بی‌تردید یکی از علل اصلی موثر بر رشد روند تولید علم در سرزمین ثروتمندی همچون شبه قاره هند، برخورداری علما، دانشمندان و متفکران ساکن هند از آرامش ذهنی ناشی از امنیت اقتصادی و اطمینان آنها از حمایت مالی حکومت از اهل علم بوده‌ است. با توجه به آنچه گفته شد، برخی از علل و عوامل اقتصادی موثر بر پیشرفت‌ علوم در دوران سلسله بابریان (۹۳۲-۱۲۷۴ ه.ق) عبارتند از:

   وفور نعمت و ثروت‌های طبیعی در شبه قاره هند: بیشتر تاریخ‌نویسان و جهانگردانی که از هندوستان دیدن کرده‌اند، هنگامی که وضعیت این سرزمین را از عهد باستان تا سده‌های میانه توصیف می‌‌کنند، بر وفور نعمت‌های گوناگون در هند تاکید دارند. این ویژگی نه تنها مهاجمان خارجی را به حملات پیاپی به این سرزمین به طمع دست‌یافتن به منابع غذایی و امکانات زیستی فراوان آن ترغیب می‌کرد، بلکه وجود اقلیم‌های متفاوت، شرایط آب و هوایی و ثروت‌های طبیعی عظیم در طول تاریخ و از جمله در عصر بابریان، جذابیت‌های هند را برای دانش‌پژوهان در رشته‌های گوناگون دوچندان می‌نمود و شاهان بابری سعی می‌کردند تا بخشی از درآمدهای ناشی از استخراج یا صادرات ثروت‌های طبیعی موجود در اقلیم‌های مخنلف هند مانند الماس، پنبه و کتان را برای پیشرفت علوم و صنایع در کشورشان هزینه کنند.

   توجه ویژه بابریان به رفاه عمومی و آسایش اقتصادی: هند در سایه حکومت شاهان بابری از نظم و امنیت نسبی اقتصادی برخوردار بود. به‌طوری‌که شهرها و ایالاتی که به لحاظ عظمت، شکوه و کثرت جمعیت مشهور بودند، مانند لاهور و آگرا، دهلی و لکهنو در شمال و بیجاپور، حیدر آباد، بیدر و گلکُنده در جنوب شبه قاره همگی به حسن نظم، وفور نعمت و امنیت کامل معروف بودند. در این مناطق مسائلی همچون تقسیم آذوقه، حل و فصل امور شهرها و تامین آسایش مردم به نحو احسن انجام می‌‌‌‌گرفت.  علاوه بر اینها، جهانگردان اروپایی که بین سده‌های شانزدهم تا نوزدهم میلادی/  دهم تا سیزدهم هجری از شبه قاره دیدن کرده‌اند، ضمن آنکه توصیفات کاملی از شهرهای لاهور و آگرا به‌ عمل آورده‌اند و حتی لاهور را از پاریس و لندنِ دوره رنسانس بزرگ‌تر دانسته‌‌اند، به مواردی مانند وضعیت جاده‌ها در هند توجه کرده و شرایط راه‌های این سرزمین را ستوده‌اند.

به‌‌ عنوان مثال، ژان باتیست تاورنیه، جهانگرد فرانسوی که در سده هفدهم میلادی و همزمان با حکومت شاه‌جهان (۱۰۳۷-۱۰۶۸ ه.ق) از هند بابری دیدن کرده ‌است، وضع راه‌های هند را «مناسب» توصیف کرده است و باور دارد که شرایط آنها از جاد‌ه‌های ایتالیا و فرانسه بهتر است؛ به‌طوری‌که برای انتقال افراد در این مسیرهای مختلف از وسایلی همچون هودج یا کالسکه‌هایی که گاوها آنها را می‌کشیدند، استفاده می‌‌شد و یگان‌‌هایی از سربازان محافظت از جهانگردان را بر عهده داشتند. طبیعی است که به سبب سطح قابل قبول رفاه اقتصادی و آسایش و امنیت روانی و اجتماعی در اکثر مناطق هند تا طی بیش از سی‌صد سال صدها تن از دانش‌پژوهان و اهل علم از دیگر نقاط شبه قاره و سرزمین‌های مجاور مانند ایران، فرارود (ماوراءالنهر) و حتی در مواردی از امپراتوری عثمانی به قلمرو بابریان پناه آورند.

   واگذاری زمین به علما و دانشمندان: بابریان اغلب می‌‌کوشیدند برای فعالیت دانشمندان و علمای بومی و خارجی فضایی آرام و مناسب فراهم کنند. در همین راستا، شاهان بابری و حکام محلی منصوب آنان معمولا از حمایت‌ مالی و تامین معاش اهل علم دریغ نمی‌‌کردند. از جمله بر اساس یک طرح هوشمندانه در زمان جلال‌الدین اکبرشاه (۹۶۳-۱۰۱۴ ه.ق) امتیازات اراضی در نقاط مختلف هند بابری به‌ ‌عنوان مِلک یا کمک معاش به علما، دانشمندان و متفکران واگذار می‌شد. مسوولیت این اقدام با مقام «صدر» بود که تحت نظارت شخص پادشاه زمین‌‌های کشاورزی را به این اشخاص و به افراد نیازمند واگذار می‌‌کرد.  

نتیجه این اقدام آن بود که به‌ تدریج جلوی فساد مالی برخی از روحانیون و قضاتی که زمین‌هایی را به غارت برده بودند، گرفته شد و درعین‌حال، اهل علم و اندیشمندانی که از دیگر مناطق به هند بابری مهاجرت کرده بودند، با دریافت این اراضی به‌ مثابه کمک هزینه زندگی غم نان نداشته باشند.  همزمان با این تحول مثبت در هند، به قول صائب تبریزی (د ۱۰۸۰ ه.ق)، شاعر بلندآوازه عصر صفوی، مردم ایران که پیش از این برای پدران و اجدادشان افسوس می‌خوردند، در سایه حکمرانی صفویان غم خود را می‌خورند.

محمدقلی سلیم‌طهرانی (د ۱۰۵۷ ه.ق) نیز که در دوره شاه‌جهان از ایران به هند بابری مهاجرت کرد و نزد نواب اسلام‌خان وزیر اعظم شاه‌‌جهان با عزت و احترام می‌زیست، با اشاره به وضعیت مطلوب اقتصادی هند، به‌طور ضمنی از اوضاع نابسامان ایران انتقاد می‌کند: «به عیش‌‌آباد هندوستان غم پیری نمی‌‌باشد». این مثال‌ها نشان می‌‌‌دهند که بابریان برخلاف صفویه برای اداره قلمرو گسترده خویش از چه برنامه‌های مدونی پیروی می‌‌کردند که پیامد اجرای این برنامه‌ها، رفاه اقتصادی نسبی و جذب علما و دانشمندان به شبه قاره حتی در دوران ضعف سلسله بابری پس از مرگ ششمین پادشاه این حکومت (اورنگ زیب) در سال ۱۱۱۹ ه.ق/  ۱۷۰۷ م. و آغاز استعمار هند به دست کمپانی هند شرقی بریتانیا در سده هجدهم میلادی بود.

   گستردگی تجارت بین‌المللی هند: هندوستان از روزگار باستان در شبکه عظیم روابط تجاری جهان، جایگاه و نقش برجسته‌ای داشته‌‌ است. آن‌گونه که در مجموعه داستان‌های جتاگها (Jtagha) مربوط به سده پنجم پیش از میلاد آمده ‌‌است که روابط تجاری هند با مصر از یکسو و شرق و جنوب شرق آسیا از سوی دیگر، بسیار گسترده بود. هند در روابط تجاری بین‌‌المللی چین و جاوه در شرق آسیا تا بندر ونیز در جنوب اروپا نیز نقش گذرگاه پول و کالا را داشته و عمده‌ترین کالاهایی که از این مسیر به طرف مغرب زمین ارسال می‌شدند، عبارت بودند از: ابریشم، پارچه‌های لطیف و ظریف، انواع اسلحه، قالیچه، عطر، ادویه، عاج، دارو و غیره. محمد مجیب، پژوهشگر معاصر هندی نیز می‌نویسد: «ایران پیوسته نیازمند پارچه‌های نخی، دارو و سایر صادرات هند بود.» بابریان با هدف تقویت بنیان‌های اقتصاد داخلی و تجارت خارجی هند، ضمن برقراری یک نظام تجارت بین‌‌المللی، صادرات کالاهایی مانند شمشیرهای مشهور هندی را به‌شدت افزایش دادند. تحسین‌برانگیزترین شمشیرهای هندی از فولاد معروف به دمشقی ساخته می‌شدند که در اصل فولادهای تولید هند بودند و اکبرشاه و جانشینان او در تقویت تجارت شمشیرهای فولادین در سطح جهان نقش موثری ایفا کردند.  

روابط تجاری بین‌المللی هند بابری به تولید و صادرات سلاح‌هایی مثل شمشیر منحصر نبود و بابریان سعی داشتند سبد واردات هندوستان را نیز در راستای تامین نیاز داخلی و مهم‌تر از آن، گسترش دامنه روابط تجاری خارجی این کشور، تنوع ببخشند. محمدعلی پیرزاده مشهور به حاجی پیرزاده، جهانگرد معروف که در اواخر دوره قاجاریه از هندوستان و بسیاری از بنادر جنوبی ایران هم دیدن کرده ‌‌است، در سفرنامه خویش ضمن اشاره به مشاهداتش از وضعیت بندرعباس درباره مبادلات تجاری این بندر با هند می‌نویسد: «در یک کشتی تجاری به مقصد بمبئی، پشم، بادام، پسته، کشمش و از این قبیل وارد حمل می‌شد.»

 حاجی پیرزاده هم‌چنین در سفرنامه‌‌اش از صادرات مروارید خلیج‌فارس به شبه قاره هند سخن می‌‌گوید: «شهر لنگه تاجرهای معتبر دارد که تجارت آنها بیشتر مروارید است. مروارید خوب را بیشتر از بحرین و عمان به بندر لنگه می‌آوردند و از آنجا به هندوستان صادر می‌شد.» این موضوع اخیر را برخی دیگر از منابع تاریخی که به مساله تاریخ تجارت خارجی هند پرداخته‌اند نیز تایید کرده‌اند. به نوشته این منابع، تجار هندی از دوره ساسانیان تا سده نوزدهم میلادی خریداران عمده محصولاتی مانند اسب، پنبه و مروارید از ایران بوده‌اند. آنچه روایت شد گویای تداوم تجارت پررونق میان هند با ایران به‌عنوان یکی از مهم‌ترین شرکای تجاری شبه قاره تا پایان دوره بابریان در نیمه سده نوزدهم با وجود بی‌‌ثباتی شدید سیاسی، افول اقتصاد داخلی و تجارت خارجی هند و نفوذ فزاینده استعمار بریتانیا در این سرزمین در همین دوران است. نکته آنکه رونق اقتصادی هند به شکل غیر مستقیم از طریق افزایش ثروت حکومت‌ و تجار به‌عنوان نمایندگان بخش خصوصی در نظام سنتی تجارت، موجب مهاجرت اهل علم و دانشمندان از دیگر نقاط شبه قاره و از کشورهایی مثل ایران به هند بابری می‌‌شد.