تحول در تولید پنبه و پارچه پس از قرن هجدهم میلادی
انقلاب نساجی
سهم بریتانیا در صادرات محصولات منسوج پنبهای بهصورت وزنی از ۷۰درصد در سالهای ۱۸۲۹ تا ۱۸۳۱ به ۸۲درصد در سالهای ۱۸۸۲ تا ۱۸۸۴ افزایش پیدا کرد. این روند نشاندهنده یک طغیان بود. با وجود افزایش مستمر حجم خالص صادرات، درصد تجارت بینالمللی بریتانیا در سالهای ۱۹۱۰ تا ۱۹۱۳ به ۵۸درصد کاهش پیدا کرد. ازآنجاکه این صادرات سهمی ۷۵ تا ۸۰درصدی از تولید صنعتی بریتانیا داشتند. بنابراین این روند باعث شد تا صنعت نساجی بریتانیا در برابر رقابت و حمایت خارجی آسیبپذیر شود. ایالات متحده، آلمان، فرانسه، ایتالیا، برزیل و سایر کشورها حتی قبل از سال۱۸۵۰، تعرفههایی را برای توسعه صنعت نساجی پنبه داخلی وضع کرده بودند. این صنایع جدید در تولید محصولاتی با کیفیت پایین، از همان آغاز موفق بودند و با گذشت زمان توانستند کالاهای با کیفیتی تولید کنند. در نتیجه صادرات بریتانیا به این کشورها متوقف شد یا بسیار کاهش پیدا کرد. توسعه مداوم صادرات بریتانیا به رشد مداوم بازارهای کمدرآمد مانند هند و چین بستگی داشت. درواقع تا سال۱۹۱۳، بیش از ۴۵درصد پارچههای پنبهای تمام آن سالها به هندوستان تحت مستمره بریتانیا صادر شده بود. اما بعدها مزیت نسبی، حداقل در منسوجات نخی با کیفیت پایین شروع به تغییر به نفع هندوستان، چین و ژاپن کرد.
این کشورها نه تنها میتوانستند در صورت نبود موانع تجاری سهم بازارهای داخلی خود را بهدست آورند، بلکه میتوانستند در بازارهای ثالث هم با بریتانیا رقابت کنند. این تحولات پس از جنگ جهانی اول هم همچنان ادامه پیدا کرد. بهدلیل زیان چین و هند، صادرات سهم محصولات پنبهای بریتانیا تدریجا کاهش یافت. بریتانیا در سالهای ۱۹۵۳ تا ۱۹۵۵ تنها ۵درصد پارچههای پنبهای سراسر جهان را تولید میکرد که این میزان تنها ۱۲درصد حجم صادرات این کشور را تشکیل میداد. در آن مقطع، ژاپن به کارآمدترین تولیدکننده منسوجات نخی در جهان تولید شده بود و با وجود مواجهه با موانع تجاری سختی که حتی از موانع پیش روی بریتانیا هم پیچیدهتر بود (بهویژه در هندوستان) تا اواسط دهه۱۹۳۰ به بزرگترین صادرکننده پارچههای نخی در سراسر جهان بدل شد. از آن زمان تاکنون مزیت نسبی آسیا در زمینه تولید منسوجات نخی بهشدت استحکام پیدا کرده است. اما با گذشت زمان هرچه ژاپن ثروتمندتر شد، مزیت نسبی به سمت کشورهای دیگر آسیایی مانند هند، هنگکنگ، کره و در این اواخر بهطور قابل ملاحظهای به سوی چین متمایل شده است. با این وجود، روند ادامهدار حمایت از صنایع داخلی در کشورهای دیگر مانع از این شد که این کشورها بتوانند از این مزیت بالقوه صادراتی خود به نحو احسن استفاده کنند.
تولید پارچههای پشمی
پیشرفتهای فنی قرن نوزدهم در صنعت تولید پشم (از جمله پارچههای پشمی) بهطور کلی از صنعت تولید منسوجات نخی جا ماند. به همین دلیل صنعت پشم رشد انفجاری کمتری را تجربه کرد. بنابراین اندکی قبل از آغاز جنگ جهانی اول، صنایع اصلی بریتانیا در زمینه تولید منسوجات پشمی و پنبهای به ترتیب ۲۶۰هزار و تقریبا ۶۰۰هزار کارگر استخدام کردند. صنعت پشم بر خلاف صنعت پنبه عمدتا بر محور اروپا و ایالات متحده استوار بود. در ضمن صادرات پشم تحت سلطه بریتانیا، فرانسه و آلمان قرار داشت. در دورههای زمانی بین سالهای ۱۸۸۰ تا ۱۸۸۴ و ۱۹۰۹ تا ۱۹۱۳، ارزش صادرات محصولات پشمی بریتانیا تقریبا یکسوم افزایش پیدا کرد؛ درحالیکه ارزش صادرات محصولات پشمی آلمان اندکی بیش از ۱۰درصد بیشتر شد و ارزش صادرات محصولات پشمی فرانسه حدود ۴۰درصد کاهش یافت. بنابراین بریتانیا با صادراتی دو برابر صادرات آلمان و سهبرابر صادرات فرانسه، پیروز این میدان شد.
جایگاه چهارم به اتریش و مجارستان رسید که سهم صادرات آنها از تجارت جهانی پشم تنها ۱۰درصد سهم بریتانیا از این بازار بود. پس از جنگ جهانی اول، صادرات پارچههای پشمی و پنبهای بریتانیا، فرانسه و آلمان به سرعت کاهش پیدا کرد؛ اما در عوض وابستگی صنعت نساجی به صادرات هم در این کشورها کمتر شد. در این دوره و بهویژه پس از جنگ جهانی دوم، موفقیت در زمینه صادرات پشم از آن ایتالیا بود. این برتری بهطور قابل توجهی به صادرات پارچههای مختلط و سبک به جنوب آسیا اختصاص داشت. ایتالیا در سال۱۹۹۰ به راحتی به صادرکننده برتر پارچههای پشمی بافتهشده در جهان تبدیل شد. صادرات ایتالیا از نظر وزنی ۵/ ۲برابر میزان صادرات کشور دوم در این ردهبندی، یعنی آلمان بود. صادرات بریتانیا به سختی به یکپنجم صادرات ایتالیا میرسید. صادرات خاور دور هم همچنان بسیار ناچیز بود. در ضمن حجم صادرات ژاپن به حدود یکدهم حجم صادرات ایتالیا میرسید.
تولید پارچههای لینن و ابریشمی
پیش از مکانیزه شدن صنعت نساجی، تولید پارچههای لینن و ابریشمی بخش اعظم فعالیتهای اقتصادی را به خود اختصاص داده بود. علاوه بر این، کالاهای ابریشمی جزء بسیار مهمی از تجارت بینالمللی محسوب میشد. اگرچه تحول فنی در زمینه تولید منسوجات، گامی مثبت در این صنعت به حساب میآمد، اما در نهایت مکانیزاسیون بر روند فرآوری پارچههای ابریشمی و لیننی اثر گذاشت. در واقع اثر طولانیمدت مکانیزاسیون صنعت نساجی دلیل کاهش عمده این فعالیتها بود. در نیمه دوم قرن بیستم، بخشهایی از صنعت تولید پارچههای لیننی و ابریشمی که در زمینه تولید پارچههای با کیفیت پایین و متوسط فعالیت میکردند، اساسا منقرض شدند. آنچه باقی ماند، تولید محصولات تخصصی و باکیفیت بود. این دو بخش صنعت نساجی به دلایل روند مکانیزاسیون کندتر و ناقصتر و همچنین به علت پروسه انعطافناپذیر تهیه نخ لینن (الیاف کتان فرآوریشده) و نخ ابریشم، کاملا ضعیف شدند.
در قرن نوزدهم، نسبت قیمت لینن به پنبه مشابه نسبت قیمت آنها در قرن هجدهم بود؛ اما روند تولید پنبه بسیار سریعتر انجام میگرفت. در بسیاری از موارد، استفاده از پارچه نخی بهدلیل روند ارزانتر تولید آن در اولویت بود. مخصوصا ابریشم از توسعه الیاف جدید، آسیب فراوانی دید. پیدایش پارچههای حریرنمای براق ابتدا به واسطه تولید ریون (ابریشم مصنوعی) و بعدها در زمان جنگ جهانی دوم بهدلیل ساخت نایلون ادامه پیدا کرد. امروزه جورابهای زنانه ابریشم واقعی بسیار نادر هستند و فقط مشاغلی خرد که در زمینه محصولات تخصصی ابریشمی و گرانقیمت فعالیت میکنند، باقی ماندهاند. در سال۱۹۹۰، الیاف لینن ۲درصد تولید الیاف را در جهان تشکیل میداد.
الیاف مصنوعی
رشد چشمگیر تولید الیاف ساخته دست بشر، تحول اساسی را در صنعت نساجی طی قرن بیستم شکل داد. تا سال۱۹۹۰، حدود ۴۵درصد از وزن الیاف تولیدی در جهان شامل الیاف مصنوعی بود. اگر این الیاف مصنوعی وجود نداشتند، الیاف طبیعی بسیار گرانتر میشدند و تولید کلی الیاف هم به میزان قابل توجهی کاهش مییافت. بنابراین اگر صنعت نساجی به معنای فرآوری الیاف و تبدیل آنها به لباس، جوراب و مواد صنعتی (مثل لاستیک ماشین) تعریف شد، پس بدون شک الیاف ساخته دست بشر باعث افزایش تقاضا برای این صنعت میشوند. اما به هر حال تاثیر الیاف مصنوعی روی شاخههای مختلف این صنعت، با طرح سوالات مفهومی بسیار پیچیدهای همراه است. زمانی که الیاف مصنوعی ساخته شدند تا شبیه الیاف طبیعی باشند یا بهگونهای فرآوری شدند که بتوانند جای الیاف طبیعی را بگیرند، معمولا به خاطر صنعت «پشم» یا «پنبه» اعتبار پیدا کردند. اما هیچکس جورابهای نایلونی را جزء صنعت «ابریشم» به حساب نمیآورد. احتمالا الیاف ساخته دست بشر با از بین بردن مزیت جزئی موجود در ورای منابع الیاف طبیعی، صنعت نساجی را بیقیدوبندتر کرده است. مزیت نسبی در فرآوری که بعضا با حمایتهای قابل توجهی از طرف دولتها کامل میشود، موقعیت امروزی صنعت نساجی جهان را تحکیم میکند.