باز تعریف توسعه با اقتصاد ژنتیک
جبر یا اختیار؟
هجرت از گهواره
مهاجرت به خارج از آفریقا یکی از مهمترین سر فصلهای تاریخ بشریت است؛ زیرا شرایط اولیه را برای تکامل سکونتگاههای انسانی در سراسر جهان شکل داده است. بر اساس فرضیه غالب، این مهاجرت عمدتا با گسترش تدریجی مشخص میشود؛ جایی که در هر مرحله یک زیرگروه از افراد محل سکونت اجدادی خود را ترک میکنند تا یک مستعمره جدید در دورتر ایجاد کنند و تنها زیرمجموعهای از ویژگیهای سکونت اجدادی خود را حمل میکنند. اثر موسس سریال حاصل، تاثیر منفی فاصله مهاجرت از شرق آفریقا بر تنوع ژنتیکی، فنوتیپی و احتمالا آوایی ایجاد کرده است.
با این حال، هنوز مشخص نیست که تاثیر این فرآیند بر تنوع فرهنگی چقدر عمیق بوده است. حل این معما برای درک میزان تاثیر این فرآیند مهاجرت بر تنوع درون جمعیتی و تاثیر بالقوه پایدار آن بر روند توسعه اقتصادی در طول کل دوره تاریخ بشر بسیار مهم است. بهویژه، ایجاد تاثیر این فرآیند مهاجرت بر تنوع فرهنگی به درک کانال فرهنگی برای پیامدهای مهاجرت به خارج از آفریقا بر نتایج اجتماعی مانند اعتماد بین فردی، ترجیحات سیاسی، درگیری و توسعه اقتصادی نسبی کمک میکند (اشرف، گالور و کلمپ ۲۰۲۱).
با توجه به تاثیر اثر بنیانگذار سریال بر فشردهسازی صفات ژنتیکی، فنوتیپی و احتمالا آوایی در طول مسیرهای مهاجرت به خارج از آفریقا، ما فرض میکنیم که این فرآیند زمینه را برای ظهور متفاوت و تکثیر تنوع فرهنگی در سراسر جهان فراهم میکند و منجر به رابطه منفی بین تنوع فرهنگی و فاصله مهاجرت از شرق آفریقا میشود.
در این مقاله، ما یک بعد مهم تنوع فرهنگی -تنوع فولکلور- را که با تنوع در تعداد کل نقوش در سنتهای شفاهی منعکس میشود (یعنی گروههای قومی یا گروههای قومی در امتداد خطوط زبانی) بررسی میکنیم. با بهرهگیری از دادههای جهانی درباره ۹۵۸سنت شفاهی و ۲۵۶۴نقوش از فهرست فولکلور و اساطیر برزکین (Berezkin ۲۰۱۵؛ Michalopoulos and Xue ۲۰۲۱)، ما بررسی میکنیم که چگونه درجه تنوع فولکلور توسط این روند مهاجرت شکل گرفته است.
کاتالوگ فولکلور و اساطیر برزکین اثر مادامالعمر یوری برزکین انسانشناس و فولکلورشناس است. او تمام کار خود را وقف جمعآوری و طبقهبندی سنتهای شفاهی برای گروههای قومی در تمام قارهها کرده است. ابتکار او از این نظر منحصر به فرد است که پروژهای در مقیاس بزرگ برای مستندسازی فولکلور است که در تضاد با تلاشهای کوچکمقیاس است که بر مناطق خاصی از جهان متمرکز شده است. این ویژگی برای تجزیه و تحلیل ما ضروری است؛ زیرا به ما در طبقهبندی نقوش و گستردگی دادهها سازگاری میدهد و به ما امکان میدهد ادعایی کلی درباره تاثیر مهاجرت به خارج از آفریقا بر داستانهای گفتهشده توسط جوامع بومی در سراسر جهان داشته باشیم.
برزکین ۲۵۶۴نقوش را در ۹۵۸سنت شفاهی پس از استفاده از ۶۲۳۹کتاب و مجله از ۴۰۴۱نویسنده ثبت کرده است. نقوش سنگهای بنیادی سنتهای شفاهی هستند. آنها رویدادها، تجربیات و تصاویر مهمی را ثبت میکنند و در دو یا چند سنت شفاهی به اشتراک گذاشته میشوند. یک سنت شفاهی یا یک گروه قومی فردی است یا گاهی اوقات مجموعهای از گروههای قومی در امتداد خطوط زبانی که در آن اطلاعاتی درباره گروههای فردی وجود ندارد. این فهرست وجود یا عدموجود یک موضوع در یک سنت شفاهی را ثبت میکند و هیچ اطلاعاتی درباره ارتباط یا محبوبیت آن داستان برای یک سنت شفاهی ارائه نمیکند.
شکل ۱ مکان این سنتهای شفاهی را نشان میدهد. این پوشش بهویژه برای قاره آمریکا هم از نظر سنتهای شفاهی و هم از نظر نقوش غنی است. این به این دلیل است که برزکین کار خود را در آن قاره آغاز کرد.
این ویژگی کاتالوگ بسیار مهم است؛ زیرا به این معنی است که پوشش ناهمواری از سنتها و نقوش شفاهی در سراسر قارهها وجود دارد. این انگیزه میدهد که چرا در مدل آماری خود از تنوع در قارهها بهرهبرداری میکنیم. شکل 2 یک هیستوگرام از کل نقوش در سنتهای شفاهی را ارائه میدهد. توزیع بهشدت منحرف است. نیمی از گروهها کمتر از 62موتیف (شکل عمده) دارند؛ درحالیکه گروههایی که در یکدرصد بالای توزیع قرار دارند، بیش از 450موتیف دارند. این انگیزه انتخاب ما برای تبدیل لگاریتمی تعداد نقوش بهعنوان متغیر وابسته ما در مدل آماری ماست. سپس یک مدل رگرسیون بر اساس فهرست فولکلور و بر مبنای فاصله از شرق آفریقا تخمین میزنیم.
نتایج
دادههای خام در واقع نشان میدهند که سنتهای شفاهی در امتداد مسیرهای مهاجرت به خارج از آفریقا دارای نقوش کمتری در مجموعه روایتهای خود هستند. دادهها اثر فاصله مهاجرت از شرق آفریقا را بر تنوع فولکلور، با استفاده از سه روش تخمینی: رگرسیون خطی (پانل A)، رگرسیون لگاریتم خطی (پانل B) و رگرسیون دو جملهای منفی (پانل C) با تعداد نقوش اندازهگیری میکند. برآوردها نشان میدهد که در واقع مهاجرت به خارج از آفریقا یک عامل منفی بسیار مهم تعیینکننده تنوع فولکلور در مقیاس جهانی است. با این وجود، اگر در واقع مهاجرت به خارج از آفریقا بر تنوع فولکلور تاثیر میگذاشت، باید در مقیاس محلی نیز عمل میکرد. تایید تاثیر غیرمستقیم تاثیر موسس سریال بر تنوع فولکلور مستلزم آن است که این یافته در قارهها (یعنی بر اساس تنوع در سنتهای شفاهی در هر قاره) وجود داشته باشد. با در نظر گرفتن این اثرات ثابت قارهای، برآوردهای جدید نشان میدهد که در واقع مهاجرت به خارج از آفریقا بر تنوع فولکلور در داخل و همچنین در سراسر قارهها تاثیر گذاشته است.
علاوه بر این، با توجه به تفاوتهای بالقوه در عوامل خاص قارهای که ممکن است بر تنوع فولکلور مشاهدهشده تاثیر بگذارد، تاثیرات ثابت خاص قاره (مانند نمونهگیری افتراقی از سنتهای شفاهی و مستندسازی این روایتها، استعمار، بردهداری، محیط بیماری، و شرایط آب و هوایی) که در مقاله در نظر گرفته شدهاند، این عوامل مخدوشکننده بالقوه را توضیح میدهند. نتایج نشان میدهد که میانگین تاثیر مشاهدهشده مهاجرت به خارج از آفریقا در قارهها در مقایسه با تاثیر جهانی بیشتر است. برای توضیح بیشتر تفاوتها در نمونهگیری از سنتهای شفاهی و مستندسازی روایات در قارهها، برآوردهای جدید مربوط به سال مهاجرت اول و تعداد مهاجرتهایی است که برای ساخت کاتالوگ مورد مشورت قرار گرفتهاند.
ما همچنین ثابت میکنیم که این الگوی کیفی تحت تاثیر ویژگیهای جغرافیایی این سنتهای شفاهی قرار نگرفته است. با توجه به این واقعیت که فاصله از خط استوا با کاهش تنوع زیستی مرتبط است، برآوردها این عامل مخدوشکننده بالقوه را توضیح میدهد و عرض جغرافیایی مطلق را بهعنوان کنترل اضافه میند.
اثر تخمینی این پژوهش قابل توجه است. بهطور خاص، برآوردهای پانل A نشان میدهد که افزایش 10000کیلومتری فاصله مهاجرت از شرق آفریقا برای یک گروه قومی خاص (که مربوط به فاصله مهاجرت بین اینوپیات در تنگه برینگ و کونا در کلمبیا است) با 50نقوش کمتر در مقایسه با میانگین تعداد 62نقوش در هر گروه قومی مرتبط است. با توجه به عدم قطعیت درباره منشأ انسان در قاره آفریقا و مهاجرت گسترده به داخل قاره (بهعنوان مثال، مهاجرت بانتو) نشان داده شده است که فاصله مهاجرت از شرق آفریقا پیشبینیکننده ضعیفی برای اثر موسس سریال در داخل قاره آفریقا است.
این مقاله اولین شواهد را درباره تاثیر مهاجرت به خارج از آفریقا بر تنوع فرهنگی ارائه میدهد. بهویژه، نشان میدهد که گروههای قومی دورتر از شرق آفریقا در امتداد مسیرهای مهاجرت، نقوش کمتری در مجموعه روایتهای خود دارند. این نتیجه با فشردهسازی صفات ژنتیکی، فنوتیپی و احتمالا آوایی در مسیرهای مهاجرت به خارج از آفریقا سازگار است و زمینه را برای ظهور و تکثیر تنوع فرهنگی در سراسر جهان فراهم میکند. این یافته بر اهمیت کاوش بر اثر طولانیمدت مهاجرت انسانها به خارج از آفریقا بر ویژگیهای فرهنگی و نهادی و همچنین توسعه نسبی بین کشورها و گروه های قومی تاکید میکند و منبع منحصر به فردی از تغییرات ناشناخته در تنوع فرهنگی در سراسر مناطق جهان را برجسته میکند.
مطالعات مرتبط
مدت زیادی است که اودد گالور، قمرالاشرف و مارک لمپ روی فرضیه اثر مهاجرت از شرق آفریقا بر مجموعهای از عوامل همانند درآمد سرانه، همکاری و درگیری و در این اواخر تنوع فرهنگی تحقیق میکنند. حاصل کار مطالعاتی آنها مجموعههای رگرسیونی است که نشان میدهد با افزایش فاصله از شرق آفریقا، تنوع ژنتیکی کاهش و درآمد سرانه افزایش مییابد.
چارچوب اصلی تحقیق آنها به تعبیر خود گالور نوعی ماتریالیسم تجربی است و بر خلاف ماتریالیسمهای تاریخی بر دادهها و مشاهدات تجربی استوار است. در اینجا به مقاله جدید آنها درخصوص اثر مهاجرت از آفریقا بر تنوع فرهنگی پرداخته شد و از این پس به مقاله سال2013 با عنوان «فرضیه خارج از آفریقا» پرداخته خواهد شد. گالور و قمر الاشرف معتقدند تاثیر فاصله از شرق آفریقا تنها توضیحدهنده درآمد سرانه یا تنوع فرهنگی نیست، بلکه مساله درگیریهای قومی در کشورها را نیز توضیح میدهد. آنها با پیشبرد فهم ما از شاخصهای تنوع و با معرفی شاخص تنوع بین فردی به جای تنوع قومی باعث توجه به درگیریهای بین فردی نیز می شوند. از نظر آنها آنچه اهمیت دارد تنوع بین فردی است. این تحقیق این فرضیه را پیش میبرد و بهطور تجربی ثابت میکند که تنوع جمعیتی بینفردی، بهجای تقسیمبندی یا قطبیسازی در میان گروههای قومی، نقش مهمی در ظهور، شیوع، عود و شدت درگیریهای درون اجتماعی داشته است.
این مطالعه با بهرهبرداری از یک منبع برونزا از تنوع جمعیتی در بین ملتها و گروههای قومی که عمدتا در جریان مهاجرت انسانها از آفریقا در دهها هزار سال پیش مشخص شد، نشان میدهد که تنوع بین فردی جمعیت و تاثیر آن بر درجه تنوع در گروههای قومی، سهم قابل توجهی در خطر و شدت درگیریهای مدنی تاریخی و معاصر داشته است. این یافتهها احتمالا منعکسکننده سهم تنوع جمعیتی در عدم انسجام جامعه است، همانطور که تا حدی در شیوع بیاعتمادی، تفاوت در اولویتها برای کالاهای عمومی و سیاستهای توزیع مجدد و درجه تقسیمبندی و قطبیسازی در بین گروههای قومی، زبانی و مذهبی منعکس شده است.
این تحقیق به بررسی منشأ تنوع غالب در ظهور، شیوع، عود و شدت درگیریهای درون اجتماعی در کشورها، مناطق و گروههای قومی میپردازد. این یکی از عمیقترین ریشه های آنها را برجسته میکند که در آغاز پراکندگی انسانهای مدرن از نظر آناتومیک در سراسر جهان و تاثیر متفاوت آن بر سطح تنوع جمعیت در مناطق مختلف شکل گرفته است. این مطالعه این فرضیه را پیش میبرد و بهطور تجربی ثابت میکند که تنوع بین فردی در هر گروه قومی، به جای تقسیمبندی یا قطبیسازی در بین گروههای قومی، برای درک درگیریهای داخلی بسیار مهم است.
از نظر اشرف و گالور دلایل بسیاری درخصوص شکاف گسترده در استانداردهای زندگی بین نقاط مختلف جهان ارائه شده است؛ بهطوریکه برخی از مورخان اقتصادی ادعا میکنند که ریشه توسعهنیافتگی در دوره استعمار نهفته است و برخی به ریشههای نهادی و فرهنگی اشاره میکنند. این گزارش به مهد پیدایش انسان در شرق آفریقا بازمیگردد و نشان میدهد که تنوع ژنتیکی قبایلی که در نقاط مختلف کره زمین پراکنده شدهاند، موفقیت اقتصادی آنها را در هزاران سال بعد تعیین کرده است. به عبارت دیگر میزان توسعهیافتگی کشورها را فاصله آنها از شرق آفریقا تعیین میکند.
گزارش حاضر محدوده بسیار ناچیزی را برای اختیار بشریت در گریز از فقر باقی میگذارد و معتقد است بیش از هر چیز دیگری، این تنوع ژنتیکی در فاصله از شرق آفریقا است که افزایش درآمد سرانه، گذار از درگیریهای قومی و بین فردی و توسعه اقتصادی را ممکن میسازد. نظریههای موجود توسعه نسبی به دنبال توضیح نابرابری گسترده در استانداردهای زندگی در سراسر جهان هستند. اهمیت عوامل جغرافیایی، فرهنگی و نهادی، تشکیل سرمایه انسانی، تقسیمبندی قومی، زبانی و مذهبی، استعمار و جهانی شدن، همگی در کانون بحث درباره منشأ زمانبندی متفاوت گذار از رکود به رشد و موارد قابل توجه دگرگونی توزیع درآمد جهانی در دو قرن اخیر بوده است. درحالیکه تحقیقات نظری و تجربی معمولا بر تاثیرات چنین عواملی در ایجاد و حفظ واگرایی بزرگ در درآمد سرانه در دوران پیش از صنعتی شدن متمرکز بوده است (بهعنوان مثال دایموند، 1997)، اخیرا توجه به برخی از عوامل عمیق و ریشهای که بر روند توسعه اقتصادی نسبی تاثیر میگذارند، معطوف شده است.
تحقیق حاضر استدلال میکند عوامل ریشهدار که دهها هزار سال پیش تعیین شدهاند، تاثیر قابلتوجهی بر روند توسعه اقتصادی از طلوع تمدن بشری تا امروز داشتهاند (اشرف و گالور 2011). این تحقیق بهطور تجربی این فرضیه را مطرح میکند که در جریان مهاجرت انسان خردمند به خارج از آفریقا، تغییر فاصله مهاجرت از گهواره نوع بشر در شرق آفریقا به سکونتگاههای مختلف در سراسر جهان بر تنوع ژنتیکی تاثیر گذاشته و دارای یک دوره طولانی بوده است. این به معنای تاثیری پایدار بر الگوی توسعه اقتصادی نسبی است که تحت تاثیر عوامل جغرافیایی، نهادی یا فرهنگی نیست.
مطابق با پیشبینیهای نظری، تجزیه و تحلیل تجربی نشان میدهد که سطح تنوع ژنتیکی در یک جامعه تاثیری قابل توجه بر نتایج توسعه در دورههای تاریخی و همچنین در دوران مدرن دارد که منعکسکننده مبادله بین اثرات مفید و مضر تنوع بر بهرهوری است. درحالیکه سطح متوسط تنوع ژنتیکی رایج در میان جمعیتهای آسیایی و اروپایی برای توسعه اقتصادی مساعد بوده است، درجه تنوع بالا در میان جمعیتهای آفریقایی و درجه پایین تنوع در میان جمعیتهای بومی آمریکا نیروی مضری در توسعه این مناطق بوده است. فرضیه «سفر به خارج از آفریقا» بر دو پایه اساسی استوار است؛ اول اینکه فاصله مهاجرت از شرق آفریقا تنوع ژنتیکی را کاهش میدهد. دوم، یک سطح بهینه از تنوع برای توسعه اقتصادی وجود دارد.
فاصله از گهواره بشریت در شرق آفریقا با تنوع ژنتیکی کمتر در سکونتگاههای بومی باستانی در سراسر جهان مرتبط است که در نتیجه مهاجرت گروههای انسانی از آن منطقه به نواحی دیگر اتفاق افتاده است. این نشاندهنده تعامل بین اثرات متضاد تنوع بر فرآیند توسعه است. اثر نامطلوب آن مربوط به تاثیر مخرب تنوع بر کارآیی فرآیند کل تولید در یک اقتصاد است. ناهمگونی احتمال ناهماهنگی و بیاعتمادی را افزایش میدهد، همکاری را کاهش میدهد و نظم اجتماعی-اقتصادی را مختل میکند. بنابراین تنوع جمعیتی بیشتر با هزینه اجتماعی بهرهوری کل عوامل پایینتر همراه است که توانایی جامعه را برای عملکرد کارآمد با توجه به مرز امکان تولیدش مخدوش میکند.
از سوی دیگر، تاثیر مفید تنوع به نقش مثبت آن در گسترش مرز امکان تولید جامعه مربوط میشود. طیف وسیعتری از صفات به احتمال زیاد مکمل توسعه و اجرای موفقیتآمیز پیشرفتهای تکنولوژیک است. بنابراین تنوع متعادل، توانایی جامعه را برای ترکیب شیوههای تولید پیچیدهتر و کارآمدتر، گسترش مرز امکان تولید اقتصاد و افزایش بهرهوری کل عوامل تقویت میکند. بنابراین تنوع بیشتر در جمعیت یک جامعه میتواند اثرات متناقضی بر سطح بهرهوری کل عوامل آن داشته باشد. بهرهوری کل از یکسو با افزایش ظرفیت برای پیشرفت فناوری افزایش مییابد؛ درحالیکه از سوی دیگر با کاهش همکاری و کارآیی بهطور همزمان کاهش مییابد. با این حال، آنچه اهمیت دارد نتیجه مبادله اثرات مفید و مضر تنوع ژنتیکی بر کارآیی اقتصادی است.
درحالیکه دادههای موجود درباره تنوع ژنتیکی فقط به گروههای قومی مربوط میشود، دادههایی برای بررسی توسعه مقایسهای معمولا در سطح کشورها موجود است. علاوه بر این، امروزه بسیاری از جمعیتهای ملی از قومیتهای متعددی تشکیل شدهاند که ممکن است برخی از آنها بومی موقعیت جغرافیایی فعلی خود نباشند. این مشکل دو مساله پیچیده را ایجاد میکند؛ اول، نیاز به ایجاد معیاری از تنوع ژنتیکی برای جمعیتهای ملی، بر اساس دادههای تنوع ژنتیکی در سطح گروههای قومی وجود دارد که تنوع را نه تنها در هر گروه جزء، بلکه برای تنوع بهدلیل تفاوتهای بین گروههای قومی نیز در نظر میگیرد. دوم، لازم است انگیزههای بالقوه اعضای گروههای قومی مجزا برای نقل مکان به مکانهای جغرافیایی نسبتا پرسودتر در نظر گرفته شود.
برای مقابله با این مشکلات، تحقیق حاضر دو استراتژی مجزا را اتخاذ میکند. اولین مورد توجه را به نتایج توسعه در دوران پیش از استعمار محدود میکند؛ زمانی که مسلما جمعیتهای منطقهای، بومی مکانهای جغرافیایی کنونی و عمدتا از نظر ترکیبات قومی همگن بودند. درباره تنوع جمعیت منطقهای، تجزیه و تحلیل تاریخی، مطابق با فرضیه پیشنهادی، یک اثر قوز شکل معنیدار تنوع ژنتیکی بر تراکم جمعیت در سال1500 را نشان میدهد. راهبرد دوم شامل ایجاد شاخصی از تنوع در سطح کشور است که نه تنها تنوع ژنتیکی جمعیت اجدادی پیشااستعمار گروههای ملی معاصر را همانطور که با فاصله مهاجرت اجداد آنها از شرق آفریقا پیشبینی میشود دربرمیگیرد، بلکه شامل فواصل ژنتیکی دوتایی بین این جمعیتهای اجدادی نیز هست.
نتایج تجربی گزارش حاضر نشان میدهد که تنوع ژنتیکی جمعیتهای ملی معاصر از نظر اقتصادی و آماری اثر معناداری بر درآمد سرانه در سال2000 میلادی دارد؛ این نتایج نشان میدهد که افزایش تنوع همگنترین کشور نمونه (بولیوی) به میزان یک درصد، درآمد سرانه آن را در سال2000 تا 39درصد افزایش میدهد. کاهش تنوع متنوعترین کشور در نمونه (اتیوپی) به میزان یکدرصد، درآمد سرانه آن را 21درصد افزایش میدهد. در نتیجه این گزارش بهصورت کلی نشان میدهد که سرنوشت جوامع بشری به فاصله آنها از شرق آفریقا گره خورده است.
امروزه ادبیات اقتصاد توسعه با بررسی شیوهای از تعاملات انسانی که به خشونت منجر میشود، شاخه جدیدی را بنا کرده است که نشان میدهد تعاملات مجموع منفی (خشونت) به اندازه تعاملات مجموع مثبت (نوآوری) مهم هستند و باید مورد واکاوی قرار گیرند. طیفی از اقتصاددانان نیز با پیشگامی آلسینا، گالور، اشرف، مولر و رونر در این زمینه تحقیقات ارزشمندی را از خود به جا گذاشتهاند. از نظر آنها جغرافیا، ژنتیک و تنوع قومی–فرهنگی بیش از آنچه فکر کنیم در مسائل روزمره ما نقش دارند. به نظر درآمد سرانه ما، سطح تحصیلات ما و تعاملات ما با دیگران بیشتر از آنچه در سیطره اختیار ما باشد در سیطره نیروهایی است که در تعیین آنها نقش و اختیاری نداشتهایم.