توماس جفرسون و انقلاب آمریکا
گردش در خانهای که در عصر خود به بزرگی خانههای انگلستان و فرانسه آن دوره بود - خانه زمیندار برجستهای که اسبهای زیادی در اصطبل داشت، خانهای که بهترین اثاث آن دوره در آن گرد آمده بود، دیوارهای آن پوشیده از تصویرهایی با ارزش بود و ظروف نقرهای آن قابل مقایسه با همانهایی بود که در آن زمان در اروپا یافت میشد، تصویری متفاوت از مردان و انقلاب آمریکا بهدست میداد. درباره جفرسون باید گفت که پدرش مردی خودساخته بود که با زنی از خانواده با منزلت راندالف ازدواج کرد و برای پسرش بیش از ۲۰۰۰هکتار زمین به جا گذاشت. جفرسون پس از ازدواج با دختر ویلیامز برگ که حقوقدانی ثروتمند بود، بر آن میراث اولیه زمین و موقعیت اجتماعی ۴۰۰۰ هکتار زمین افزود. جفرسون نیز مانند دوستش واشینگتن به لحاظ اموالش یکی از بزرگترین زمینداران ایالت ویرجینیا به شمار میرفت. جفرسون فقط نجیبزادهای زمیندار نبود، مردی تحصیلکرده نیز به شمار میآمد. جفرسون در ۱۷۶۰ وارد کالج ویلیام و مری شد و بسیار خوشاقبال بود که دکتر ویلیام اسمال به کارهای او میپرداخت. او همان مرد اسکاتلندیای است که پیشتر درباره او سخن گفتیم و به تنظیم قراردادی بین بوستون و وات کمک کرد؛ اسمال جفرسون را با کلیات علم و فرهنگ اروپایی آشنا ساخت.
اسمال، جفرسون را به جورج وایت، استاد حقوق کالج ویلیام و مری معرفی کرد. جفرسون چگونگی ترکیب اصول کاملا روشن و بیابهام علم حقوق و کاربرد دقیق آنها را که بر کارهای بعدیاش تاثیر بسیار داشت، از وایت آموخت. وایت راهنمای مادامالعمر جفرسون در زمینه سیاست و حقوق بود. درواقع، دانشجوی جوان در دفتر وایت حقوق میخواند. خشکی قانون جفرسون را پس میزد؛ ولی زمانی که او در ۲۴سالگی سرگرم کار شد، خیلی زود توفیق یافت. بیش از چهار سال از شروع کارش نگذشته بود که حلوفصل دعاوی بسیاری به او سپرده شد و موکلهایی برجسته به او رجوع میکردند، جفرسون از استعداد قضایی خود فقط برای منافع شخصی بهره نمیگرفت. جفرسون از همان ۱۷۶۹، یعنی زمانی که تازه ۲۶سال داشت، بهدلیل زمیندار و حقوقدان بودنش در مجلس نمایندگان ویرجینیا مقامی درخور یافت. کمی بعد و در اختلاف داخلی فزایندهای که بین هواداران «حق ویژه» و دبیرستان پیش آمده بود، جانب یک طرف را گرفت.
در این ستیزه، گروه جک هواداران «حق ویژه» خود را به دربار جورج سوم وابسته میدانستند؛ درحالیکه اکثریت برجسته آمریکاییها به یاری مجالس ایالتی و «کمیتههایی» خودجوش با آنها مخالفت کردند. جفرسون وارد گروه میهنپرستان شد و پیش از ۱۷۷۳ به عضویت کمیسیون مکاتبات ویرجینیا درآمد. از آن پس، جفرسون به سرعت به همراه رخدادها پیش میرفت. واقعه چای بوستون، انگلیسیها را به تصویب رشته قوانینی کشاند که به موجب آنها تا زمان پرداخت بهای چای هرگونه تجارتی در بند بوستون موقوف میشد. واکنش مستعمرات درخواستی بود برای تشکیل کنگره عمومی. در ۱۷۷۴، جفرسون برای راهنمایی نمایندگان اعزامی ویرجینیا به این کنگره مهاجران، نخستین کتابش را با عنوان بررسی مختصر حقوق مستعمرات آمریکایی انگلستان منتشر کرد. البته نمایندگان اعزامی ویرجینیا از آن استفاده نکردند (زیرا در نظر آنان بیش از اندازه افراطی بود) آن کتاب برای جفرسون شهرت عبارتپردازی و زیبانویسی را به ارمغان آورد. مباحثهای که در آمریکا جریان داشت تا اندازه زیادی بازتابی بود از جدال بین ویگها و توریها در انگلستان.
همانگونه که فصل پیش اشاره کردیم، مردان جدید انگلستان کارخانهداران و بازرگانان نوخاسته - از خواستههای میهنپرستان آمریکایی هواداری میکردند؛ زیرا هم مردان نادرست و واپسگرای حکومت وقت انگلیس مخالف بودند: «میهنپرستان آمریکایی، برخلاف همتایان انگلیسی خود، گوش به فرمان مجلس ایالتی بودند. بنابراین، هدف آنها از دستیابی به حکومت به دفاع از حقوقشان در برابر تجاوزهای دولت محدود نمیشد. این نکته توضیح میدهد که چرا انقلاب آمریکا را طبقات فرادست شروع کردند و آن انقلاب هرگز مانند انقلاب فرانسه به انقلابی اجتماعی بدل نشد. افزون بر این، انقلاب آمریکا نه تنها به تحریک طبقه فرادست آغاز شد، بلکه در حد گستردهای در کنترل افراد طبقه باقی ماند. منبع قدرت طبقه فرادست در اختیار خانوادههای گسترده با گروههای خویشاوند بود. همانگونه که یکی از پژوهشگران گفته است: «در جامعهای که برای پشتیبانی و پیشبرد خواسته گروه باید به گروه خویشاوند تکیه میشد، چنین خانوادههایی لازم بود.
در آن زمان هیچ یک از نهادهایی که ما در عصر خودمان برای گسترش اقتصاد یا پیشگیری از مخاطرات اجتماعی به آنها تکیه میکنیم، مثل شرکتهای بیمه، بانکها، شرکتهای دارای مسوولیت محدود یا نهادی چون شرکتهایی که مالک سهام چند شرکت هستند و توانایی کنترل هرمی را دارند، وجود نداشت» وابستگی خانوادههای بزرگ در ویرجینیا به خوبی مشهود بود. به این ترتیب که خانواده راندالف (خویشاوندان مستقیم خانواده جفرسون) بر رودخانه جیمز مسلط بود.و با خانواده برد که در حوالی ریچموند سکونت داشت، متحد بود؛ خانواده لی که نقش مشابهی را در خوالی رودخانه پوتومک به عهده داشت، با خانواده فرفکس متحد بود. جورج واشینگتن هم از سوی خانواده لی بود؛ پیتون راندالف یکی از نزدیکترین دوستان او بود که استعفای او از مقام نمایندگی کنگره مهاجران زمینه را برای رفتن عموزادهاش، توماس جفرسون به ویرجینیا و جانشینی وی فراهم کرد.