حکومت لرزان حافظ اسد، زن و فرزندانش

در سال۱۹۵۸، سوریه و مصر به رهبری جمال عبدالناصر، جمهوری متحده عربی (UAR) را تشکیل دادند. از جمله دلایل این اتحاد، تمایل ناسیونالیست‌های عرب برای مقابله با نفوذ غرب و اسرائیل بود.

تسلط کامل مصر بر امور سوریه و نارضایتی نظامیان سوری منجر به کودتایی در سال۱۹۶۱ شد که به این اتحاد پایان داد. حزب بعث سوریه، با کمک افسران نظامی و به رهبری صلاح جدید و حافظ اسد، در سال۱۹۶۳ قدرت را به دست گرفت و تحولات اقتصادی و اجتماعی گسترده‌ای انجام دادند.

در فوریه۱۹۶۶ جناح چپ‌گرای حزب بعث، به رهبری صلاح جدید علیه جناح میانه‌رو دست به کودتا زد.

در نتیجه، جناح رادیکال‌تر قدرت را به دست گرفت؛ اما اختلافات داخلی در حزب همچنان باقی ماند.

نوامبر۱۹۷۰، به‌عنوان نقطه عطفی در تاریخ معاصر سوریه محسوب می‌شود. حافظ اسد، وزیر دفاع وقت توانست مسند قدرت را از جناح رادیکال حزب بعث برباید و مسیری جدید برای سوریه ترسیم کند. او به مدت ۳۰سال حاکم سوریه بود؛ دورانی که شاخصه آن اعتراضات گسترده و دستگیری و شکنجه و اعدام مخالفان بود.

در سال۱۹۸۴ رفعت اسد، برادر کوچک‌تر حافظ دست به کودتایی نافرجام زد. رفعت اسد، فرمانده نیروهای ویژه تلاش کرد قدرت را در دست بگیرد.

او نیروهای تحت فرمان خود را در دمشق مستقر کرد و به‌طور غیرمستقیم اعلام کرد که آماده رهبری کشور است. حافظ اسد که در بستر بیماری به سر می‌برد از این تهدید آگاه شد، با حمایت فرماندهان نظامی وفادار به خود، نیروهای رفعت را محاصره کرد. او رفعت را از تمام مناصب حکومتی برکنار کرد و او را به تبعید در اروپا فرستاد.

  نتایج کودتای ناکام

 رفعت اسد به اروپا رفت و تا سال‌ها از هرگونه فعالیت سیاسی در سوریه بازماند. حافظ اسد پس از این رویداد، ساختارهای امنیتی را تقویت کرد و نظارت خود را بر ارتش و نیروهای امنیتی افزایش داد. دیلی‌تلگراف در گزارشی چنبره خانواده اسد بر سوریه را چنین بررسی کرده است.

سوریه از سال۱۹۷۰ مانند یک تجارت خانوادگی اداره می‌شد؛ یعنی زمانی که حافظ اسد، کنترل دولت را در دست گرفت و همه جنبه‌های زندگی مردم را تحت نظر خود درآورد؛ کسانی که در این مورد مقاومت کردند، از بین رفتند و بنابراین، نجات رژیم که برای خاندان اسد، قدرت و ثروت به ارمغان می‌آورد، همه آن چیزی بود که احتیاج داشتند. بشار اسد که پس از پدرش، انتخاب سوم برای ریاست‌جمهوری بود، تصمیم گرفت که به ادامه تحصیل در رشته پزشکی بپردازد. قرار بود پس از حافظ اسد، برادر او رئیس‌جمهور شود که به خاطر تلاش برای کودتا، از کشور تبعید شد. بنابراین گزینه بعد از حافظ اسد، پسر بزرگش، «باسل» بود. بشار در اوایل دهه۱۹۹۰ به لندن رفت و به تحصیل چشم‌پزشکی پرداخت. او می‌توانست یکی از پزشکان معروف کشورش شود؛ اما این مرد قدرت‌طلب سودای حکومت سوریه را در سر داشت. بشار در لندن با اسما، یک دختر جوان فارغ‌التحصیل رشته کامپیوتر از دانشگاه اکتون لندن آشنا شد. در سال۱۹۹۴، بشار اسد ۲۹ساله مجبور شد به سوریه بازگردد؛ چراکه باسل، برادر بزرگ‌تر او حین رانندگی با یکی از ماشین‌های اسپورتش در دمشق، تصادف کرد و جان خود را از دست داد. باسل اسد که به‌عنوان پسر بزرگ حافظ اسد شناخته می‌شد، شخصیتی قدرتمند، نظامی و کارکشته داشت. او بیشتر از آنکه به جنبه‌های سیاسی و دیپلماتیک توجه کند، روی توانایی‌های نظامی و امنیتی خود تمرکز داشت. باسل در ارتش سوریه به سرعت پیشرفت کرد و به یکی از مقامات بلندپایه در ارتش تبدیل شد. او در میان اعضای حکومت و مردم سوریه به‌عنوان یک چهره پرقدرت و پدرسالار شناخته می‌شد.

 در واقع، او بیشتر شبیه به پدرش حافظ اسد بود که بر اساس اقتدار نظامی حکومت می‌کرد. ویژگی‌های شخصیتی‌اش او را برای جانشینی پدر آماده می‌کرد. با مرگ باسل، بشار گزینه ناگزیر برای ریاست‌جمهوری پس از حافظ اسد بود که دچار بیماری سخت شده بود. گرچه بشرا، خواهر بشار اسد قدرت زیادی در خانواده داشت و شایعه شده بود که فرزند مورد علاقه پدرش است و بهترین گزینه او برای ریاست‌جمهوری است؛ اما سوریه برای رئیس‌جمهور شدن او آماده نبود. دنیس، یکی از مذاکره‌کنندگان صلح خاورمیانه در زمان بیل کلینتون که به خوبی حافظ اسد را می‌شناخت، می‌گوید: «به نظرم حافظ اسد فکر می‌کرد که دخترش بشرا، از بشار قوی‌تر است، اما نه در جامعه‌ای که هنوز برای پذیرش ریاست‌جمهوری یک زن آماده نبود.»

بنابراین وقتی حافظ اسد در سال ۲۰۰۰ در سن ۶۹سالگی به‌دلیل حمله قلبی از دنیا رفت، بشار، رئیس‌جمهور شد و ۶ماه بعد، در یک مراسم کاملا محرمانه که هیچ عکسی هم از آن بیرون نیامد و هیچ خبر رسمی هم از آن منتشر نشد، با اسما ازدواج کرد. اسما وارد خانواده اسد شد و می‌خواست تا نقش غیرعادی همسر یک فرد قدرتمند در خاورمیانه را بر عهده بگیرد: یک بانوی اول مدرن، راهنما و پیش‌آهنگ برای زنان سوریه و مصلح اجتماعی در این کشور.

آیمان عبدالنور، مشاور پیشین بشار اسد می‌گوید: «او از دنیای کاملا متفاوتی آمده بود و می‌خواست که بخشی از مدرنیزاسیون سوریه باشد؛ اما بعدا فهمید که او حتی به‌عنوان عضوی از خانواده اسد پذیرفته نشده است.»

«ریاض نعسان آغا»، وزیر فرهنگ اسبق سوریه گفته است: «به نظر نمی‌آمد که بشرا، خواهر بشار با دیدگاه‌های اسما موافق باشد و اختلاف نظرهای شدیدی بین آنها به‌وجود آمد.» آن دو حتی زمانی که انیسه، مادر بشار زنده بود، بر سر عنوان «بانوی اول» با یکدیگر جر و بحث می‌کردند.

خیلی زود، مشکلات اسما در خانه با چهره ناخوشایندی که از همسرش در جامعه بین‌الملل منعکس می‌شد، تحت‌الشعاع قرار گرفت. جرج بوش، سوریه را یکی از محورهای شرارت نامید و خانواده اسد خیلی زود خود را در مرکز تحقیقات برای ترور رفیق حریری، نخست‌وزیر پیشین لبنان دیدند.  بیشترین ضربه به شخصیت بشار اسد اما زمانی بود که سازمان ملل، به نیروهای سوریه دستور داد تا از لبنان خارج شوند و این یک تحقیر شخصیتی برای بشار به شمار می‌رفت؛ زیرا پدرش لبنان را ادامه سوریه می‌دانست. در چشمان مادر بشار، این اتفاق، یک نکته سیاه در کارنامه سیاسی او بود.

از اواسط دهه۲۰۰۰ میلادی، بشرا بیشتر زمان خود را در دبی و کشورهای دیگر می‌گذراند و بنابراین، راه برای پیشرفت و خودنمایی اسما فراهم بود. اسما شماری سازمان خیریه‌ را سر و سامان داد کرد و چندین جشنواره را در دمشق، راه انداخت و کودکان را برای اینکه شهروندانی فعال باشند، تشویق می‌کرد. بهار شکوفایی او فرا رسیده بود و مجله «ووگ» در پایان سال۲۰۱۰، اسما را «گلی در میان صحرا» نامید؛ اما بدتر از این نمی‌شد؛ چراکه این تیتر در همان ماهی منتشر شد که توفان بهار عربی به سوریه رسیده بود.

بشار اسد دو انتخاب بیشتر نداشت یا باید به اصلاحات مورد درخواست مردم تن می‌داد یا باید آنها را سرکوب می‌کرد.دانستن رابطه او با مادرش انیسه، برای درک آنچه که اتفاق افتاد، بسیار ضروری است. انیسه که گفته می‌شود سرسخت‌ترین عضو خانواده بود، نمی‌خواست که رویکرد دولت در این مورد، سهل‌ باشد.

لئون پانته‌آ (وزیر دفاع دولت باراک اوباما) گفته است: «آن زمان ظاهرا بشار اسد واقعا دلش نمی‌خواست که برای حفظ قدرتش بجنگد. اما مادر او فشار زیادی را به بشار اسد آورد تا مانند پدرش رفتار کند و در مقابل اعتراض‌ها مقاوم باشد و برای حکومتی که از پدرش به ارث برده، بجنگد.» و به این ترتیب، نقشه انیسه که چیزی جز وسط کشیدن روح حافظ اسد نبود، جواب داد و حکومت، نظامیان را به جنگ مردم معترض در خیابان‌ها فرستاد.

با افزایش اعتراض‌ها، نیروهای دولتی دست به سرکوب و خشونت زدند. بسیاری برایشان سوال بود که جایگاه اسما در این وقایع کجاست. برای مدتی طولانی او از انظار عمومی مخفی بود. اما ایمیل‌های هک‌شده او در سال۲۰۱۲ نشان داد که اسما در این مدت مشغول خریدهای اینترنتی بوده است. اتحادیه اروپا با بلوکه کردن اموالش و قرار دادن ممنوعیت مسافرتی برای او، اسما را تحریم کرد. در این میان، شوهرش، بیش از همیشه به او و بشرا نیاز داشت.

در پایان سالی که هزاران معترض سوری در خیابان و زندان بودند، اسما ناگهان در صحنه حاضر شد و در جمع مادران سربازان کشته‌شده سخنرانی کرد و به دفاع از همسرش پرداخت. او با تلویزیون روسیه مصاحبه می‌کرد و درباره همسرش حرف می‌زد و در اینجا بود که اسما، با نظر مثبت انیسه، مادر بشار، در سال۲۰۱۶ به بانوی اول سوریه بدل شد.

البته این راه برایش کم‌هزینه نبود؛ او که سه فرزند دارد، به خاطر رفتارهای حکومت سوریه تهدید شد که ملیت بریتانیایی‌اش را از دست بدهد. با این حال او که با فرزندانش به روسیه گریخته هنوز هم با جهان از طریق اینستاگرام و ۳۰۰هزار فالوورش در ارتباط است، اما عجیب اینجاست که هنوز اثری از بشار اسد پس از فرار او در صفحه رسمی اسما دیده نمی‌شود.