نگاهی به کتاب «ایران ناصری و ناکامی در توسعه صنعتی»
برخورد شکننده با تمدن جدید غرب
منصوربخت در مقدمه کتاب مینویسد: «پس از سقوط ساسانیان و ورود اعراب مسلمان به ایران و پس از آن ورود قوم ترک و تاتار و ازبک و مغول و فروپاشی ساختار اجتماعی ایران، جریان تاملات اجتماعی در باب اجتماع ایران کماکان توسط نخبگان اجتماعی ادامه یافت. شاعران و حکیمان دو گروه از نخبگانی بودند که به تامل و فکر جدی درباره اجتماع مبادرت ورزیدند. فردوسی نخستین شاعر بزرگ تاریخ ایران بود که به تحولات جمعیتی ایران بهعنوان امری دگرگونساز در تاریخ ایران توجه نشان داد. از نظر وی با ورود اقوام و نژادهای گوناگون ترکیب جمعیتی و نژادی جدیدی در حال ظهور بود که به هیچیک از اقوام اصلی از جمله ایرانیان شبیه نبود و به تبع آن، عمل فردی و اجتماعی نیز از حقیقت خود تهی و به بازیچه تبدیل میشدند.»
مولف ابتدا بهطور خلاصه سراغ تغییر و تحولی که به دنبال ظهور صنعت در اروپا شکل گرفت، میرود و تغییرات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی که همزمان با عصر رنسانس در ایران را برمیشمرد و پس از آن نگاهی به رویکرد سلسله قاجار در حوزه سیاسی، اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی در روبهرو شدن با صنعت جدید غرب به ویژه در دوره ناصری دارد. در این بخش آمده است: «دوره طولانی ناصرالدینشاه بر حسب ضرورت با یک سلسلهاصلاحات همهجانبه آغاز شد که یکی از اصلاحات مزبور در عرصه تحصیل صنعت جدید بود. در این دوره فرصتی تاریخی و استثنایی در تحصیل صنعت جدید بود. با استفاده از این فرصت ایران میتوانست به جرگه کشورهای صنعتی بپیوندد. ولی به دلایلی که به آن پرداخته خواهد شد از تحصیل صنعت جدید بازماند و بحران صنعتی کشور همچنان ادامه یافت.»
بخش دوم کتاب که عمده صفحات کتاب را دربرمیگیرد، از امیرکبیر میگوید از آغاز صدارت تا تلاشهایی که برای احیای صنایع بومی و تحصیل صنایع جدید انجام داد. نویسنده دلایل حذف امیر و همچنین اشتباهاتش در مقابله با تفکر و فرهنگ جناح خودکامه را شرح داده است؛ ضمن اینکه گذری به دوره آقاخان نوری، سپهسالار، میرزا یوسفخان مستوفیالممالک و امینالسلطان دارد و پس از آن تجار ایرانی و نقش آنها در ورود صنعت جدید به ایران را مورد بررسی قرار میدهد.
مولف به بحث درباره ناکامی تجار ایرانی در سرمایهگذاری در صنعت جدید میپردازد و نظر جمالزاده را در بررسی این مهم مورد توجه قرار میدهد و مینویسد: «یکی هم فقدان اشخاص بصیر و خبیر در امور کارخانهسازی در ایران بود و البته اگر در ایران اشخاصی بودند که قبل از آنکه کارخانه به ایران آورده شود صلاحیت آن را دریابند و در امور اقتصادی و ملکی و تجارتی مربوطه با کارخانه مزبور غور و دقت و تتبع به عمل آورند، مقدمتا رجوع به اشخاصی که در این فن خبره هستند بشود تا مشارالیهم از روی قوانین علمی و اصول فنی ببیند کدام نقطه ایران برای این کار صلاحیت دارد. از کدام نقاط و به چه قیمتی میتوان مواد خام لازم را به دست آورد؟ و آیا اگر قیمت این مواد را با قیمت کرایه حملونقل و انبارداری و مزد عمله و کارگر و مخارج اتفاقی ترمیم و تعمیر کارخانه و مخارج کرایه محل و غیره جمع کرد، قیمت عمل آوردن کاغذ چه قدر میشود...»
در همین بخش به بررسی کوتاه نظرات روشنفکران درباره ترقی و پیشرفت ایران و لزوم اخذ صنایع جدید پرداخته شده است؛ بهطوریکه مولف سراغ برخی از آنها چون طالبوف رفته و کتاب «احمد» را مدنظر قرار داده است و مینویسد: «ازآنجاکه طالبوف کتاب «احمد» را برای کودکان تالیف کرده، منطقی است که به زبان کودکان سخن گوید و از بحث پیچیده نظری درباره لزوم اخذ صنعت و علوم و فنون جدید اجتناب ورزد. از این رو تصاویر خیالی و آرمانی خود را از ایران صنعتی آینده به زبان کودکان در دو صحبت از کتاب «احمد» بازگو میکند. طالبوف تصاویری خیالی و آرمانی از راهآهن (الکتیر) تبریز مراغه ارائه میدهد که در ششم و صفر سال هشتادم ولادت ناصرالدینشاه افتتاح میشود. قطار طالبوف در تجهیزات بینظیر است. رستوران، تلگرافخانه، کتابخانه، واگن حمام با آبگرم و سرد برای عمل غسل که از شرایط ممدوحه اسلام است. واگن مسجد که قطار به هر طرف روانه شود، روی مصلی همیشه به قبله خواهد بود و منحرف نخواهد شد.»
در سطور پایانی بخش دوم مطلبی درباره یکی از علمای اهل دغدغه علم و وطن آمده که خواندنی است: «آقا شیخعلی مجتهد تنها مخترع مهم ایرانی در عصر ناصری است. آقا شیخ علی اختراعات متعددی از قبیل «تفنگ تهپر، ساعت دزدگیر، کالسکه خودروی جنگی و قبلهنمای معروف که هم قطب و قبله را نشان میداد و هم ظهر و درجات را معین میکرد و هم خواص دیگر داشت، به انجام رساند. آقای شیخ علی از معدود کسانی بود که راجع به صنعتی کردن ایران اندیشیده بود و طرح داشت، به شاه گفته بود اگر مخارج یک مدرسه را بدهید من یک مدرسه تشکیل میدهم که در هر اتاقی از آن مدرسه یک علم صنعتی تدریس شود و پس از زمانی قهرا صنایع ایران در تحت علمیت خواهد آمد و نظر آن مرحوم به مدرسه دارالفنون بوده، ولی ناصرالدینشاه چون دید این مدرسه اگر منعقد شود اصلاح اهالی ایران را منتج خواهد شد؛ لذا جواب داد حیف است که فکر شما در جزئیات خراب شود.»
منصوربخت پس از آنکه به مرور شرح و علل ناکامی ایران در دستیابی به توسعه صنعتی در داخل کشور میپردازد، در بخش سوم سراغ عوامل خارجی رفته و نقش دو دولت روس و انگلیس را در این ناکامی تشریح کرده است: «شاهبیت غزل طولانی امتیازات را باید امتیازی دانست که در سال ۱۳۰۸ق/ ۱۸۹۰م به روسیه داده شد. تمام امتیازات دادهشده به روسیه که پیشتر ذکر شد هر یک به نحوی از انحا و صورتی از صور مانع از صنعتی شدن ایران شدند؛ لیکن مفاد امتیازات اخیر چنان است که عقل از قبول وجود آن حیران میماند. در فوریه۱۸۹۰ (۱۳۰۸ق) پولیاکف از مسکو و رافالوویچ از ادسا وارد تهران شدند تا با دولت ایران درباره امتیاز راهآهن در ایران مذاکره کنند.
به نظر میرسد که دولت روسیه، هنوز زمان را برای احداث راهآهن در ایران مساعد نمیدید؛ زیرا هر دو داوطلب روسی امتیاز، از حمایت رسمی دولت خویش برخوردار نبودند، بلکه حمایت ضمنی نمایندگان شرکتهای روسی را داشتند و در ۱۰نوامبر۱۸۹۰ توانستند دولت ایران را در قبال روسیه موظف کنند که به مدت ۱۰سال هیچ خط آهنی توسط شرکتهای داخلی و خارجی در ایران ساخته نشود. این قرارداد منفی در سال۱۹۰۰ نیز به مدت ۱۰سال تمدید و در سال ۱۹۱۰ منقضی شد.»
اهرمهای تسلط به اقتصاد ایران و ممانعت از تحصیل صنایع جدید به شکلهای مختلف میسر بود. حتی دو بانکی که در دوره ناصری تاسیس شدند هم دستمایه اغراض سیاسی بودند: «بانک شاهنشاهی و استقراضی در رأس امتیازات واقع بودند؛ زیرا مسیری انحرافی در مقابل سرمایههای ملی قرار دادند و آنها را به سمت تجارت با غرب و گسترش تسلط اقتصادی غرب بر ایران هدایت کردند. همچنین این بانکها با پرداخت رشوه به رجال ذینفوذ، فساد مالی و اقتصادی را شدت بخشیدند و سران کشور را در فروش کشور به بیگانه تشویق و تشجیع کردند.»
در پایان سخن، منصوربخت شاهبیت سخنش را چنین بیان کرده است: «جامعه ایران پس از برخورد با صنعت جدید و شکست از آن ناگزیر از تحصیل صنعت جدید شد. بخش سیاسی نخستین اقدام در اینباره را شروع کرد؛ اما جناح خودکامه بخش مذکور برای حفظ منافع خویش جناح اصلاحطلب را سرکوب کرد. برخی از تجار اقدامات مختلفی را برای تحصیل صنعت جدید آغاز کردند، اما عدم حمایت بخش سیاسی از اقدامات تجار، عدم رعایت جوانب فنی و کارشناسی، رقابت و توطئه خارجی این اقدامات را با شکست مواجه کرد. برخی از تجار نیز سرمایه خود را در امور کشت تجاری صادراتی بهکار انداختند و به صنعت پشت کردند و مابقی همچنان به توزیع کالاهای صنعتی اروپا پرداختند و فرآیند تلاش برای صنایع بومی را ادامه دادند.»