راز بزرگ قرن نهم

تاریخ البته بهترین دریچه فهم گذشته است و گاه، کلید فهم آینده. هر پرسش از مفهوم ایران مدرن ازآنجاکه لاجرم به پرسش از شکل‌‌گیری دولت ملی در ایران ختم می‌‌شود، بنیان‌‌های نخستین حکومت ملی در دوره معاصر در ایران را بازنمایی می‌‌کند. دولت صفوی که به گواه نظر قاطبه پژوهشگران داخلی و خارجی نخستین جرقه دولتی ملی در ایران پس از حدود ۹۰۰سال سلطه حکام عرب و ترک بر ایران است، شکلی از دولت را با الیاف ملیت بر بافتی مذهبی جامعه پایه‌‌گذاری می‌‌کند که به جز اثرگذاری عمیق بر مقوله اسلام سیاسی، شکلی تازه از ایران را به جهان عرضه می‌‌دارد.

با وجود انبوهی از منابع و آثار پژوهشی در باب دوره صفویه، کتاب پروفسور والتر هینتس استاد مشهور دانشگاه‌های برلین و گوتینگن در آلمان با عنوان «تشکیل دولت ملی در ایران؛ حکومت آق‌‌قویونلو و ظهور دولت صفوی»، اثری کم‌‌نظیر در شناخت دولت صفوی است. دولتی که در میانه قرن ۱۶و ۱۷ میلادی که اوج کشورگشایی امپراتوری عثمانی بود، حکومتی شیعی با رویکردی کاملا ملی‌‌گرایانه را در ایران پدید آورد و به یک وزنه قابل تامل در مهار دولت سنی‌‌مذهب عثمانی تبدیل شد. کم و کیف این رقابت گرچه در کتاب قابل تامل «تبار دولت‌های استبدادی» اثر پروفسور پری اندرسون آمده اما روایت هینتس از زمینه‌های شکل‌‌گیری دولت صفوی دلنشین، قابل تامل و ارزنده است و در فهم وضعیت سیاست و ساخت قدرت در ایران معاصر به‌شدت راهگشاست.

در این گزارش سعی خواهد شد با تفسیر بدون واسطه کتاب والتر هینتس و برگردان بخش‌هایی از فصول ۸گانه کتاب، تصویری روشن از آنچه والتر هینتس از خلال مطالعه اسناد و آثار دوره صفوی به رشته تحریر درآورد، ارائه شود. لازم به توضیح است هینتس زمانی این کتاب را به رشته تحریر درآورد که خلأ تحقیقات جدی و عمیق پیرامون دولت صفوی کاملا پررنگ بود. همچنین در اینجا شایسته است اشاره‌‌ای به ترجمه روانشاد کیکاوس جهانداری، رئیس سابق کتابخانه مجلس ملی (سنا) از کتاب هینتس که از سوی انتشارات خوارزمی منتشر شده است، صورت گیرد. برگردانی که شیوایی و سلامت ادبی آن از زمان نخستین چاپ در بهمن‌‌ماه ۱۳۴۶ تا امروز زبانزد بوده که این دقت‌‌نظر، محتاج تقدیر و تحسین است. کتاب دو بخش کلی دارد.

در بخش نخست، نویسنده، شرح شکل‌‌گیری فرقه صفویه تا برآمدن اسمعیل صفوی به‌عنوان موسس سلسله صفویان را به رشته تحریر درآورده است. از ابتدای فصل هفتم تا انتهای فصل نهم، اما نویسنده با اشاره به اهمیت برآمدن آق‌قویونلوها در شکل‌‌گیری حکومت صفویان، دین و دولت در این عصر را به تصویر می‌‌کشد. گزارش حاضر متمرکز بر بخش اول کتاب است.

 صفویان؛ ریشه‌ها و بنیادها

با وجود آثار قابل تامل ادوارد براون و ولادیمیر مینورسکی پیرامون صفویان، فضای ایران در قرن نهم، دهم و یازدهم خورشیدی و کم و کیف اثرگذاری سلسله صفویان بر اسلام و ایران، اثر والتر هینتس با عنوان تشکیل دولت ملی در ایران؛ حکومت آق‌‌قویونلو و ظهور دولت صفوی جای تامل بسیار دارد. کتاب که در هشت فصل تنظیم شده،  بیش از آنکه شرحی بر اوج و حضیض‌‌های ایران در دوره پادشاهان صفوی باشد، گزارشی است تاریخی از دلایل برآمدن دولتی ملی در ایران. فصل نخست این کتاب با اشاره به زمینه‌های مذهبی برآمدن دولت ملی، اثر فضای بیرون از ایران به ویژه جدال‌‌های اروپا و عثمانی بر سر قلمرو و نیز کم و کیف روابط فرقه‌های دینی با جامعه ایران را مورد بررسی قرار می‌‌دهد.

مهم‌ترین نکته در این فصل، اشاراتی است که هینتس به صوفیان، دراویش و خاندان‌‌های مذهبی ساکن اردبیل در قرن هفتم و هشتم خورشیدی می‌‌کند و با بررسی اثربخشی این گروه بر مردم ایران به‌ویژه ساکنان شمال غربی کشور، رابطه‌‌ای مستقیم میان خاندان و بازماندگان شیخ صفی‌‌الدین اردبیلی و برآمدن سلسله صفوی به دست شاه اسماعیل در سال۱۵۰۲میلادی برقرار می‌‌کند. این رابطه تا حدی است که در نخستین صفحات کتاب، هینتس ادعا می‌‌کند صفویان عنوان سلسله خود را از شیخ صفی‌‌الدین اردبیلی اخذ کرده‌‌اند. صفی‌‌الدین که فردی درویش‌‌مسلک ساکن اردبیل بود، «خود را به ائمه شیعه و امام هفتم شیعیان، و از طریق آن به حضرت علی پسرعمو و داماد پیامبر اسلام (ص) منتسب می‌‌کرد.» موضوعی که در کتاب با استناد به ادعای ادوارد براون تایید شده است.

اهمیت این ارتباط و اثرگذاری آن بر عنوان سلسله صفوی البته از منظر دیگری اهمیت دارد. ازآنجاکه ایران در آن عصر با شاه سنی‌‌ مذهب ازبکان از شمال و سلسله سنی مسلک عثمانی از غرب درگیر بود، مذهب شیعه که مستقیما حقانیت امام علی و نوادگان او را در زمینه خلافت بر امت اسلامی تایید می‌‌کرد یک عنصر حیاتی برای شکل دادن به نوعی اجماع داخلی برای مقابله با دشمنان خارجی سنی مذهب بود.

نکته دیگر که در فصل اول کتاب و صفحات ۴ و ۵ مورد اشاره قرار گرفته، تفاوت شیخ صفی‌‌الدین و مرشد و استاد او شیخ زاهد گیلانی با حاکمان وقت در نحوه برخورد با مردم است.  در واقع درحالی‌که ترکان سلجوقی حدی از ظلم را در کنار عیش و نوش بر مردم تحمیل می‌‌کردند، شیخ زاهد گیلانی، صفی‌‌الدین اردبیلی و جانشینان او خواجه علی و شیخ ابراهیم در انتقاد از این وضعیت گفته‌اند: «عامه مردم را با امیال و اهوای خودآزاری رسانده»اند.همین سطح از محبوبیت در کنار مراقبه مذهبی و تدریس علمی موجب شد تا بنا به ادعای هینتس در یک فصل ۱۳هزار نفر زائر از آناتولی و عراق راهی اردبیل و مکتب شیخ شوند. هینتس همچنین ادعا می‌‌کند اعتبار شیخ به حدی بوده است که وقتی تیمور لنگ مشغول تصرف مناطق مختلف اطراف ایران بوده، بعد از شکست شاه عثمانی به ملاقات با خواجه علی در اردبیل آمده و در نهایت دستور داده تمام قصبات و دهات به علاوه اردبیل به وقف این «مرد گوشه‌‌گیر و زاهد» از خاندان صفوی درآید که اسناد آن ۲۰۰سال بعد به دست شاه عباس کبیر رسید.

چنین سطحی از اعتبار بنا به ادعای هینتس در کتاب، اطاعت کورکورانه سربازان صفوی را که جمله از مریدان شیوخ صفوی بودند، سبب شد. اطاعتی چشم و گوش بسته که در کتاب پیوسته به آن اشاره می‌‌شود جنگیدن با سینه برهنه و فریاد «قربان اولدوغوم، پیرم مرشدم» ناظر به همین وضعیت است و  هینتس برای تاکید بر آن به کتب مختلفی استناد کرده است. در چنین فضایی قدرت شیخ روزافزون بود و با ساختاری منضبط مبتنی بر انتقال قدرت از شیخ به فرزند شایسته‌‌تر او تثبیت شد. مریدان نیز در این ساختار اعتبار می‌یافتند و مشاغلی اخذ می‌‌کردند که همین عامل دسترسی صوفیان و مریدان آنها به منابع مادی به شکلی گسترده را فراهم کرد.

 برای نمونه در صفحه ۹ کتاب تاکید شده شغل اطعام فقرا گاه برای برخی مریدان دسترسی به روزانه هزار راس گوسفند را ممکن می‌‌کرد. رویه‌‌ای که در دوره به قدرت رسیدن خاندان صفوی و تشکیل حکومت نیز تداوم پیدا کرد که شرح بخشی از آن در صفحه۱۰ کتاب آمده است. فصل دوم کتاب اما نقطه کانونی ماجرا یعنی انتقال قدرت از شیوخ صفویه به حکومت دنیوی را تشریح می‌‌کند. رویه‌‌ای که با روی کار آمدن شیخ جنید و ادعای او مبنی بر لزوم ریاست دنیوی او بر امور پا گرفت. جنید که پس از جانشینی پدرش ابراهیم، با دسیسه عموی خود و نیز فرمانروای آق‌‌قویونلوها از اردبیل بیرون رانده شد، تلاش کرد در زمان‌هایی که ایران را حکومت‌‌های متعدد محلی به زوال و بی‌‌نظمی کشانده بودند، قدرت را قبضه و کشور را یکپارچه کند.

او پس از مدتی آوارگی در فرمانروایی عثمانی، محدوده قونیه، کشور سوریه و سپس مناطق ترکمن‌نشین، به جایی در دامنه حکومت وقت مصر رفت و در سرت نزدیک بندر اسکندریه به گردآوردن پیروانش مشغول شد و خیل عظیمی را جمع کرد؛ اما در اینجا نیز پس از چندی آواره شد و پس از پناه بردن به برخی ترکمن‌ها و کردها، از منطقه سوریه رانده شد. طرابوزان در حوالی مرز ترکیه و یونان امروزی مقصد بعدی جنید بود که گرد آمدن شماری از پیروان جنید را به همراه داشت که شماری از آنها مسلح و علاقه‌مند به درگیری با غیرمسلمانان بودند.  در این دوره گرچه شورش جنید و همراهانش علیه فرامانروای طرابوزان توفیقاتی را حاصل کرد؛ اما در نهایت به متواری شدن جنید و مریدانش از آن منطقه منتج شد.  جنید سپس به محدوده دیاربکر که ملک خلافت سربازی جنگاور به نام حسن اوزون بود، رفت و با آق قویونلوها هم‌‌پیمان شد.

دیدار شیخ جنید و اوزون حسن آغازی بر دوره‌‌ای از تاخت‌وتاز است که درنهایت منجر به برآمدن حکومت صفوی در سال۱۵۰۲میلادی شد. در نتیجه پرورش نیروهای فکری و عقیدتی از سوی شیخ جنید و اتحاد آق‌قویونلوها با حاکم طرابوزان، روندی در محدوده شمال غرب و غرب ایران شکل گرفت که زمینه‌‌ساز قدرت گرفتن دولتی مخالف عثمانی را فراهم کرد. ازدواج اوزون حسن شاه آق‌قویونلوها با دختر فرمانروای طرابوزان، تولد دختری را سبب شد که بعدها شاه اسماعیل موسس سلسله صفوی را به دنیا آورد. پیشرفت صفویان در به‌دست آوردن قدرت گرچه با مرگ جنید در نبردی در شیروان و دفن جسد او در جایی به نام قورنال دچار وقفه شد؛ اما با پناه دادن اوزون حسن به فرزند او حیدر و گسترش قلمرو آق قویونلوها شدت گرفت.

این قبیله پس از شکست سنگینی که در سال۱۴۶۱ میلادی از سلطان محمد فاتح (فصل۴ صفحه۵۶ کتاب) حاکم عثمانی خوردند، قرارداد صلحی با عثمانی امضا کرده و شرایط خود را در ایران با فتح کردستان تثبیت کردند. مرگ اوزون حسن و شکست‌‌های سنگین فرزند او یعقوب، آغاز زوال آق‌قویونلوها بود. این بین حملات پیاپی و غارت‌‌های بی‌‌وقفه اوزون حسن از گرجستان، به سرمشقی برای مقابله مسلمانان این منطقه با مسیحیان بالادست تبدیل شد. اوج کار حسن اوزون و آق‌قویونلوها در شکست جهانشاه حاکم قره‌‌قویونلوها در سال۱۴۶۷ و پیروزی بر نواده شاهان تیموری یعنی ابوسعید در سال۱۴۶۹ بود که در نهایت بخش وسیعی از خراسان، کل ارمنستان و آذربایجان و نیز عراق (بین‌‌النهرین) را به خاک ایران و قلمرو آق‌قویونلوها ضمیمه کرد.

با وجود شکست دوباره آق‌‌قویونلوها از عثمانی در سال۱۴۷۳که در نتیجه تحریک ونیز و دولت‌های اروپایی فضا را برای صدمه به سلطان محمد دوم فراهم کرده بود، اوزون حسن خاکی از دست نداد؛ اما افسرده شد و به تبریز پایتخت خود بازگشت و پس از چندی در سال۱۴۷۸درگذشت و پسر ۱۵ساله‌اش یعقوب پس از یک دوره درگیری بر سر قدرت، بر تخت نشست (صفحه۸۳ کتاب).  این پسر که کاملا تحت تاثیر ایرانیان حاضر در دربار آق‌قویونلوها بود، مسیر ظهور صفویه‌‌ را هموار ساخت. بازگشت حیدر فرزند شیخ جنید به اردبیل و جانشینی به جای پدر، فضا را برای گسترش تعالیم صفویان و اوج‌گیری آنها در سه دهه بعد فراهم کرد. ازدواج حیدر با دختر اوزون حسن، فضا و فرصت مناسبی برای قدرت گرفتن صفویان از بطن حکومت آق‌قویونلوها ایجاد کرد. شاه اسماعیل اول موسس سلسله صفویان حاصل ازدواج حیدر فرزند شیخ جنید با مارتا فرزند اوزون حسن بود.

 برآمدن صفویان در آغاز قرن جدید

شانزدهمین قرن میلادی با ظهور صفویان در ایران و تشکیل یک سلسله جدید آغاز شد. این کار حدودا ۲۰سال قبل با ایجاد ارتشی متشکل از صوفیان و دراویش که  لباسی متحد الشکل به تدبیر حیدر می‌‌پوشیدند، آغاز شد. این گروه تحت تعالیم نظامی سختگیرانه حیدر به ساخت سلاح و آموزش نظامی مشغول شدند و سخت‌‌بار یک نیروی شجاع برای کسب قدرت توسط صفویان را فراهم کردند. ابتکار عمل جالبی که حیدر در این تشکیلات به کار بست، کلاهی بود با عنوان کلاه حیدر که وی به جای تاج بر سر نهاد و بعدها در دربار صفویان مورد استفاده شاهان صفوی قرار گرفت. حکمت این کلاه این بود که ترسیمی از تاج شاهی و جبه شیخوخیت را برای سلاطین صفوی به ارمغان آورد و دین و دولت را یکجا در تاج پادشاهی جمع کرد.

شرح این تاج در کتاب هینتس به این شکل است:  « از زمان شیخ حیدر به بعد پیروان طریقت با خرقه درویشی خود به جای طاقیه ترکمنی، تاج صفوی را که به کلاه حیدر موسوم بود به سرگذاردند.  برخلاف عمامه‌های شکم‌‌دار ترکمنی، تاج تشکیل می‌‌شد از یک قسمت ۱۲ترک سرخ رنگ به شکل تقریبا مسطح که در جهت بالا نوک‌‌تیز می‌‌شد یعنی نوعی مخروط ناقص به اندازه نیم‌‌عرش که بر پایه پارچه‌‌ای نازک و سفید استوار شده بود. دوازده ترکی که هرکدام یک انگشت ضخامت داشت و همچنین رنگ سرخ آن کنایه‌‌ای بود به اعتقاد صفویان به آل‌علی و رمزی از دوازده امام برحق که همه از اعقاب پیغمبرند و نامشان بر هر یک از ترک‌‌ها نقش شده است. استعمال لفظ قزلباش یعنی سر سرخ یا سرخ کلاه برای آن دسته از افراد که چنین کلاهی بر سر داشتند، به همین دلیل بود. (صفحات ۹۱ و ۹۲ کتاب)

پیشوای صوفیان که قزلباش‌‌ها را از میان مردم آزاد و نه صرفا دارای اصل و نسب خاص برمی‌‌گزید، از سوی شاه یعقوب حاکم آق‌قویونلوها به‌شدت مورد احترام بود. به جز قزلباش‌‌ها، اهالی قبیله شاملو، قبیله استجالو، قاجارها، ذوالقدرها و قبیله قره‌‌مانلو  نیز در صف حامیان شیخ حیدر و فرزندش اسماعیل بودند. این اقبال روزافزون که با پیروزی او بر قبایل مسیحی چرکسی و بخشیدن اموال و زنان آنها به طرفدارانش شدت گرفت، اعتبار بالایی برای حیدر به ارمغان آورد.  با این حال لشکرکشی او به شیروان با مخالفت و سپس حمله شاه آق قویونلوها روبه رو شد و باعث قطع سر او و مرگش در سال۱۴۸۸میلادی شد. پسران حیدر تا بیش از ۴ سال بعد زندانی بودند؛ اما پس از قتل یعقوب شاه آق قویونلوها به دست همسرش با جام زهر، زمینه برای انتقام فرزندان شیخ حیدر آماده شد؛ به‌طوری‌که چند سال بعد فرزند حیدر یعنی علی در نتیجه یک تصمیم جمعی از سوی امرای آق‌قویونلو بر تخت نشست  تا هم مخالفان را مضمحل سازد و هم در صورت شکست، شر شیوخ را از سر حکومت کم کند؛ اما با پیروزی او بر مخالفان، ورق برگشت و فضا برای قدرت گرفتن صفویان فراهم شد.

 مرگ نابهنگام علی در جنگ شرایط را تغییر داد تا این اسماعیل دیگر فرزند حیدر باشد که پس از سال‌ها دربه‌‌دری، سرانجام در سال۱۵۰۲ میلادی با کمک نیروهای موسوم به قزلباش بر دشمنان خود پیروز شده و با برانداختن آق‌قویونلوها، رسما سلسله صفویه را پایه‌‌گذاری کند. (فصل پنجم، صفحه ۱۲۰ کتاب) .

گردآوری و نگارش: فاطمه سمیعی

استاد مربوطه: دکتر سیدعلی مزینانی

واحد درسی تحولات سیاسی و اجتماعی قاجاریه