1 copy


در فوریه ۱۹۶۳، دولت ایران وزارت اقتصاد را تشکیل داد -یک آژانس بوروکراتیک راهبر که قرار بود بر تحول صنعتی نظارت و رشد ایجاد کند. در سال۱۹۶۹، پس از ۶سال رشد بی‌سابقه و صنعتی شدن چشمگیر، حاکمیت سیاسی وقت حمایت خود را از وزارتخانه مذکور قطع کرد و اقتدار آن را در هم شکست. سرنوشت این وزارتخانه ارتباط چندانی با عملکرد آن در عرصه اقتصادی نداشت، بلکه پیامد سیاسی ظهور یک آژانس بوروکراتیک مقتدر و شایسته و سیاست‌گذاری صنعتی کارآمد بود که رهبری سیاسی و به‌ویژه محمدرضا شاه را وادار کرد تا به حمایت خود از این تلاش پایان دهد. جنگ قدرت بین نخبگان و نهادهای بوروکراتیک و حاکمیت سیاسی - به ویژه در دوران پادشاهی- برای سیاست ایران تازگی نداشت. در واقع، آنها محور تداوم و تغییر رژیم سلطنتی موروثی در ایران بودند.

درباره چگونگی گسترش و حل‌وفصل این تنش‌ها در دوره قاجار و پهلوی اول اطلاعات نسبتا بیشتری وجود دارد؛ ولی این تنش‌ها در دوره پهلوی دوم چندان شناخته‌شده نیست. موارد محدودی وجود دارد که بتواند در حد وزارت اقتصاد پویایی‌های سیاست دوران پهلوی دوم و سلطه موروثی (پاتریمونیالیسم)1 را به تصویر بکشد. تنش‌هایی که در کانون تلاش حاکمیت سیاسی برای متعادل کردن تعهد خود به توسعه -و در همین راستا، تغییرات نهادی و سیاستگذاری عقلانی- با منافع ادراک‌شده دستگاه سلطنت قرار داشت به‌عنوان مبنایی برای مبارزه طولانی قدرت در داخل دولت در دهه۱۹۶۰ عمل کرد.

به‌رغم تحولات فراوان در اقتصاد و جامعه ایران و گسترش چشمگیر قدرت و دامنه نهادهای بوروکراتیک، دولت پهلوی دوم همچنان پاتریمونیال باقی ماند. اقتدار سیاسی تا حد زیادی در انحصار شاه بود که آن را به میل خود و مطابق با منافع سلطنت اعمال می‌کرد. پاتریمونیالیسم حامیان سیاست باز را دلسرد کرد. در عوض، دستگاه حاکم دیدگاهی عمدتا غیرسیاسی و مدیریتی از حکمرانی را ترویج می‌کردند. این بینش از سیاست به‌طور تنگاتنگی در راستای توسعه‌ای که شاه شخصا به آن متعهد بود و انگیزه اصلی اصلاحات بوروکراتیک بود، قرار داشت. ناسازگاری آشکار بین پاتریمونیالیسم شاه و تحولات نهادی که برای توسعه ضروری بود (و خواستار سیاستگذاری و اعمال اقتدار قانونی-عقلانی بیشتر بود) به مبارزات قدرت دامن زد. این مبارزات به نوبه خود تاثیر زیادی بر گسترش ظرفیت دولت - در این مورد، محدود ساختن دامنه تحولات نهادی و باز نگه داشتن سیاستگذاری برای نفوذ سیاسی- میزان عقلانیت حاکم بر عملکرد اقتصاد، تغییرات اجتماعی و سیاستگذاری دولت گذاشت. بنابراین پویایی‌های سیاست در حکومت پهلوی دوم اساسا با محوریت تنش‌های ناشی از ایجاد تعادل بین نیازهای توسعه با الزامات پاتریمونیالیسم شکل گرفت.

هدف اصلی بازیگران سیاسی درگیر، هدایت شاه و استفاده از موقعیت مسلط سلطنت برای حمایت از ایده‌ها، ارزش‌ها و سیاست‌هایی بود که به نفع موقعیت یا دسترسی آنها به رانت و منابع بود. برای رسیدن به این هدف، برخی به تعهد شاه به توسعه متوسل می‌شدند و برخی دیگر روی منافع دستگاه سلطنتی مانور می‌دادند. در نتیجه، به‌رغم تمرکز قدرت در سلطنت، مراکز مختلف قدرت و بازیگران سیاسی توانایی زیادی در پیگیری منافع و برنامه‌های سیاسی خود پیدا کردند. پاتریمونیالیسم سیاست را در داخل حکومت پرورش می‌داد؛ اما آن سیاستی که از طریق دستگاه سلطنت عمل می‌کرد و به‌شدت به آن وابسته بود. جنگ قدرت که ظهور وزارت اقتصاد متضمن آن بود، نه تحولی در خصیصه دولت - برای ایجاد تعادل درازمدت - ایجاد کرد و نه جهت‌گیری سیاست ایران را تغییر داد. با این حال، تضادهای اساسی را آشکار کرد که به توضیح محدودیت‌های توانایی دولت پهلوی دوم برای اداره بازار موفقیت‌آمیز و تسلط بر جامعه ایران در دهه۱۹۷۰ کمک می‌کند.

2-1 copy
از راست: مهدی سمیعی، ابوالحسن ابتهاج و خداداد فرمانفرمائیان

۱- سلطه موروثی یا پاتریمونیالیسم (انگلیسی: Patrimonialism) اصطلاحی است که توسط ماکس وبر، جامعه‌شناس آلمانی ابداع شده است. پاتریمونی از لفظ پاتر (Pater) لاتین به معنی پدر می‌آید و به‌معنی ملک ارثی یا ملکی است که از پدر یا نیاکان به ارث رسیده ‌باشد. وبر همین قیاس پاتریمونیالیسم را نوعی از حکومت می‌داند که فرمانروایش آن را در حکم ملک شخصی خود انگارد. غرض اصلی از تاسیس این نوع حکومت برآوردن نیازهای خانواده شخص فرمانرواست. صاحب‌منصبان دولتی همگی در حقیقت چاکران و نمایندگان فرمانروا هستند.

Nasr, V. (۲۰۰۰) .Politics within the late-Pahlavi state: the Ministry of Economy and industrial policy, ۱۹۶۳-۶۹.International Journal of Middle East Studies, ۳۲ (۱) , ۹۷-۱۲۲