داستان بازار
ویژگیهای بازار
ترجمه و تنظیم: مهدی نصرتی
از این پس داستان بازار، ستون ثابت روزهای شنبه صفحه اندیشه اقتصاد خواهد بود. سعی نویسنده در این ستون معرفی بازارهای مختلف در کشورهای گوناگون است.
جان مکمیلان
ترجمه و تنظیم: مهدی نصرتی
از این پس داستان بازار، ستون ثابت روزهای شنبه صفحه اندیشه اقتصاد خواهد بود. سعی نویسنده در این ستون معرفی بازارهای مختلف در کشورهای گوناگون است. دولتها برای بخش عمدهای از قرن بیستم، بازارها را نقض کرده بودند بهویژه در کشورهای کمونیستی نظیر شوروی و چین که برنامهریزی مرکزی را جایگزین بازارها کرده بودند. شکست اقتصادهای برنامهریزی مرکزی دولتها در سراسر جهان را نسبت به آنچه میتوانند انجام دهند، فروتنتر کرد و به این نتیجه رساند که اقتصاد تنها زمانی خوب کار میکند که عمده کارها به عهده بازارها گذارده شود. در روسیه، چین و هر جای دیگر اقتصاد به طرز دشواری دوبارهسازی شده است و گاهی اوقات به گونهای بوده است که باعث میشود آنچه فکر میکردیم درباره بازارها میدانیم را دوباره بیازماییم. منظور ما از «یک بازار» چیست؟ یک بازار برای چیزی وجود دارد اگر عدهای باشند که بخواهند آن را بخرند و عدهای باشند که بخواهد آن را بفروشند. فرهنگ لغات یک بازار را چنین تعریف میکند: «اجتماع مردم با یکدیگر با هدف دادوستد به وسیله خریدوفروش خصوصی» و «یک مکان عمومی که بازار در آنجا شکل میگیرد» البته این تعریف به اندازه کافی عمیق نیست. خصوصیات معامله بازاری چیست؟ آزادی عمل در تصمیمگیری، یک ویژگی کلیدی است. مشارکت در دادوستد داوطلبانه است؛ هم خریدار و هم فروشنده میتوانند از هر معاملهای ممانعت به عمل آورند. آنها هویتهای مستقل دارند. شرکتکنندگان در یک بازار، با کنترل منابع خود و تصمیمگیری درباره اینکه چطور از این منابع استفاده شود، اجباری برای پیروی از دستورات دیگر ندارند، آنها در تصمیمگیری آزادند. خرید، فروش، تلاش و سرمایهگذاری، تصمیماتی است که منعکسکننده ترجیحات آنها است. البته انتخابهای آنها کاملا هم آزادانه نیست. آنها بهوسیله محدودیت منابع خود و قوانین بازار محدود میشوند. اگر مردم فاقد استقلال باشند در این صورت با این تعریف معاملات آنها معاملات بازاری محسوب نمیشود، وقتی یک رابطه سرپرستی وجود داشته باشد یعنی یک طرف سرپرست طرف دیگر باشد یا یک قدرت بالاتر سرپرست هر دو آنها باشد در این صورت فعالیت آنها در دستهبندیهای دیگر قرار میگیرد فعالیت بازاری محسوب نمیشود. برای فقرا، آزادی که جوهره بازار است، ممکن است بسیار محدود باشد. «بگذارید دیگران کیک را بخورند» یک توصیه بیفایده برای آنهایی است که قدرت تهیه نان را ندارند. قدرت چانهزنی میان خریدار و فروشنده گاهی نسبتا نامتعادل است. قادر بودن به وتوکردن هر معاملهای قطعا قدری باعث جابهجایی قدرت چانهزنی میشود اما نه لزوما خیلی! با همه این احوال فرصت موافقت یا مخالفت با یک معامله، نوعی از آزادی است. داشتن قدری حق انتخاب ولو اندک، معمولا بهتر از هیچ است. رقابت، اگرچه جز تعریف بازار نیست ولی معمولا حاضر است و به استقلال اضافه میشود. رقابت، قدرت انفرادی هر یک از بازیگران را کنترل میکند و در بیشتر بازارها از اینکه کسی تاثیر تعیین کننده بر نتیجه کلی داشته باشد، جلوگیری میکند. یک مشتری میتواند بگوید «خیر، من از جای دیگر خرید میکنم» یک بازار رقابتی به این معنا است که گزینههای جایگزین وجود دارد. بنابراین، تعریف یک معامله بازاری عبارت است از مبادلهای که داوطلبانه باشد؛ هر طرف میتواند آن را رد کند و (مقید به قوانین بازار) هر یک میتواند آزادانه با موارد مختلف موافقت کند. یک بازار، یک گردهمایی برای انجام چنین مبادلاتی است.
طرفداران و منتقدان بازار
هیچ کس مسوول بازار نیست یا به بیان دقیقتر هر کسی مسوول است. این تمرکززدایی، پویایی را به همراه میآورد. چرا که بازارها به مردم اختیار میدهد. واکلاو هاول نمایشنامهنویس اهل چک که یک ناراضی شجاع در زمان کمونیسم بود و بعد از برچیده شدن اقتصاد برنامهریزیشده، رییسجمهور کشورش شد، یک عبارت منحصر به فرد برای مقایسه بازار با جایگزینهایش دارد. «من همیشه این مطلب را میدانستهام که تنها سیستم اقتصادی که کار میکند اقتصاد بازار است. این، تنها اقتصاد طبیعی است. تنها نوعی که منطقی است، تنها گزینهای که به موفقیت میانجامد زیرا تنها گزینهای است که خود طبیعت زندگی را منعکس میکند. جوهره زندگی بینهایت و بهطوری رازآلود چندبعدی است، بنابراین در کمال و تغییرپذیری خود قابل مهار و برنامهریزی توسط هیچ عقل مرکزی نیست.» برای عدهای اینکه بازارها بدون سرپرست کار میکنند موضوعی غیرعادی است، لذا برای توضیح آن از مسائل غیردنیوی استفاده کردهاند. عالیجناب ریچارد واتلی، استاد اقتصاد سیاسی در دانشگاه اکسفورد در قرن۱۸ میلادی، معتقد بود که انسجام بازارها دلیلی برای اثبات وجود خدا است. اگر هیچ انسان برنامهریزی، بازار را هدایت نمیکند تا نتیجه بهینه را پدید آورد، پس خدا باید وجود داشته باشد. دست نامریی، دست خدا است. اشتیاق مذهبی، ویژگی برخی از طرفداران فعلی بازار آزاد است. جرح گیلدر، یک کشیش طرفدار آزادی فردی چنین میگفت «روح حقیقی سرمایه در اقتصاد سرمایهداری فعلی، مادی نیست. بلکه اخلاقی، عقلانی و معنوی است.» همچنین به نظر وی کارآفرینی «عموما به طور عمیقی ریشه در باورهای مذهبی و فرهنگ دارد.» و اینکه «کارآفرینان به شیرینی و تسلی رازآلود وعظ در منابر تحقق و تجسم میبخشند» رونالد ریگان دوست داشت که از تکیه کلام «جادوی بازار» استفاده کند - که ناخواسته تمسخرها راجع به «اقتصاد جادویی» وی را تایید میکرد. کارلوس فوانتس (داستاننویس) آنچه را که وی بنیادگرایی اقتصادی مینامید به باد تمسخر میگرفت: «پیروان بازار معتقدند که بازار با ترفندهای خود قادر است همه مسائل ما را حل کند.» هاروی کاکس (استاد الهیات) در حالی که طرفداران متعصب بازار را به استهزا میگرفت چنین میگفت که «از نظر معتقدان واقعی بازار، بازار مانند خدا رازآلود و با عظمت است. بازار از نظر مبلغانش همچون خداوند، قادر مطلق (دارای همه قدرتها)، دانای مطلق (دارای همه دانشها) و حاضر مطلق (حاضر در همه جا) است. بنابراین از نظر آنان نه تنها بازار امری بشری نیست بلکه باید به آن ایمان و اعتقاد نیز داشت!»
اما نیازی به اعتقاد نیست. دستی که بازارها را هدایت میکند ممکن است نامریی باشد، ولی واقعا ماورای طبیعت نیست. بازار، قادر مطلق، عالم مطلق یا حاضر درهمهجا نیست. بازار از جنس دخالت انسان و با نواقص انسانی است. لزوما خوب کار نمیکند. با سحر و جادو کار نمیکند، بازار از طریق نهادها، فرآیندها، قوانین و عادات کار میکند. یکی از اهداف من در این مقالات این است که از بازار، راززدایی کنم.
ارسال نظر