سکونت بشر چگونه متحول شد؟
فرآیند انقلاب شهری
بینالنهرین
به نظر میرسد که انقلاب شهری ابتدا از ۵۵۰۰ تا ۳۵۰۰ قبل میلاد در بینالنهرین - که اکنون عراق خوانده میشود و در جنوب غربی ایران و شرق سوریه قرار دارد- رخ داده است. توسعه تاریخی در بینالنهرین را میتوان بهعنوان یک نمونه مورد مطالعه در نظر گرفت و از این رهگذر فرآیندهای همگام با شهرنشینی اولیه را بررسی کرد. دشت بینالنهرین بهطور طبیعی کمآب بود. بنابراین پیش از توسعه تکنیکهای آبیاری در ۵۵۰۰ ق.م، تعداد کمی از مردم آنجا زندگی میکردند. در طول ۲۰۰سال بعد، در یک دوره طولانی که باستانشناسان آن را دوره عبید (Ubaid Period) مینامند، مردم پیشرفت آرامی داشتند؛ اما باوجوداین، نخستین بنیاد جامعه شهری جهان را پایهگذاری کردند. بسیاری از پژوهشگران باور دارند که در طول این دوره، مردمی که اکنون سومری خوانده میشوند، به بینالنهرین آمدند. مکانهای منسوب به دوره عبید در عراق و همچنین در دامنه تپههای پیرامونی واقع در ایران و ترکیه کنونی کشف شدهاند. این مکانها ویژگیهای فرهنگی مشترک بسیاری دارند و هریک به ادراک جامعه شهری اولیه کمک کردهاند. اما به نظر میرسد که اولین مکان حفرشده، اریدو (Eridu)، هنوز بیشترین اطلاعات مفید را دربردارد. به نظر میرسد در میان این مکانها، اریدو که در جنوبیترین بخش دشت بینالنهرین واقع شده است، بالاترین سطح توسعه را به دست آورده باشد. احتمالا سکونتگاه اولیه آن بزرگتر از دهکدههایی نبوده که به مدت هزاران سال درههای مناطق مرتفع کوهستانی را همچون نقطههایی پوشانده بودند. اما مردم اریدو به اصول آبیاری پی بردند و گویا میزان حداکثر و حداقل درجه آبوهوای بینالنهرین برای کاشتن گندم و جو، نگهداری از گوسفندان، بزها و گاوها مناسب بوده است.
باستانشناسان کشف کردند که در اریدو آنچه معبد پنداشته میشود، حدود ۳۵۰۰ ق.م ساخته شده است. وجود چنین بنایی در آن روزگار نشان میدهد که جامعه نسبتا به حد بزرگی رشد یافته بود؛ یعنی سطحی معادل ۱۰هکتار (۲۵آکر) و جمعیتی در حدود ۲۰۰۰نفر داشت.
وجود تعداد بسیار زیادی جمعیت در یک سکونتگاه دلالت دارد بر سیر تکامل روابط اجتماعی به سوی سطح جدیدی از وحدت در جامعه و وابستگی بالقوه به سکونتگاههای اطراف برای برخی کالاهای معیشتی.
بین ۳۵۰۰ تا ۲۹۰۰پیش از میلاد، در عصری که دوره آغازین نگارش (Protoliterate) یا دورههای اوروک و جمدت نصر (Jemdet Nasr) خوانده میشود، تعداد سکونتگاههایی که جمعیتی بیش از ۱۰۰۰نفر داشتند، در بینالنهرین افزایش یافت. سفالهای این دوره نشان میدهد که تولیدات کشاورزی و هنری سازمانیافتهتر شدند. در طول این دوره، بیشتر ظروف سفالی روی چرخ یا روی قالبها ساخته شدند، یعنی روندی که سبب بازده و استانداردسازی بیشتری شد و بر یک اقتصاد تجاری پیچیده دلالت داشت. کشف مهم دیگر از این دوره شواهدی است از تلاشهای نخستین برای نوشتن روی سنگ و گل رس. بیشتر این نوشتههای اولیه که برای نگهداری ثبت و مدارک استفاده میشد، سند دیگری است برای پیچیدگی روزافزون اقتصاد بینالنهرین. علاوه بر آن ساختمانهای این دوره که باستانشناسان آنها را بهعنوان معبد معرفی میکنند، پیچیدگی رو به رشد و بزرگ شدن این جوامع را نشان میدهند. برخی معابد که گویا دستهبندی داشتند، احتمالا بهعنوان محوطه مقدس مورد استفاده قرار میگرفتند و تعداد کمی از آنها روی سکوهای بلندی ساخته شده بودند و بعدها زیگورات نامیده شدند. احتمالا بلندی و برجستگی ساختار این بناها، قدرت رو به رشد رهبری مذهبی جوامع را بازتاب میداده است.
اسناد مربوط به ۲۹۰۰ تا ۲۳۵۰ ق.م که دوره دودمانیِ (Dynastic Period) نخستین خوانده میشود، چنین نشان میدهد که تقریبا در ۲۴سکونتگاه که با معیار اندازه خالص جمعیت به راستی شهر محسوب میشدند، رشد قابل توجه جمعیتی رخ داده است. در طول این دوره، تولید ظروف سرامیکی، فلزی و محصولات پارچهای به دست صنعتگران سازمان یافتهشده و به گروههای تخصصی آرایش یافت. سنگ، چوب، سنگ معدن فلزی و دیگر مواد غیربومی به شهرهای مناطق کمارتفاع آورده شده و برای طبقه ممتازِ محلی به شکل کالاهای آماده برای مصرف درآمدند. در حدود ۲۵۰۰ ق.م نوشتن در سراسر دشت بینالنهرین همگون و استانداردسازی شده بود. همچنین در این زمان جوامع به تدریج به شکل شهرهای مدرن درآمدند: نواحی متراکم مسکونی با خیابانهای پیچدرپیچ کوتاه و خانههای چندطبقه. پیش از آن معابد بزرگترین بناها در شهرها بودند که دلیلی است بر اهمیت نهادهای مذهبی در فرهنگ بینالنهرین. اما در پایان این دوره، کاخها بهعنوان بناهای بزرگ معرفی شدند و گویی اشاره دارند به یک حکومت سلسلهمراتبی سکولار در حال رشد؛ همزمان تولید تخصصی و تنوع دسترسی به منابع اقتصادی، نشان از قشربندی اجتماعی بزرگتری دارد.
در پایان دوره دودمانی نخستین، دهکدههای برابریخواهِ (Egalitarian Villages) دورههای پیشین- که در درجه اول بر اساس نظام خویشاوندی اداره میشدند- به سلسلهمراتبی از شهرها و شهرستانها توسعه یافتند که دارای طبقهبندی اجتماعی مشخصی در میان گروههای متنوع شغلی بودند. همچنان که قشربندی اجتماعی قوت مییافت، حکمرانان دولتشهرها ظهور کردند و آغاز کردند به اینکه خود را با عنوان شاه و فرمانروا خطاب کنند. اگرچه جزئیات کشمکش بر سر قدرت روشن نیست، ولی تکرر جنگ میان دولتشهرهای بینالنهرین که از نظر سیاسی مستقل بودند، نشان میدهد که توازن قدرت به نفع کسانی تغییر یافت که نیروهای نظامی در اختیار داشتند.
هند، چین و آمریکا
در هزاره بعدی، تغییرات مشابهی در دره رود سند واقع در آسیای جنوبی، دره رود زرد واقع در چین و نهایتا دره مکزیک رخ داد. این مناطق و بسیاری از مناطق دیگر، شیوه شهرنشینی منحصربهفردی داشتند؛ اما نیروهای بنیادی مشترک بسیاری نیز به طرق مختلف، به رشد شهرهایشان کمک کردند. در امتداد دره رود سند، یعنی پاکستان و هند کنونی، تمدن دره سند که به سبب یکی از شهرهای بزرگ خود با عنوان فرهنگ هاراپایی نیز شناخته میشود، در حدود ۲۴۰۰ ق.م پدیدار شد. تا کنون نزدیک به ۱۰۰۰ مکان هاراپایی کشف شده است. میان آنها، موهنجودارو از مکانهایی است که بهطور وسیعی حفاظت شده و در محدوده دولت جدید پاکستان قرار دارد. مشخصه موهنجودارو و دیگر مکانهای مهم تمدن هاراپا بناهای بزرگی است که از آجر پخته ساخته شدهاند و این آجرها با الگوی ردیفی دقیقی چیده شدهاند. ممتازترین ویژگی این مکانها ارگ است که در سطح بالاتری از بقیه بخشهای شهر قرار گرفته و با سازههای سنگینی پوشانده شده است. تعداد زیادی ظروف سفالی منقوش و مقداری فلز یافتشده در موهنجودارو نشان میدهد که مراکز اصلی هاراپا فعالانه کالا مبادله میکردند و با وجود شواهد اندک احتمال آن وجود دارد که این تمدن حتی با بینالنهرین تجارت میکرده است. هاراپاییها سیستم نشانهگذاری مکتوب خود را نیز توسعه دادند.
در درههای رودخانههای پهناور چین شمالی، برخی از تمدنهای بزرگ اولیه اوراسیا توسعه یافتند. در دشتهای آبرفتی رود زرد، دهکدههای کشاورزی نئولتیک در قالب اتحادیههای تحت اداره فرماندهان همپیمان شدند. این همپیمانان نهایتا در هزاره دوم پیش از میلاد برای تشکیل یک دولت اولیه به هم پیوستند. بر اساس اسطورههای آنها، نوشتههای اولیهشان روی استخوانهای اوراکل و کاوشهای باستانشناسی میدانیم که سلسله شانگ (ین) یکی از شناختهشدهترین تمدنهای اولیه چین بوده است. نسلها طول کشید تا قدرت تمرکز یابد؛ ازآنجاکه حاکمان از میان خاندانهای مختلفی انتخاب میشدند، پایتخت به شهرهای متعددی انتقال پیدا میکرد. هرچند که قدرت نهایتا به یک خاندان سلطنتی واگذار شد و شهر آنیانگ (Anyang) به عنوان پایتخت دائمی انتخاب شد. در طول این مدت مردم سلسله شانگ به توسعه صنعتی برنزی (مفرغی) دست یافتند که موجب تولید انبوه ظروف و ابزاری شگفتانگیز شد.
و بالاخره، قاره آمریکا با بنیانهای بسیار متفاوت، تمدنهای شهری اولیه فراوانی داشت. مهمترینشان مردمی بودند که در مکزیک مرکزی سکونت داشتند و اولین شهر بزرگ آمریکاییها، شهر تئوتیهواکان را ساختند. زندگی روستایی کشاورزی در مکزیک در طول هزارههای ۲۰۰۰ و ۱۰۰۰ پیش از میلاد پدیدار شد که نسبتا به تازگی با مناطق نخستین آسیا مقایسه شده است. بنیان اقتصادی این تمدن نیز متفاوت بود. ذرت مهمتر از محصولاتی چون گندم، جو یا برنج بود. گذشته از این مکزیکیها در مقایسه با همتایان خود در جهان، حیوانات خانگی کمی داشتند؛ تنها سگ و بوقلمون. ولی مردم آسیا گوسفند، بز، گوساله و خوک پرورش میدادند. با وجود این تفاوتها در قرن اول و دوم پیش از میلاد، شهری بزرگ در مرز شمالی دره مکزیک، در جوار مکزیکوسیتی امروزی پدیدار شد. تئوتیهواکان با سرعت شگفتآوری رشد کرد تا جایی که بیش از صدهزار انسان در آن سکونت یافتند. به روشنی میتوان دریافت که برنامهریزی زیادی برای ساخت ساختمانهای مرکزی متعدد این شهر بهکار گرفته شده است. تئوتیهواکان تا زمان انحطاط خود در قرن هفتم میلادی، مرکز تولید صنعت، تجارت و احتمالا قدرت نظامی برای سراسر مکزیک مرکزی بود. رشد هریک از جوامع شهری در نواحی مختلف جهان سیری منحصربهفرد را دنبال کرده است. هرچند بهطور کلی، وقتی تعداد کثیری از مردم برای زندگی با یکدیگر میکوشند، جریانهای اولیه و اصلی [مشترکی] دخیل هستند. دیدگاه جالبی وجود دارد که طبق آن هریک از جوامع شهری اولیه، تنها در صورتی دورههایی از تنزل شهرنشینی و حکومت سیاسی کمترمتمرکز را تجربه میکردند که [پیشتر] شهرنشینی و قدرت سیاسی نوظهور را تجربه کرده باشند. بنابراین درحالیکه بسیاری از نیروها رشد شهرنشینی و قدرت سیاسی متمرکز را تشویق میکنند، نیروهای مهم دیگری نیز علیه چنین توسعههایی عمل میکنند. گرچه حتما نیروهای مشوق شهرنشینی برای بیش از هزار سال دارای قدرت بیشتری بودهاند و به این سبب بیشتر جهان شهرنشین شده است؛ با وجود این، هنوز نیروهایی که سکونتگاهها و دولتهای غیرمتمرکز را ترویج میکنند، فعال هستند. اینجا آثار سه فرآیند مهم بهطور خلاصه مورد بررسی قرار میگیرد: گسترش تولید غذا، پدیدارشدن صنعت و تجارت و حکومتی که بیش از گذشته ماهیت سلسلهمراتبی دارد.
یکی از پیش نیازهای رشد جوامع شهری این بود که ذخیره غذا گسترش یابد. این کار از طریق اهلیسازی موثرتر حیوانات، کشت بیشتر زمین و استراتژیهای تولیدی قویتر بهدست آمد. هریک از این پیشرفتها سبب رشد بازده ناخالص محصولات کشاورزی شد و با صرف هزینه بهدست آمد. افزایش بازده حیوانات اهلی و گیاهان، حاصل تخصصیشدن در پرورش یک محصول یا حیوان بود و این تخصصی شدن با هدف کنترل بهتر توزیع و توسعه فنون زراعت و برداشت محقق شد. گرچه تخصصیسازی سبب تولید بیشتر میشد، ولی کشاورز را نیز در ریسک بالاتری از شکست قرار میداد. افزایش وسعت زمین زراعی نیز به افزایش محصول میانجامید؛ اما به قیمت میزان نیروی انسانی بیشتری که صرف هر واحد تولید میشد. این هزینه تا اندازهای ناشی از فواصل بیشتری بود که کشاورزان باید برای رسیدن به زمینها طی کنند و همچنین این واقعیت که زمینهای حاصلخیزتر تحت استفاده بودند. بنابراین کشاورزان باید نیروی انسانی بیشتری را صرف زمینهایی میکردند که حاصلخیزی کمتر و در نتیجه بازده پایینتری دارند.
بیش از هزار سال، موثرترین وسیلۀ افزایش تولید غذا، تقویت و ارتقای فنون کشاورزی بود تا محصول بیشتری از هر هکتار زمین زراعی بهدست آید. چنین هدفی به واسطه کاشت متراکمتر غلات، کوتاه کردن دوره آیش بین کشت محصول و آوردن آب بیشتر به زمین توسط آبیاری تحقق یافت. هریک از این روشها ذخیره غذای یک جامعه را به میزان قابلتوجهی افزایش میداد. اما هزینهها بهدلیل افزایش نیروی انسانی و فرسایش بالقوه محیط بسیار زیاد بود. کاشت انبوهتر و زود به زودتر احتمالا حاصلخیزی خاک را کمتر میکرد، در عین حال آبیاری بیش از اندازه زمینها میتوانست به اشباع شدن زمینها از آب و شور شدن آنها منجر شود. هیچیک از این روشها که برای افزایش محصول بهکار گرفته میشدند، بهطور ذاتی بد نیستند؛ اما باید با توجه به زمینه اجتماعی و محیطی موجود و به شیوهای پایدار بهکار گرفته شوند؛ وگرنه سرانجام سبب تخریب قابلیت تولیدی جامعه میشوند.
اکثر جوامع انسانی در حفظ تعادل بسیار موفق عمل کردهاند. اما در تمدنهای اولیه جهان، اغلب تقاضا برای تولید بیشتر از قابلیتهای محیط پیشی گرفته و سبب فاجعه زیست محیطی شده است. چه چیزی سبب شد که این جوامع سازمانیافته شرایط را بهصورت اشتباه پیشبینی و محاسبه کنند؟ یک جنبه مهم انقلاب شهری تبلور ایده مالکیت خصوصی و انگیزه برای مازاد تولید کشاورزی بود. در یک جهان ساده، یک گروه مانند خانواده تنها مقداری کالا تولید میکند که برای خوراک و پوشاک نیاز دارد. [در چنین جامعهای] انگیزه برای تولید بیشتر کم است؛ چون مقدار غذای اضافهای که یک نفر میتواند بخورد، محدود است. با این حال در بعضی جاها، بین ۵۰۰۰ تا ۱۰۰۰۰سال پیش، این شرایط تغییر کرد؛ برای حمایت از تولید کالاهایی که به علت اعتباربخشیشان باارزش پنداشته میشدند، تولید مقادیر عظیمی از مازاد محصولات کشاورزی آغاز شد. بهنظر میرسد که این وضع در جامعهای اتفاق افتاده که ایدههای مالکیت در آن توسعه یافته بود، نابرابری اجتماعی وجود داشت و روابط قدرت نامتوازن بود.
این تغییر اساسی در محرکهای اجتماعی به دو فرآیند پایهای دیگر در شهرنشینی وابسته است. پیدایش صنعت و تجارت و حکومتی بیشازپیش سلسلهمراتبی. برقراری یک زندگی روستایی یکجانشین، به افراد امکان داد که داراییهای مادی خود را گرد هم آورند.
طی بیش از هزار سال تولید این کالاها، از ظروف سفالی و ابزار کاربردی گرفته تا اجناس زینتی شخصی، بهصورت فعالیتهایی تخصصی درآمد. برخی اقلام از مواد خامی درست میشدند که باید از منابع دوردست وارد میشد. این مکتب مصرفگرایانه نمیتوانست وجود داشته باشد، مگر اینکه برخی کشاورزان مازادی را تولید کنند که بتواند برای حمایت این صنعت و تجارت رو به رشد استفاده شود. برخی کالاهای سودآور مستقیما به کشاورزان نفع میرساندند؛ اما منابع قابلتوجهی برای بهدستآوردن مواد خام خارجی و تولید کالاهای اعتباری که تنها متعلق به طبقه ممتاز نوظهور بود، سرمایهگذاری میشد. این علاقه طبقه ممتاز بود که صنعت و تجارت را پرورش دهد؛ زیرا این کار به تولید کالاهایی اعتباری منجر میشد که پایگاه اجتماعی والایشان را مستحکم میکرد.
باستانشناسی و تاریخ بارها نشان داده است جایی که گروه بزرگی از مردم گرد هم آیند، این مردم اشکال سلسلهمراتبی حکومت را به گزینههای سادهتر برابریخواه ترجیح میدهند. یک حکومت سلسلهمراتبی معمولا به دست اعضای طبقه ممتاز اداره میشود، یعنی طبقهای که منافع بسیار زیادی را از قابلیت تولیدی تعداد کثیری از مردم عادی بهدست میآورد. اعضای این طبقه ممتاز چنین موقعیت مساعدی را با استفاده از توزیع دوباره کالاهای گردآوریشده خود در میان مردم عادی، مسلح کردن خود و خلع سلاح کردن مردم عادی، استفاده از نیروهای انحصاری خود برای برقراری دستورات و ارتقای امنیت فردی و نهایتا با صورتبندی یک ایدئولوژی یا مذهبی که جایگاه آنها را توجیه میکند، محافظت میکنند.
روشن است که برخی [از انواع] مدیریتهای متمرکز فعالیتهای اقتصادی و قضاوت و احقاق حق در منازعات، بهرهوری کلی جامعه را بالا برد. باوجوداین، حکومت سلسلهمراتبی خود بالقوه دارای ابعادی منفی بود: تصمیماتی که طبقه ممتاز میگرفت، ممکن بود که تمایلات آن قشر را ارضا کند، نه تمایلات اکثریت مردم را احتمالا ارتباطات به سبب فاصله جغرافیایی تصمیمگیرندگان با مانع روبهرو میشد و نهایتا الگوی مصرفی طبقه ممتاز ممکن بود که بهرهگیری ناپایدار از محیط زیست را رواج دهد. ۵۰۰۰سال گذشته شاهد یک تاثیر و تاثر متقابل همیشگی میان مزایا و معایب جامعه شهری بوده است که نتیجه آن عرضه صدها نمونه از این واقعیت است که چگونه مردم برای حفظ تعادل میان این نیروها تلاش کردهاند.
چارلز ل.رِدمن (Charles L.Redman) استاد انسانشناسی و مدیر مرکز مطالعات محیطی دانشگاه ایالت آریزونا
ترجمه: زهره دودانگه