گسست‌ و پیشرفت همزمان یکی از دروازه‌های تبریز قدیم 1220 شمسی

به دنبال این شکست‌ها در جنگ، اصلاحات و نوسازی ایران از تبریز دارالسلطنه عباس میرزا ولیعهد ایران آغاز شد و بعدها در همین شهر جنبش مشروطه‌خواهی مردم ایران به پیروزی رسید و حکومت قانون برقرار شد. «تبریز» نه به‌عنوان اسم خاص، بلکه به مفهوم عام، به‌عنوان «آستانه» دوران جدید، آزادی‌خواهی و حکومت قانون است. بدیهی است که نه اندیشه تجددخواهی در آن دوره به تبریز اختصاص داشت و نه همه پیشگامان فکری جنبش تجدد و آزادی‌خواهی از تبریزیان بودند، بلکه تبریز خاستگاه این جنبش بود. تجددخواهی در آن شهر آغاز شد و دوره‌ای از آن با پیروزی مشروطیت به انجام رسید. سید جواد طباطبایی در کتاب تاملی درباره ایران، مکتب تبریز و مبانی تجددخواهی، در جایگاه تاریخی، به حضور «مکتبی» در کشوری باور دارد که تاریخ مکاتب فکری آن پیوسته تداوم داشته است. در میان نام‌هایی چون مکتب شیراز، اصفهان، خراسان و کرمان یا حتی «مکتب تهران» نام «مکتب تبریز» عنوانی نو است. این مکتب بیان می‌کند که در حوزه اندیشه سیاسی، نطفه «آگاهی‌ها» در کجا، چرا و چگونه بسته شد، نسبت آن با پایتخت و دربار وقت چه بود و چگونه توانست در بیرون از میدان جاذبه «بساط کهنه» دربار تهران، بنیان‌های فکری را بنا کند که صد سال بعد به تجربه‌ای عظیم در سراسر ایران تبدیل شد و با دستاوردهای خود توانست کشور و ملتی را در قعر عقب‌ماندگی بیدار کند و به حرکت درآورد. به عقیده طباطبایی با «مکتب تبریز» سده‌ای آغاز شد که دو وجه عمده آن نوسازی مادی کشور و تجددخواهی در قلمرو اندیشه بود که تا پیروزی جنبش مشروطه‌خواهی و پس از آن ادامه پیدا کرد.

 تجددطلبی، نوسازی مادی، شهر و شهرسازی در ایران

 تاسیس دولت قاجار که مصادف با ابتدای قرن ۱۹میلادی بود، آغاز تحول فکری و اجتماعی در ایران به شمار می‌رود و با توجه به ویژگی‌های خاص و شرایط زمانی، نقطه آغازین مواجهه ایران با مظاهر مدرنیته است. سفرنامه‌نویسان اروپایی که همزمان با جنگ‌های ایران و روس، در دارالسلطنه تبریز با عباس‌میرزا دیدار کرده بودند، گزارش‌هایی درباره برخی دلمشغولی‌های تجددخواهانه نایب‌السلطنه آورده و گفته‌اند که او دریافت خردورزانه‌ای از الزامات تجدد پیدا کرده بود. همچنین از همین سفرنامه‌ها می‌دانیم که دربار نایب‌السلطنه کانون رجالی بود که همه آنها از مهم‌ترین تجددخواهان ایران آغاز دوران جدید بودند؛ تشنگی نظام سیاسی، اجتماعی و کالبدی ایران برای انجام تغییرات اساسی، ایران را به سوی نوسازی مادی سوق داد و دارالسلطنه تبریز در دوران عباس‌میرزا مکان این اصلاحات تجددطلبانه و کانون تجددخواهی شد و این امری است که به شهادت تاریخ قابل کتمان نتواند بود.

اقدامات عباس‌میرزا و قائم‌مقام با سرعت هر چه تمام آغاز شد و برخی از آنها نیز نمود مادی پیدا کرده بود؛ ولی عمده تغییراتی که نطفه آن در دارالسطنه تبریز و بر اثر اقدامات بنیادین بسته شده بود، پس از گذشت سال‌ها و خارج از شهر تبریز، در تهران به ظهور رسید. تغییرات اساسی در شاکله و استخوان‌بندی شهر، از جمله این تغییرات بوده است. در این نوسازی مادی در ایران، بین زمان تحولات معماری و تحولات شهرسازی تفاوت‌هایی به‌وجود آمد. برنارد اورکاد درباره این تفاوت‌ها بیان کرده است که گرچه پیش از رضاشاه ساختن بناهای مدرن در ایران آغاز شده بود، اما تحولات معماری مهم اواخر قرن ۱۹میلادی که چهره شهر را دگرگون می‌کرد با تغییر ساختار شهر همراه نشدند. به اعتقاد وی، مدرنیته در شهرهای ایران، مدت‌ها به نشانه‌هایی نظیر تخریب دیوارهای قدیمی برای ساختن دیوارهای زیباتر محدود بود. این اقدام باید برای بنای یک شهر مدرن بوده باشد، اما وجود شهر مدرن مستلزم تحول جامعه است.

ظاهر مدرن می‌شود، بی آنکه زمینه تغییر کند و این همان آغاز تقابل در عرصه‌های مختلف است؛ تقابل بین دگرگونی‌های برون سر و درون سر، که ریشه در بینش‌های اجتماعی خارجی و تفکرات فرهنگی داخلی داشت، تقابل بین جهان جدید و جهان قدیم، تقابل بین شهر جدید ایرانی و روستا تعریف هویتی جدید، چه در برابر جهان نو (مظهر عوامل برون سر) و چه در مقابل وضعیت موجود و گذشته کشور (موجد عوامل درون سر) سبب شده بود تحولی کلی و شاید محتوایی از نیمه دوم قرن سیزده شمسی /  اواخر قرن نوزده میلادی آغاز شود. دولت و جامعه ایرانی بر آن شده بودند که شهر موجود را نظم جدید ببخشند؛ شهری که عالمی نو و آدمی نو را عرضه دارد.

 تجددطلبی و تحولات فضایی- کالبدی شهر تبریز

 به نظر می رسد تجددطلبی در تبریز، تنها در اندیشه باقی نماند و گستره آن به شهر کشیده شد. شهر چهره خود را دگرگون کرد و هنجاری نو از خود بروز داد. تبریز تا حدودی سامان‌دهی شد و دریچه‌ای شد برای ورود تندبادهای تجددطلبی و نوخواهی که از اروپای آن روزگار می‌وزید. نوگرایی و نوپردازی از بالا، تعریف نووارگی (مدرنیته) بومی و با طعم، بو و رنگ سرزمینی، حکایت از دگرگونی عمیقی در اندیشه و عمل مردان سیاسی داشت و بازتاب اجتماعی - اقتصادی و فرهنگی خود را در شهر به نمایش گذاشت.

همان‌گونه که پیش‌تر گفته شد، در مکتب سیاسی نو در تبریز، دو امر نوسازی مادی و تجددخواهی در اندیشه مطرح شد که اولی به‌صورت مستقیم در سازمان فضایی شهر و چهره کالبدی آن دخالت می‌کرد و عملا چارچوب شهر را درهم می‌ریخت و آنچه به‌عنوان انگاره این نوسازی عمل کرد، تجددخواهی در اندیشه بود؛ امری که على‌الاصول در حیطه عمل صاحبان علم، فلسفه و کلام قرار می‌گیرد. رابطه شهر، تجددخواهی و تجددطلبی رابطه‌ای چند سویه است. شهر در کالبد و فضای خود مفهوم تجددطلبی را به نمایش می‌گذارد و به آن تجسم و تجسد می‌بخشد. در جهان بسته تمدن و فرهنگ ایرانی اتفاقی رخ می‌دهد. کهن شهر تبریز با دگرگونی سیمای خود، دریچه‌ای شد از ایران که به سوی اروپای پیشرفته آن روزگاران باز می‌شد. شهر مظهر تجددخواهی و تجددطلبی و مکان اصلی انقلاب‌های اجتماعی - فرهنگی و سیاسی عصر خود شد. از اواسط دوره ناصری به بعد، تبریز این موقعیت را به تهران واگذار کرد.  برای تسهیل در بررسی موضوع، تجددطلبی و تغییرات در ساختار این شهر، در سه بخش نوسازی کالبدی، احداث شبکه‌های معابر شهری و شکل‌گیری فضاهای شهری جدید دسته‌بندی شده و در پنج بازه زمانی، از دوره ولیعهدی عباس میرزا تا دولت دوم پهلوی، در زمینه‌های معماری و شهرسازی بررسی شده‌اند.

 نوسازی کالبدی

نقشه «تره زل - فابویه» (۱۲۰۸-۱۲۰۷ق/ ۱۸۰۸-۱۸۰۷م) در دوران عباس‌میرزا در کنار دو نقشه دیگر از تبریز (نقشه‌های حومه و استحکامات شهر تبریز ۱۲۲۷ق/ ۱۸۲۷م) که توسط روس‌ها تهیه شده بود، به‌عنوان سند برجسته‌ای در شهرسازی و قدیمی‌ترین و کامل‌ترین نقشه موجود از تبریز که معدودی از عناصر معماری و شهرسازی روی آن مشخص شده است، نکات عمده و جدیدی را در خود دارد که خبر از نوسازی‌های مادی و کالبدی شهر می‌دهد و بعدها الگویی برای اقدامات مشابه در تهران و سپس در سراسر کشور شد و حال و هوایی فرنگی به آن بخشید.

عباس‌میرزا در دوران اقامت خود در تبریز، به‌عنوان شاهزاده‌ای روشنفکر، اصلاح‌طلب و ترقی‌خواه اقدامات بسیاری در راستای نوگرایی و تجددخواهی انجام داد که بنای نظام جدید در سپاه زیر نظر مشاوران خارجی از جمله ژنرال گاردان فرانسوی، توپ‌ریزی و تمرین آموزش توپ‌اندازی، خیابان‌بندی و درختکاری آن، احداث قلعه دوم به دور قلعه دارالسلطنه تبریز و کندن خندق و ایجاد خاک ریز در اطراف آن برای تامین امنیت شهر و بنای حصاری دیگر، ساختن عمارات بسیار از جمله دارالاماره (که اقامتگاه وی و ولیعهد بعدی بوده است)، احداث قلعه‌هایی در سرحدات و سایر شهرها، احداث کارخانه و انبار مهمات در محوطه ارگ علیشاه و همچنین بازسازی باغ شمال و باغ صفا در تبریز، از جمله اقدامات او بود. موقعیت طبیعت استثنایی محل «باغ صفا» دیدارکنندگان را مات و مبهوت می‌کرد و بحق این قسمت مسیره و تفرجگاه تبریز نیز بود که چون آن جایی به جهان کمتر بود» فرنگی‌سازی بناهای حکومتی و تبدیل بقایای مسجد علیشاه (ارگ) به قورخانه (اسلحه‌سازی) چهره شهر را دگرگون کرد.

این نوسازی و تجددخواهی در دوران ناصرالدین‌شاه نیز در اندیشه و عمل ادامه یافت و دگرگونی شهر و کالبد آن پیگیری شد. در این دوره نقشه دارالسلطنه قراجه داغی (۱۲۹۷ق/ ۱۸۸۰م) که یکی از معتبرترین و شاید کامل‌ترین نقشه‌های تهیه‌شده از تبریز تا اواخر دوره قاجار است، توسط ایرانیان تحصیلکرده در مدرسه دارالفنون تهران تهیه شده است. با ترسیم این نقشه، نقشه‌برداری مدرن در ایران آغاز شد. در این دوره اقداماتی نظیر تعمیر عمارات دیوان‌خانه در دارالسلطنه تبریز، تعمیر میدان توپخانه احداث بنای سه طبقه جدید تلگراف‌خانه در محوطه روبه‌روی عمارت استانداری، مرمت و گسترش مقبره سید حمزه انجام شد و کالبد اصلی بازار تبریز از نو سازمان داده شد. همچنین تقریبا بافت مسکونی شهر نوسازی شد و شاید بتوان گفت هر آنچه امروز به‌عنوان خانه‌های کهن تبریز مطرح می‌شود، از این دوران باقی مانده است. شکل‌گیری محله‌های جدید نیز تعریفی جدید از شهر را سبب شد.

برای نمونه، محله پاساژ تبریز محله‌ای مطابق با سلیقه و فرهنگ آن روزگاران، دارای رنگ و لعاب فرنگی و مدرن بود و این ویژگی در کالبد و فضا و همچنین در رفتارها و هنجارهای مردمانی که در آن زندگی می‌کردند یا به آن روی می‌آوردند، کاملا مشهود شد. این محله جدید که به‌طور عمده به مکان اوقات فراغت متجددان شهر تبدیل شده بود، هنگام جنبش مشروطیت به‌عنوان یکی از پایگاه‌های اصلی جنبش نقش ایفا کرد، در دوران محمدعلی‌شاه به‌دلیل شرایط خاص کشور، نوسازی کالبدی و مادی شهر به صورتی کمرنگ‌تر ادامه یافت.

در این دوران راه‌آهن تبریز-جلفا توسط روس‌ها احداث شد و خط فرعی آن تا بندر شرفخانه در کنار دریاچه ارومیه امتداد یافت. همچنین انبارهای مهمات در آنجا ساخته شد. تغییر کاربری باغ شمال تبریز از کاربری تفریحی به نظامی نیز صورت گرفت و پایگاه سربازان دولتی و بعدها محل قرارگاه قشون روس تزاری شد، دو نقش دیگر از تبریز به نام‌های «نقشه خریطه تبریز» (۱۳۲۶ق/ ۱۹۰۸م) که یک سند تاریخی و جغرافیایی بسیار ارزشمند است و در آن یکی از حساس‌ترین مقاطع نبردهای مشروطه در تبریز و صف‌آرایی نیروهای ملی در مقابل نیروهای دولتی به تصویر درآمده است و «نقشه دارالسلطنه مراغه‌ای» (۱۳۲۷ق/ ۱۹۱۰م) که به دست اسدالله‌خان مراغه‌ای به‌صورت میدانی برداشت و ترسیم‌شده، در این دوره تهیه شده است. مهم‌ترین حجم این نقشه، فضاهای تجاری و موقعیت شهری این فضاهاست.

همچنین بررسی نقشه‌های فوق نشان می‌دهد ابعاد شهر تفاوت چشمگیری با قبل نداشته است.  تبریز در دوران نوگرایی (مدرنیسم) دولت اول پهلوی، در سال‌های  ۱۳۱۰ - ۱۳۲۰ش/  ۱۹۴۱-۱۹۳۱م. نیز تا حدودی به دگرگونی مورفولوژیک رسید و با وجود آنکه این نوآوری دولتی سر در انقطاع با گذشته داشت، اما چون تبریز از قبل دگرگونی را تجربه کرده بود، نوآوری (مدرنیسم) دولتی چندان ناساز و غیر بومی به نظر نمی‌رسید. ساختمان شهرداری تبریز یک نمونه بارز از آثاری که از این دوران باقی مانده، سند باارزشی است؛ چون دیگر اسناد کالبدی و خیابان‌ها، فضاها و محلات شهری این دوران. در نوسازی‌های دهه چهل و پنجاه دولت دوم پهلوی که سراسر کشور را در نوردید و مهر و نشانی یکسان بر چهره شهرها زد، تبریز برای اولین‌بار مفهوم انقطاع نوآورانه (مدرنیستی) را تجربه کرد و شاکله کهن‌شهر به کنار نهاده شد. تبریز با وجود تجربه قدرتمند خود در نوخواهی و تجددطلبی، در مقابل این هجوم تسلیم شد، چهره از دست داد و تفاوتی میان تبریز، تهران، اصفهان و مشهد و غیره نماند.

 احداث شبکه‌های معابر شهری

 در دوران حکومت قاجار بر خلاف دوره صفویه، برای اولین‌بار خیابان نه فقط به مثابه تفرجگاه، بلکه به‌عنوان مکان تجارت و بازرگانی نیز نقش بازی کرد. براساس اطلاعات نقشه‌های تبریز و متون تاریخی می‌توان گفت راه‌های ورودی به شهر، تاثیر مستقیم در شکل‌گیری نوع معابر داخل حصار شهر داشته است؛ به این صورت که محور ارتباطی درون حصار شریان‌های مهم، به شکل تجاری بودند، مانند محور «کهنه خیابان» که با بستر گذار جاده ابریشم منطبق بوده است. درحالی‌که محور ارتباطی شریان‌های کم‌اهمیت، به‌صورت گذر ساده و ارتباطی فضاهای مسکونی بودند. براساس «نقشه حومه تبریز» یکی از قدیمی‌ترین نقشه‌های باقی‌مانده از تبریز (به سال ۱۲۴۲ق/ ۱۸۲۷م) چند شریان برون‌شهری قابل استنباط است. دورتادور حصار نجفقلی‌خان به مسافت یک تیر پرتابی توسط عباس‌میرزا از مردم خریداری، صاف و خالی از سکنه شد که در این نقشه به‌صورت لکه سفید دیده می‌شود. در حوالی درب خیابان «کهنه خیابان» مشخص‌ترین راهی است که در این نقشه وجود دارد و آن مهم‌ترین راه ارتباطی تبریز و مسیر عبور کاروانیان از سمت تهران به تبریز بود.

در مجموع، تمام سطح شهر تبریز در درون دیوارهای دفاعی، دارای شبکه‌های دسترسی نامنظم بود. با توجه به اهمیتی که عباس‌میرزا برای تجهیز و بالا بردن قدرت نظامی شهر قائل بود، قورخانه‌هایی در خارج از شهر و همچنین یک میدان توپخانه در بیرون بارو و در مجاورت دروازه باغمیشه احداث شد و برخی از معابر برای عبور ادوات نظامی همچون توپ‌های جنگی، عراده‌ها و لشکر سربازها در مواقع ضروری، تعریض شد؛ مانند «راسته کوچه» که به همین منظور ساخته شده بود. اقدامات درباره معابر تبریز، در دوران ناصرالدین‌شاه با سنگ چین کردن تمام کوچه‌ها و معابر شهر در سال‌های ۱۲۶۷ و ۱۲۹۹ق.و تسطیح آنها ادامه یافت.

 

 بخشی از مقاله‌‌ای به قلم پریا ویولت شکیبا، سیدمحسن حبیبی، منوچهر طبیبیان و عباس قدیمی‌قیداری