بررسی نقش بازار در نهضت ملی شدن صنعت نفت
پیوند تجارت و سیاست
در هنگام تشکیل جبههملی بسیاری از بازاریان سرشناس به آن پیوستند یا اینکه برخی اعضای جبههملی مورد حمایت بازار قرار داشتند. از جمله مظفر بقائی، حسین مکی و ابوالحسن حائریزاده. سازماندهی فعالیت سیاسی بازار در طی نهضت ملی شدن صنعت نفت را باید در همکاری آن با جبههملی، احزاب و مجامع طرفدار مصدق مشاهده کرد. در دوره چهاردهم مجلس شورای ملی که مصدق نماینده بود همراه با برخی از تجار اتاق بازرگانی علیه فساد مقامات دولتی سخن گفت و اقدام وی زمینه حمایت بازاریان و اصناف بازار از او را فراهم کرد. به این ترتیب بود که بازاریان انجمن «اصناف و بازرگانان» را در سال۱۳۳۰ به رهبری حاج محمدحسین راسخ افشار که رئیس صنف کفشدوزان بود، تشکیل دادند و به حمایت از جبههملی و شخص مصدق پرداختند.
دراین میان حاجمحمود مانیان و اعضای خانواده لباسچی از جمله بازاریان تهران بودند که حامی و طرفدار مصدق شدند. در واقع سیاست این انجمن در تضاد آشکار با سیاستهای رهبران اتاق بازرگانی قرار داشت که از مبارزه محمدرضاشاه علیه مصدق در فاصله سالهای ۱۳۳۰ تا ۱۳۳۲شمسی حمایت میکردند. در پایان دوره چهارم اتاق، در اوایل سال۱۳۳۰ش/ ۱۹۵۰م دولت مصدق به قصد برگزاری انتخابات دوره بعد با استفاده از قدرت خود لایحه افزایش هیات نمایندگان اتاق تهران را از ۱۵نفر به ۳۰نفر به تصویب رساند که شامل نمایندگان اتحادیههای صنفی صنایع و موسسات حملونقل و شرکتهای بیمه، موسسات دولتی مانند بانک ملی، شرکت سهامی بیمه ملی ایران و وزارت اقتصاد میشدند. بر اساس لایحه اختیارات سال ۱۳۳۱ش/ ۱۹۵۲م، قانون مالیاتی به تصویب رسید که موجب ناخشنودی تعدادی از تجار برجسته شد. برتری بازاریان متوسط بر تجار بزرگ توسط مصدق در اردیبهشت۱۳۳۲ش/ آوریل ۱۹۵۳م، اعتراض بسیاری از اعضای اتاق را دربرداشت که شامل حاج علینقی کاشانچی، حاج محمدحسن بلورفروشان، حاج عبدالله مقدم، حاج ابراهیم، حاج علیاکبر خسروشاهی، محمد خرازی، حاج عباس اخوان، حاج محمد قریشی، نوشیروانی و تعدادی از بنگاهها و موسسات خصوصی میشد.
اعتراض آنها به وزارت دارایی بود که از اصناف و پیشهوران غیر عضو در اتاق و فاقد کارت بازرگانی، برای عضویت در کمیسیون تشخیص مالیاتی دعوت کرد. پس روشن بود که این امر به همکاری برخی از رهبران قبلی اتاق و سایر تجار مرفه چون نیکپور و خرازی و برادران رشیدیان یعنی قدرتالله، سیفالله و اسدالله در سرنگونی دولت مصدق منتهی شود. چنین اختلافاتی میان بازاریان حامی مصدق و غیر آن، پیش از تشکیل جبههملی یعنی در سال ۱۳۲۴ش/ ۱۹۴۵م در مجلس چهاردهم نیز به وجود آمده بود؛ زمانی که بازاریان اعتراض خود را نسبت به استفاده برخی از بازرگانان از مجوزهای صادراتی که با نزدیک شدن به مقامات دولتی از مجوزها استفاده میکردند، نشان دادند. مصدق که رهبری بازاریان معترض در مجلس را بر عهده داشت، نسبت به واگذاری واردات مواد نساجی به معدودی تجار بزرگ، وزیر دارایی را در مجلس چهاردهم مورد انتقاد قرار داد و هیاترئیسه اتاق با چاپ مقالاتی به این انتقاد پاسخ گفت. در این مناقشه بازاریان متوسط و ملیگرا به حمایت از مصدق برخاستند.
محمدناصر قشقایی در خاطرات خود مینویسد که پس از نخستوزیری مصدق همراه تعدادی از بازاریان به نزد سردار فاخر حکمت، رئیس مجلس رفته بودند تا پشتیبانی خود را نسبت به دولت مصدق و نهضت ملی شدن صنعت نفت بیان کنند. آنان خواستار حمایت و کمک مجلس به دولت مصدق شدند و هشدار دادند که در صورت عدم همراهی مجلس با دولت، بازارها را به حمایت از مصدق خواهند بست. به نظر میرسد که تعطیلی بازار یکی از اقدامات مهم و موثر بازاریان در مخالفت با تصمیمات حکومتی به شمار میرفت. بازار با چنین شیوهای نقش اثرگذاری را در روند رویدادهای سیاسی و تاریخی داشته است.
حتی در میان اختلافات و درگیریهای گروهی و جناحی، بستن دکانها و تعطیلی بازار یکی از ابزارهای سیاسی برای حذف رقیب بود؛ بهگونهایکه در شیراز عدهای به دستور سیدحسامالدین فالی قصد بستن بازار را داشتند تا به این وسیله حمایت خود را از مصدق نشان دهند؛ درحالیکه دیگر روحانی سرشناس شهر، سیدنورالدین در رقابت با سیدحسامالدین فالی دستور بازگشایی بازار را داد تا حمایت از مصدق را به نام خویش ثبت کند. بازار همواره در رابطه و پیوند سنتی و فرهنگی خود با روحانیت قرار داشت و پشتیبانیِ رهبرانی چون آیتالله کاشانی از بازار سرچشمه میگرفت؛ بهگونهایکه در نهضت ملی شدن صنعت نفت، انجمن «اصناف و بازرگانان» به حمایت از آیتالله کاشانی و جبههملی تبلیغاتی صورت داد که اغلب در جراید «اصناف»، «بازاریان» و «شاهد» در تهران به چاپ میرسیدند و حتی در میتینگهایی که در منزل آیتالله کاشانی و از سوی مجمع مسلمانان مجاهد برگزار میشد، بازاریان نمایندهای داشتند که در حمایت از دولت مصدق فعالیت میکرد. هرچند شبکههای ارتباطی بازار متفاوت بود؛ اما پیوند بازار و روحانیت سابقهای دیرینه داشت و همین امر نقش بازار را در فعالیتهای سیاسی برجسته ساخت.
این ارتباط در نهضت ملی شدن صنعت نفت نیز بهصورت مشخص آشکار است. اتحادیه اصناف و بازرگانان در شهرهای مختلف، در تمام تجمعاتی که در پشتیبانی از ملی شدن صنعت نفت صورت میگرفت، شرکت داشتند. بسیاری از تاجران بازاری و چند روحانی برجسته، فعالانه از مصدق حمایت میکردند و حتی در هسته مرکزی نهضت مقاومت ملی که پس از کودتای ۲۸مرداد شکل گرفت، حضور داشتند. بسیاری از اصناف بازار از حامیان دولت مصدق بودند. صنف چلوکبابیها که حسن شمشیری نماینده آنان به شمار میرفت، صنف قهوهخانهداران به نمایندگی ابراهیم کریمآبادی از جمله اصناف حامی دولت مصدق بودند؛ درحالیکه اصناف نانوایان، قصابان و قنادان در زمره مخالفان مصدق به شمار میرفتند.
بازاریان تلگرافهایی در حمایت از رهبران ملی و مذهبی و تحقق حاکمیت ملی و استقلال کشور به تهران ارسال کردند. بهطور مثال بازاریان اصفهان تلگرافی مبنی بر «نفت باید ملی شود» به تهران مخابره کردند که مردم را از هرگونه «تظاهرات بیجا و اقدام بدون تعمق که ممکن است به مرور به ضرر کشور و ملت تمام شود» برحذر داشت؛ زیرا «استیفای حقوق ملت را خواستار بودند و با هرگونه اختلاف و دودستگی» مخالف بودند. در منطقه نفتخیز خوزستان، بازاریان پیشبرد ملی شدن صنعت نفت، حفظ منافع ملی و تامین آزادی را از اهداف مهم جبههملی میدانستند و خواستار لغو حکومت نظامی و ملی شدن صنعت نفت، بهعنوان دو قدم بزرگ در«تامین آزادی و حفظ ثروت ملی» بودند.
همسویی بازاریان در رویدادهای مربوط به ملی شدن صنعت نفت، اثرگذاریِ نقش سیاسی بازار را نشان میدهد؛ بهگونهایکه هر تصمیمی از سوی اصناف بازار تهران اتخاذ میشد، تلگرافهایی را از بازارهای دیگر شهرهای ایران به دنبال داشت.به طور مثال در جریان خلع ید در خوزستان، بازار در کنار دیگر اقشار اجتماعی، اعلامیههایی صادر میکرد که همزمان پاسخهایی را از سوی اصناف و بازاریان دیگر شهرها در پی داشت. کسبه بازار به پیروی از «منویات پیشوای بزرگ روحانی خود آیتالله کاشانی، خواستار الغای امتیازات نفت ایران و انگلیس و واگذاردن کلیه تاسیسات شرکت مزبور به دولت ایران و ملی شدن صنعت نفت در تمام ایران» شدند.
در سراسر شهرهای ایران، بازاریان در همراهی با دیگر گروهها در حمایت و پشتیبانی از نهضت ملی نفت به صدور اعلامیه، برگزاری تظاهرات و میتینگ و سخنرانی پرداختند. بهعنوان مثال در هنگام مذاکرات دولت مصدق و هیاتهای نمایندگی انگلیس و آمریکا برای حل مساله نفت و شکایت انگلیس به شورای امنیت، کسبه بازار شهرهای مختلف بازار را تعطیل کردند و تلگرافهایی در حمایت از مصدق به تهران مخابره کردند. حتی زمانی که اعلامیه مشترک بانک بینالمللی و دولت مصدق صادر شد که تعطیلی کنسولگریهای انگلیس را به همراه داشت، مغازههای شهرهای مختلف مزین به پرچمهای سه رنگ شد.
بازاریان تهران نیز بیانیهای صادر کردند و اعلام داشتند که «جهانیان بدانند که ملت ایران در این مبارزه حیاتی، به احدی از خائنین رحم نکرده، بار دیگر زنجیر استعمار و اسارت را به گردن نخواهد گرفت و تسلیم نخواهد شد.» در دوره دوم نخستوزیری مصدق، اصناف و کسبه بازار در سراسر شهرهای ایران همگام با دیگر اقشار جامعه و گروههای سیاسی و اجتماعی، به حمایت از مصدق پرداختند و در تلگرافهایی اظهار کردند که «به کوری چشم دشمنان ملت، قاطبه اهالی شهرهای ایران تا پای جان آمادگی خود را برای گرفتن اختیارات دکترمصدق» اعلام میکنند. در وقایع دیگر این دوره تا کودتای ۲۸مرداد۱۳۳۲ میتوان نمونههای قابل توجهی از حضور بازار و بازاریان را مشاهده کرد. در مشهد در آستانه قیام سیتیر، بازاریان در همراهی با حزب ایران دکان های خود را تعطیل کردند و به تشویق اعضای حزب مذکور از بازاریان خواسته شد در صورت اصرار ماموران نظامی برای بازکردن مغازهها، با فریاد «انقلاب» خود را آماده مبارزه کنند. طی استعفای مصدق پس از پیشنهاد وزارت جنگ و عدم پذیرش از سوی محمدرضاشاه، بحران پایتخت همزمان با رسیدن خبر استعفای مصدق به بازار آغاز شد. اصناف و بازاریان، مغازهها و کارگاههای خود را بستند، در میدان مرکزی بازار گرد آمدند و مردم را تشویق کردند تا روز بعد در اطراف مجلس تظاهرات کنند.