خانواده هستند تا آنها را که با عرق جبین بهدست آوردهاند، بالا بکشند.»
همچنین برداشته شدن بیسابقه تابوها در میان مردم عیان شده بود. رقاصان به صورتهای فردی و گروهی، در تئاترها، کابارهها و کلوبهای شبانه خود را نشان میدادند. آنیتا بربر، رقاصه در برلین یک فرد تاثیرگذار بود. یک هوادار آرایش تند و غلیظ، باریکاندام همراه با زیبایی خیرهکنندهای که کسی مثل او در آن جو غالب آلمان تورمی وجود نداشت. هرچند که او در زندگی شخصیاش یک فرد به غایت اخلاقگرا بود، سه مرتبه ازدواج کرده بود و با مردان و زنان بدون حساب و کتاب ارتباطاتی داشت. زمانی که در سال۱۹۲۸ و در سن ۲۹سالگی درگذشت آن هم به خاطر سالها مصرف الکل و مواد مخدر، زنان بدنام برلین به مراسم تشییع جنازه ملحق شدند.
زندگانی شبانه غیرقابل کنترل فقط منشأ تفریح و انحراف اخلاقی نبود. اشتیاق بیش از حد برای ورزش نیز در این سالها به اوج تازهای رسید. علیالخصوص معروفترین آن رقابت دوچرخه سواری ششروزه در اسپورت پالاست برلین بود. هزاران نفر، از جمله ستارههای بیشمار سینما و تئاتر، کف و استندهای منطقه را درنوردیده بودند. کیش درباره این نمایش گزارش داده بود، «سیزده دوچرخهسوار در ساعت ۹بعدازظهر روز جمعه با فشار دادن رکاب مسابقه را شروع کردند و این چرخ و فلک دیوانه روز و شب میچرخد، از همان لحظه روز و شب میچرخد.» در سال۱۹۲۳ والس «وینر پراترلبن» برای اولین بار در زمان مسابقه نواخته شد. این والس که به «والس اسپورت پلاست» تغییر نام داده بود، سرود غیررسمی رویداد شد. بوکس نیز با ترکیبی از تمایل برای سرگرمی همراه با شهوت خشونت خام تبدیل به یک جذابیت اصلی شد. دوئل قدیمی مرد در مقابل مرد در رینگ، بالا و پایین رفتن پیروزی و شکست، بازتاب غمانگیز جهانی بود که در آن هیچچیز ثبات نداشت و بسیاری از مردم در معرض شلاقهای خوشبختی قرار گرفته بودند. یکی از بوکسورهای محبوب، هانس بریتنشتراتر بود که در سال۱۹۱۹ حرفهای شده بود، یعنی پنجسال پیش از آنکه ماکس اشملینگ ظهور خودش را در مسابقات بینالمللی آغاز کند. بریتنشتراتر در آوریل۱۹۲۰ عنوان قهرمانی سنگین وزن آلمان را برد که از این عنوان در طول سالها تورم بهطور موفقیتآمیزی دفاع کرد و در فوریه سال۱۹۲۴ آن را در راند سوم با ناکاوت شدن در برابر پاول سامسون کورنر از دست داد. «بلوند هانس» درست مثل بریتنشتراتر معروف بود، نه فقط به خاطر اینکه او یک بوکسور حرفهای برازنده بود، بلکه هیکل او هم یک هیکل قهرمان برجسته بود. یکپارچگی فیزیکی و سرزندگی در زمانهای که انسانها بهطور دائم در جنگ زخمی شده بودند، ویژگی جذابی بود که تبدیل به یک بصیرت عمومی شده بود.