سالروز قتل سلطان صاحبقران

مسلم است که ناصرالدین‌شاه در ۱۲۷۶ه.ق در حکمی شش وزیر را به ریاست وزارتخانه‌ها منصوب کرد که در برابر شاه مسوول بودند. بیست و دو سال این وزارتخانه‌ها در حال ادغام و تغییر بودند و قوانین جدیدی نوشته می‌شد تا اینکه شاه قاجار متاثر از سفرهای فرنگ در فرمانی به وزرا اعلام کرد در هر قسم از امور دولت از جزئی و کلی مختار و مجازند و هرچه را وزرا صلاح بدانند شاه قاجار فرامین آنان را مردود نخواهد کرد. این تغییر سخن در باب حاکمیت و الگوی اداره امور به دربار محدود نماند، بلکه از وظایف پادشاه در برابر مردم هم سخن گفته شد. همزمان نیروهای اجتماعی از جمله متفکران جدید از قانون و ملت سخن گفتند و نقد را به دربار کشاندند.  این رخداد به معنای نوعی گسست از وضع پیشین قابل تفسیر است؛ گسستی که در پی شکل‌گیری گروهی از متفکران جدید و البته با تغییر شیوه سخن‌گفتن آنان درباره دربار رخ داد و نشانه‌های آن به دربار هم کشیده شد.

بهزاد کریمی، مولف کتاب «ناصرالدین شاه قاجار؛ پنجاه سال سلطنت» می‌گوید: نکته اصلی درباره قاجاریه، دو پاره بودن ساختار سیاسی است. از ابتدای دوره قاجار، تبریز به‌عنوان ولیعهدنشین شناخته شد و تهران که دارالخلافه یا محل استقرار شاه بود. این دوپارگی باعث اختلاف بین دربار تهران و تبریز می‌شد. همان‌طور که در دوره ولایت عهدی ناصرالدین‌شاه هم دیده می‌شود، همیشه تهران و دیوانیان دربار می‌خواستند، بعد از درگذشت شاه، زمام امور را به‌دست بگیرند و درباریان تبریز که با شاه به تهران می‌آمدند، در مقابل آنها می‌ایستادند. در آن هنگام هم روسیه و انگلیس می‌کوشیدند تا نامزدهای مورد اعتماد خودشان را حمایت کنند.

پس حمایت اینها و بیشتر روسیه، در تعیین ولیعهد موثر بود. در آن زمان، چند گزینه در کنار ناصرالدین میرزا وجود داشت که اینها هم به روس‌ها متمایل بودند و ابراز امیدواری هم می‌شد که بهمن میرزا به قدرت برسد. اما با تلاش‌های میرزا تقی‌خان امیرنظام که بعدها ناصرالدین شاه به او لقب امیرکبیر داد، ناصرالدین میرزا به ولیعهدی رسید. البته تا حدودی هم حمایت انگلیس‌ها در کار بود که نمی‌خواستند کاندیدای روس‌ها به قدرت برسد. امیرکبیر پول جور می‌کند تا ناصرالدین‌ میرزا را به تهران بیاورد. آن زمان هم به این شکل بود که هر کاندیدای پادشاهی که زودتر به پایتخت می‌رسید، امکان بیشتری داشت که به پادشاهی برسد. یعنی سرعت، مهم بود. به همین دلیل هم امیرکبیر از بازرگانان تبریز پول قرض کرد و با لشکری ۱۰هزار نفری، ناصرالدین‌میرزا را به تهران آورد.

ناصرالدین‌شاه هم به قدرت که می‌رسد، او را به‌عنوان صدراعظم خودش انتخاب می‌کند. نکته دیگری که در بررسی این دوره اهمیت دارد، توجه به ساختارهای سیاسی ایران در دوره قاجاریه و تاثیرش در عقب‌ماندگی ایران است.  امیرکبیر با توجه به سفرهایی که به عثمانی و روسیه داشت، متوجه عقب‌ماندگی ایران شده بود.   ناصرالدین‌شاه هم به خاطر سفرهایی که به اروپا داشت این عقب‌ماندگی را درک کرده بود. این آگاهی باعث تلاش ایران برای رسیدن به پیشرفت شد. ناصرالدین‌شاه می‌خواست پیشرفت انجام شود؛ اما نمی‌خواست قدرت مطلقه خودش  را هم از دست بدهد.