آنها با تعمیم این احساس به این عقیده رسیدند که حکومت نباید هیچ‌گونه سلطه‌ای بر صنعت داشته باشد. ما معتقدیم آنها ریاکارانی نبودند که آگاهانه دلیل‌تراشی کنند، آنها از صمیم قلب به ایدئولوژی تجارت آزاد اعتقاد داشتند؛ ولی نخستین انگیزه آنان در میل به از میان برداشتن سلطه دولت این بود که آنها در آن نقشی نداشتند. در انگلستان، نسل‌های بعدی همین عبارات را بر زبان راندند؛ ولی حرف و عملشان یکی نبود. برای مثال، با ممنوع شدن ورود پارچه‌های چیت انحصار بازار داخلی در اختیار تولیدکنندگان جدید پارچه‌های نخی مورد درباره تجارت آزاد کلامی گفته نشد. درواقع، تولیدکنندگان پارچه‌های نخی بارها درخواست حمایت بیشتری کردند؛ ولی زمانی که در ۱۷۸۴ پیت کوشید عوارض گمرکی صادرات منسوجات نخی را افزایش دهد، آنها با این فریادها او را مغلوب کردند: «بگذارید تجارت شکوفا شود، آزادی برقرار شود، صنعت هرگز نباید محدود کرد.» اعتراض تولیدکنندگان پارچه‌های نخی به تلاشی بود که حکومت برای تنظیم و مقید ساختن روش‌های تولید صنایع جدید می‌کرد. آنان از صمیم قلب هوادار آن دسته از اقدامات دولت بودند که جایزه صادرات پارچه‌های نخی افزایش می‌داد یا مانع از اتحاد کارگران کارخانه‌های تولید پارچه‌های نخی برای تثبیت یا بالا بردن مزدشان می‌شد. بنابراین آنان از آموزه‌های اسمیت فقط تا حدودی استفاده می‌کردند که با شیوه‌های مورد نظرشان متناسب بود و تفسیری سست از عقاید او را به خورد عموم می‌دادند.

سنت روشنفکری در غرب (از لئوناردو تا هگل) تالیف: ج.برونوفسکی/  ب.مازلیش، ترجمه: لی‌لا سازگار، انتشارات آگاه