ریشارخان، عکاس و صنعتگر
«در تهران بیستویکم نوامبر (۱۰ذیقعده۱۲۶۰) یک خانه اجاره کردم که مادام عباس هم در آن خانه منزل دارد، مادام عباس فرانسوی است، قریب بیست سال است به ایران آمده و مسلمان شده و شوهرش تاجری است شیرازی که در فرانسه این عیال را گرفته و تا چهارسال قبل از این در شیراز بودند، حالا چهار سال است که به تهران آمده و فعلا جزو کلفتهای حرمخانه شاهی است. پنجم دسامبر توسط مادام عباس پیش ولیعهد[ناصرالدین میرزا] رفتم تا عکس او را روی صفحه نقره بیندازم. ولیعهد سیزده چهارده سال دارد، کوچکاندام است و چهره او چندان بدترکیب نیست. امروز بیستویکم دسامبر عید قربان است... از آنجا رفتیم پیش ولیعهد که پشت پنجرههاى اُرُسى نشسته...، به هر روی یک سال بعد وزیر مختارانگلیس در ایران ژول ریشار را به محمد شاه معرفی میکند، محمد شاه وی را به حضور پذیرفته و از او میخواهد که با اسباب عکس خود از او عکس بگیرد. به گفته ژول ریشار، محمدشاه در آن تاریخ دو دستگاه ثبت عکس بر صفحه فلزی داشته که یکی از آنها را ملکه ویکتوریا و دیگری را تزار نیکلای اول به او هدیه کرده بودند. پس محمدشاه دستگاهها را در اختیار او گذاشت، ریشار هم که کار خود را خوب میدانست، در دستگاه محمد شاه شروع به نشو و نما کرد و چندینبار تصویر محمدشاه و حاجی میرزا آقاسی صدر اعظم را گرفت و به دنبال آن نامش در فهرست کارمندان دولت ایران ثبت شد.
به هر ترتیب ورود موسیو ریشار به ایران با عکاسی آغاز شد. ولی جدا از عکاسی به کار ترجمه نیز میپرداخت. وی تاریخ ناپلئون را به دستور محمدشاه از فرانسوی به فارسی ترجمه کرد؛ البته ترجمههای او به اصطلاح امروز توسط ویراستاران بازنگاری و برای خواننده ایرانی قابل فهم میشد و به این ترتیب بود که فعالیت ریشار در محیط فرهنگی ایران گسترش یافت؛ بهطوریکه فرهنگ فرانسه به فارسی تدوین کرد و فعالیتهایی دیگر از این قسم.
با در گذشت محمدشاه و به سلطنت رسیدن ناصرالدینشاه و صدارت میرزا تقیخان امیرکبیر اوضاع تغییر یافت و تلاش مجدانه امیر برای تاسیسدار الفنون آغاز شد. روشن است که یکی از ضروریترین اقدامات برای راهاندازی مدرسه جذب و استخدام استاد و معلم بود.
میرزا تقیخان امیرکبیر علاوه بر دعوت از معلمان اتریشی، برای تکمیل تعداد استادان و درسهای دارالفنون از میان اتباع فرنگی که در خدمت دولت ایران بودند و همچنین مترجمان دولتی و نیز ایرانیانی که در فرنگستان درس خوانده بودند، کسانی را برای تدریس یا مترجمی معلمان خارجی برگزید، موسیو ریشار نیز یکی از برگزیدگان بود.
بعد از قتل امیر و تشکیل دولت جدید به صدارت میرزا آقاخان نوری که از مخالفان ایجاد مدرسه دارالفنون بود، اگر علاقه نسبی ناصرالدینشاه و پیگیری و دانش علی قلیخان اعتضادالسلطنه وزیر علوم نبود، بنیان دارالفنون در هم فرو میریخت. ریشارخان در نامهای که در ۲۸ژانویه۱۸۵۳ به یکی از دوستانش نوشته است توضیح میدهد: ...پسر مادام ژاکوب بیآنکه تحقیق کنند چیزی میداند یا نه به تازگی معلم ریاضیات شده و یک ارمنی دیگر که دوسالی بیشتر نزد کشیشها در اسلامبول درس نخوانده است، معلم جغرافیا و زبان فرانسه شده، اگر امیر زنده بود هرگز به این اوضاع اسفناک راضی نشده، این ترتیبات غلط را هیچ نمیگذاشت واقع گردد.» کتاب دیگری که ریشارخان ترجمه کرده عبارت است از اکونومی پلیتیک، اثر سیسموندی، سیسموندی دانشمند اقتصادی و اندیشهگر اجتماعی و مورخ سوئیسی بود و این کتاب ظاهرا نخستین اثری است که در زمینه اقتصاد سیاسی به فارسی ترجمه شده است. سیسموندی در این کتاب در بیان نظام اقتصادی ایران مینویسد: «پادشاه ایران خود را از این سبب توانگر فرض میکند که تمام ساکنان امپراتوری پهناورش را که بردگان او هستند، همچون اموالش جزو ثروت خویش میشمارد و هر وقت دلخواه وی باشد، مالشان را به تصرف درمیآورد.» و باز ضمن گفتارش درباره «سلطنت مشروطه» به وضع ایران در روزگاری اشاره میکند که «استبداد سهمناک و عریان حاکم بود.» علاوه بر ترجمهها، از او یادداشتهایی راجع به اوضاع اجتماعی و سیاسی ایران به جا مانده که بخشی از آن را شادروان خلیلخان ثقفی اعلمالدوله در کتاب «مقالات گوناگون» نقل کرده است.
موسیو ریشار از همراهان سفر اول و سوم فرنگستان ناصرالدین شاه قاجار بود. وی بعد از اینکه مسلمان شد نام خود را تغییر داد و رضا گذاشت و میرزا رضا نامیده شد. در سال۱۲۸۸ ه.ق از طرف ناصرالدینشاه لقب خانی به او داده شد و ازین تاریخ به بعد معروف به ریشارخان یا میرزا رضاخان شد. مسیو ریشار جدا از معلمی و مترجمی و گاهی کفالت سفارت انگلیس کارهای دیگری هم میکرد. برای نخستین بار یک کشتی بخار کوچک در تهران ساخت!
ژول ریشار تا آخر عمر معلم فرانسه دارالفنون بود. وی در سال۱۳۰۸ قمری در ۷۷سالگی در تهران در گذشت و در گورستان خارج دروازه شهر ری در محلی که موسوم به آب انبار قاسمخان بود، به خاک سپرده شد.
فاطمه قاضیها