نخستین رهبر علم جدید
در این دوره بازرگانی مدیترانهای، ایتالیاییها، اسپانیاییها و انگلیسیها سفرهای اکتشافی خود را از سواحل مدیترانه و آتلانتیک به همه جا شروع کردند تا سده شانزدهم، خواندن شرح سفرهای جهانگردان پیشین یک سرگرمی بود. برای مثال، مارکوپولو درباره سفرهایی که در ۱۲۹۸ به شرق کرده بود، کتابی نوشت؛ ولی تقریبا درست پیش از سده شانزدهم بود که کیهاننگاری ایتالیایی به نام پائولو توسکانلی که از دوستان کریستف کلمب بود، بهگونهای جدی از کتاب مارکوپولو بهعنوان منبعی برای اطلاعات جغرافیایی و دریانوردی استفاده کرد. در این روزگار علم نجوم برای دریانوردی کمک بزرگی بود؛ ولی اگر ابزارهایی دقیق برای وقت نگهداری وجود نداشته باشد، آن علم کامل نیست. برای مثال، تنها با رصد اجرام سماوی میتوان به عرض جغرافیایی یک کشتی در دریا پی برد؛ ولی فقط زمانی میتوانیم به طول جغرافیایی پی ببریم که از وقت طول جغرافیایی معینی - مثل طول جغرافیایی گرینویچ - آگاه باشیم. تا سده هجدهم، چون دریانوردان ساعتی نداشتند که در دریا بتوانند از وقت باخبر شوند، ناگزیر بودند طول جغرافیایی را از راهی حدس بزنند که آن را «محل فرضی» مینامیدند. در ۱۵۶۴ که گالیله به دنیا آمد، حتی ساعتی وجود نداشت که در خشکی وقت دقیق را نگه دارد. ساعتهای قرون وسطایی چنان طرح نشده بودند که ابزارهایی دقیق باشند و همه روزه به شکلی یکنواخت کار کنند. ساعتهای قرون وسطایی، در درجه اول، ساعتهایی بودند برای دیرها که هدفشان تقسیم روز نیایش به بخشهایی برابر یا اوقات شرعی بود که از نخستین نماز سحر آغاز میشد و تا نماز شام ادامه مییافت. روزی که چنین بخش شده بود، در اصل از سپیده دم آغاز و به تاریکی شامگاه میانجامید. بنابراین روز تابستان با روز زمستان تفاوت داشت، ساعتهای قرون وسطایی برای تقسیم روز ابزارهایی مناسب بودند؛ ولی برای اندازهگیری زمان به معنای مطلق آن مناسب نبودند. این ساعتها قدرت اندازهگیری دقیق زمان را نداشتند. آنها دستگاههای تعیین زمان بودند؛ ولی هیچ ابزاری وجود نداشت که باعث شود آنها به شکلی یکنواخت کار کنند. گالیله چنانکه خود میگوید، در ۱۵۸۳ هنوز بیست سال نداشت که در مراسم عبادت در کلیسای جامع پیزا متوجه نوسان منظم چراغ آویختهای شد. چگونه میتوانست یکنواختی مدت آن نوسان را بیازماید؟ گالیله انگشتش را بر نبض خود نهاد و مشاهده کرد که زمان نوسان آونگ و ضربان نبض او برابرند، او به وجود یکنواختی بنیادینی در طبیعت پی برد که تا امروز بسیاری از ساعتها براساس آن کار میکنند: حرکت یکنواخت یک پاندول، خواه در قوسی کوچک نوسان داشته باشد خواه در قوسی بزرگ ثابت است. گالیله نخستین کسی نبود که گمان برد آونگ میتواند وقت را تقریبا به دقت اندازه بگیرد: صد سال پیش از آن، لئوناردو داوینچی نیز همین حدس را زده بود. گالیله حدس خود را کاملا ثابت نکرد: صد سال بعد کریستیان هویگنس از راه ریاضی این کار را به انجام رساند. کاری که گالیله انجام داد، استفاده از آونگ بود. شاید او آونگ را به ابزاری اساسی برای اندازهگیری زمان در آزمایشهای مربوط به علم مکانیک بدل کرد و از این راه زمان و ساعت را وارد کار عملی اجرای آزمایشها روی زمین کرد. این کار بسیار سودمندتر از هرگونه نمایش بر برج مایل پیزا بود.
از کتاب سنت روشنفکری در غرب از لئوناردو تا هگل- ج. برونوفسکی/ ب.مازلیش-ترجمه: لیلا سازگار- انتشارات آگاه