وضعیت طبقه بازرگان بعد از مشروطیت
اما مردم ایران، بیش از آنچه متعارف و معمول است، دچار افسردگی، ناامیدی و سرخوردگی شدند. به دلایلی روشن، کشور آماده شرکت موثر و منظم در نظام جدید نبود، نظام جدید بسیاری از شیوههای و عادات قدیم را در خود داشت، اوضاع اقتصادی به علل داخلی و خارجی، بدتر میشود؛ استقلال بیشتر مناطق و ایالات به سرعت به گسترش کینهها و راهزنی سازمانیافته بدل شد و دخالت های آشکار و نهان قدرتهای امپریالیستی گرایشهای فوق را تشدید کرد و به دستهبندی و فساد میان نخبگان سیاسی جدید دامن زد.» (کاتوزیان، ۱۳۶۶: ۱۱۰) جادههای ایران که عموما خراب بود در زمان ناامنی مانند بارها قبل که در تاریخ این کشور مشاهدهشده به دزدان نیز مبتلا شد.
جادههایی از جمله شیراز به یزد و شیراز به بوشهر که خط مواصلاتی مرکز ایران به عمدهترین بندر تجاری خلیجفارس بود، قبل از مشروطه نیز نا امن بود. بنابراین تجار به راه خشکی کرمان بلوچستان هند یا کرمان سیرجان بندرعباس روی آورده بودند (ر.ک.لندور، ۱۳۸۶: ۲۷۴) ولی اکنون همین راه هم ناامن شده بود در پس این ناامنیها درگیری برخی طوایف یا انگلستان و تصرف شمال ایران توسط دولت روسیه نیز مزید بر علت شده بود (آبراهامیان، ۱۳۸۸: ۱۳۵ به بعد) و حال دیگر دولتی هم نبود که مجلس وکلا بتواند به آن فشار آورد. تجارت اگر با انگلیس در جریان بود بسیار کمبازده بود؛ چراکه انگلستان فقط صادرکننده کالا بود نه وارد کننده به علاوه اینکه محصولات ایران در بمبئی ارزش زیادی نداشت؛ چراکه تارهای پنبه ایران کوتاه و چرم آن بهعلت خشکی هوا جنس مرغوبی نداشت (سایکس، ۱۳۴۳: ۸۱۵).
لذا تجارت با روسیه برای ایران نفعی داشت؛ چراکه روسها به مواد خام ایران به سایر کالاها رجحان قائل میشدند و از سویی تاجر میتوانست از آنسو پارچه وارد کند و حتی به جای قسط وامهایی که گرفته بود عدلهای پارچه ببرد این شیوه تجاری برای بارگان ایرانی سود خوبی به همراه داشت اگرچه ضررهای پیشین را همچنان با خود داشت؛ از جمله از بین رفتن صنایع داخلی ولی این روش که در طولانیمدت به تسخیر بازار ایران میانجامید چندان دوام نیافت؛ چراکه این روش سود زیادی برای دولت روسیه نداشت و حتی بعضا ضررهایی را به دنبال داشت. بنابراین به دنبال تغییر حکومت در شوروی تغییراتی نیز در روند بازرگانی دو کشور روی داد.
شوروی هم مانند روسیه تزاری به دنبال آبهای گرم بود (بلوشر، ۱۳۶۳: ۱۸۶) و همچنین نفت دریای خزر و البته راه آهن از شمال به جنوب ایران و چون دولت جدید مانند دولت قبلی از سیاستی ملایم برخوردار نبود، به روشی سخت پا پیش گذارد. شوروی تجارت خود را با ایران قطع کرد و پس از آن اقدام به تصرف نظامی شمال ایران کرد. این عمل ضررهای جانبی را برای هر دو کشور به دنبال داشت؛ چراکه تمام تجارت عمدهای ایران به انگلیس اختصاص یافت؛ علیالخصوص تقاضای پارچه و منسوجات و این فرصت را برای گسترش نفوذ انگلیس در ایران هموار کرد (سایکس، ۱۳۴۳: ۸۱۶).
این عوامل به اضافه گرفته شدن مراکز پر بار شمال ایران و همچنین انحصار خاویار در دست شوروی وضع وخیمی را برای اقتصاد ایران چه در جنوب و چه در شمال ایجاد کرد و همانگونه که گفته شد در سال۱۹۳۱ جامعه ملل بر کشت خشخاش نظارت میکرد و تلاشهایی در جهت عدم مصرف محلی آن صورت گرفت و سرانجام کشت خشخاش ممنوع شد و ایران درآمد حاصل از صادرات آن را نیز از دست داد؛ بدون اینکه جایگزینی برای آن یافته باشد (آوری، ۱۳۶۳: ۴۵۷). این هرج و مرج اجتماعی و اقتصادی کشور را بهشدت نیازمند حکومتی کرده بود تا بتواند آرامش را به آن بازگرداند مضاف براینکه از درون خاکسترهای شریفترین امیدها و آرمانهای هرچند خوشباورانه انقلاب مشروطه بود که گرایشهای مختلف ناسیونالیسم نوین ایرانی آفریده شد.
از مقالهای پژوهشی به قلم محمدی قناتغستانی، دکترای تاریخ اسلام