نقش تیمورتاش در مذاکره بر سر سواحل خلیجفارس
استرداد جزایر سهگانه
به اینمنظور، تلاشهای ایران برای حل مساله بحرین در این دوران، کشمکشها و چالشهای سیاسی طولانی میان ایران و انگلستان را موجب شد. از آنجا که دولت ایران همیشه بر این عقیده بود که بحرین جزو لاینفک ایران بوده است، به ناچار قضیه به جامعهملل ارجاع داده شد. تاکید بر تعلق بحرین به ایران و تاکید بر مساله جزایر، ازجمله اقدامات ایران در آن دوران بود که تیمورتاش مسوولیت آن را بر عهده داشت. دولت ایران بهمنظور مبارزه با قاچاق کالا که در سواحل جنوبی کشور انجام میشد و با توجه به اینکه قاچاقچیان از جزایر خلیجفارس استفاده میکردند، برآن شد که حاکمیت خود را بر جزایرخلیجفارس توسعه دهد. این اقدام مطرحشدن دوباره مساله بحرین و دیگر جزایر را در روابط بین ایران و انگلستان باعث شد. با وجود کمبود منابع و اسناد تاریخی، درخصوص تحولات تاریخی ایران در دوره پهلوی اول و بهخصوص در ارتباط با دربار رضاشاه، در دهههای اخیر مطالعاتی درباره شخصیتهای سیاسی آن دوره صورت گرفته است. درخصوص پهلوی اول و تیمورتاش، در منابع اطلاعاتی وجود دارد که البته هیچیک بهصورت موضوعی به بررسی جوانب مختلف نپرداختهاند. در منابع مربوط به آن دوره، تیمورتاش همواره بهعنوان یکی از اضلاع مثلث قدرت، در کنار داور قرار دارد. تحقیقات مجزایی که درخصوص شخصیتهای درباری و شخص تیمورتاش صورت گرفته او را با چهرههای متفاوتی بررسی کردهاند. برخی او را بهعنوان شخصیت فاسد و قدرتطلب و برخی دیگر با ملاحظه تلاشهای وی در تامین منافع ایران در زمینههای مختلف، فردی جسور و کوشا معرفی کردهاند.
تیمورتاش و پهلوی
عبدالحسینخان نردینی که بعدها به تیمورتاش شهرت یافت، از شخصیتهای سیاسی ایران دوره پهلوی است. وی نقش مهمی در شکلگیری ایران جدید و قدرت سیاسی و اقتصادی آن در دوره پهلوی اول داشت. عبدالحسین در قریه تیمورتاش از توابع بجنورد و در خانوادهای روستایی متولد شد (زرگرینژاد، ۱۳۸۲: ۱۲۱). ازآنجاکه تبار اشرافی نداشت، تحتتاثیر دستهبندیهای سیاسی دوران گذار از قاجار به پهلوی قرار نگرفت. او در سال ۱۳۲۷ق/ ۱۹۰۹م، در دوره دوم مجلس شورای ملی بهعنوان نماینده قوچان پا به عرصه سیاست گذاشت. پس از انحلال مجلس دوم، به خراسان بازگشت و به سردارمعظم ملقب و اندکی بعد به ریاست قشون خراسان منصوب شد. در دوره سوم مجلس، بهعنوان نماینده قوچان وارد مجلس شد و با انحلال مجلس، به حکومت گیلان رسید. سردار معظم در مجلس چهارم نیز حضور یافت. وی در این مجلس عضو حزب سوسیالیست بود (شیخالاسلامی، ۱۳۷۸: ۱۰). بهدنبال کودتای سال ۱۲۹۹ش/ ۱۹۲۰م و قدرتیابی رضاخان، تیمورتاش به علت گرایشهای سایسی و اندیشههای ملیگرایانه، به سردارسپه نزدیک شد. او از مشوقان پایان حکومت قاجاریه بود و در سال۱۳۰۴ش/ ۱۹۲۵م، در کابینه سوم مشیرالدوله، با منصب وزارت دادگستری و در کابینه دوم و سوم سردارسپه، در وزارت فواید عامه وارد نظام دیوانی شد.
عمر سلسله قاجار در ۹آبان ۱۳۰۴/ ۱۹۲۵م، به پایان رسید. در ۲۸آذر همان سال، ازطرف رضاشاه فرمانی صادر شد مبنی بر اینکه وزارت دربار به عبدالحسینخان تیمورتاش واگذار شود (دشتی، ۲۵۳۵: ۱۲ و ۱۳۶). تیمورتاش در تمام سالهایی که بهعنوان وزیر دربار خدمت میکرد، در مجلس نیز نماینده نیشابور بود (شیخالاسلامی، ۱۳۷۸: ۱۰). مهمترین علت پیشرفت او در دربار این بود که به علت خوی ملیگرایانه، استبداد رضاخانی را برای استقلال و نجات ایران از دست روسیه و انگلیس مفید میدید (مکی، ۱۳۶۲: ۶۵). تیمورتاش از خانوادههای روستایی بود و هیچگاه دستگاه حاکم به سیاستهای او دیدگاه منفی نداشت. ازاینرو، نظرهای او در دوره زمامداری در وزارت دربار، تاثیر مهمی بر تصمیمات رضاشاه میگذاشت (شیخالاسلامی، ۱۳۷۹: ۹۷ تا ۹۹). باوجوداینکه در کار دیگر وزارتخانهها نیز مداخله میکرد شاه مانع او نمیشد (مخبر، ۱۳۶۱: ۴۷۲). دشتی در اینباره مینویسد: «تیمورتاش در ظرف آن دو سال اول که عهدهدار وزارت دربار بود...[آنهایی را] که خیال میکردند میتوانند در سیاست نظری داشته باشند، بیرون کرد» (بهار، ۱۳۶۳: ۹۳ تا ۹۵). به این علت بود که ارائه چهرهای ملی از رضاخان، تمایل او به شاه ایران را موجب شد (ملیکف، ۱۳۵۸: ۷۸). وزیر دربار در تمام دوره مذاکرات ایران و انگلستان، از همان ابتدا تا زمان دستگیری، حضور فعال داشت (زرگرینژاد، ۱۳۸۲: ۱۲۳).
تیمورتاش و نیروی دریایی ایران در خلیجفارس
تیمورتاش از همان ابتدای حضور در دربار، به مسائل خلیجفارس توجه کرد (بهار، ۱۳۶۳: ۹). درآن زمان، دولت ایران در ادامه سیاستهای خود، درخصوص جزایر و بنادر جنوبی دست به تحرکاتی زد که تشکیل نیروی دریایی نمودی از این برنامه بود. در این خصوص، تیمورتاش نیز نقش بارز خود را ایفا کرد (ملیکف، ۱۳۵۸: ۷۸). رضاخان قبل از تاجگذاری، در مسافرتی که به جنوب رفت متوجه کمبود کشتی در خلیجفارس شد. او برای عبور از بوشهر به خرمشهر، پس از یک انتظار طولانی مجبور شد با کشتی تجاری انگلیسی سفر کند. پیشتر در قضیه شیخخزعل نیز این کمبود کاملا احساس میشد. با وجود سرکوبی این شورش، ناتوانی ایران در اجرای عملیات دریایی بهخوبی نمایانگر بود و این عوامل، لزوم ایجاد نیروی دریایی را بیشتر محسوس میکرد (رائین، ۱۳۵۰: ۷۷۹). پیشتر در سال ۱۳۰۲ش/ ۱۹۲۳م، زمانیکه رضاخان فرمانده نیروهای نظامی ایران بود، احکامی به نیروهای نظامی مستقر در کشتیها ابلاغ کرد که آنان را به پوشیدن لباس مخصوص و استفاده از درجات نیروی دریایی موظف میساخت (مهدینیا، ۱۳۸۰: ۴۶۳؛ وثوقی، ۱۳۸۴: ۵۱۵) .با استقرار حکومت پهلوی، تقویت نیروی دریایی در دستور کار قرار گرفت.
رضاشاه با ساخت راهآهن سراسری و اتصال تهران به خورموسی و بندرشاهپور، بندربوشهر و بندرعباس را نیز توسعه داد. همزمان، فعالیت ایران در منطقه و تلاش برای تثبیت قدرت سیاسی باعث شد که روابط ایران و انگلیس متحول شود. درواقع، تیمورتاش تحتحمایت رضاشاه مامور تحکیم مواضع ایران در خلیجفارس بود. تیمورتاش در این مقطع بارها با نامههایی به مسوولان وقت، بر لزوم تاسیس نیروی دریایی تاکید میکرد و ازاینرو، برای خرید کشتی به اروپا رفت. در سال ۱۳۰۷ش/ ۱۹۲۸م، عازم اروپا شد و چند فقره قرارداد خرید کشتی امضا کرد (ماتیر، ۲۰۰۵: ۱۰۴ تا ۱۰۶). کشتی کوچک مظفری که از دوره قاجاریه باقی مانده بود، بهعنوان پایه نیروی دریایی ایران عصر پهلوی قرار گرفت. همچنین، پس از سرکوبی غائله خزعل، سه کشتی او به ناوگان نیروی دریایی پیوست (رسایی، بیتا: ۳۷۶ تا ۳۷۹). در ۲۹ اسفند ۱۳۰۶ش/ ۱۹۲۷م، بودجه نیروی دریایی در مجلس شورای ملی تصویب شد و در سال ۱۳۰۷ش/ ۱۹۲۸، پس از بازگشت تیمورتاش از اروپا، سفارش ساخت ۲فروند ناوشکن ۹۵ تنی و ۴ فروند ناو توپدار ۳۲۰ تنی به کارخانههای ناپلِ ایتالیا داده شد و یک افسر ایرانی، به نام اردشیر سپهبدی، مامور تماس و پیگیری با دولت ایتالیا شد (رایین، ۱۳۵۰/ ۲: ۷۸۰). برای داشتن نیروی دریایی، غیر از ناو، به دریانوردان باتجربه و آزموده نیز نیاز بود.
بنابراین افسران جوان برای آموختن فن دریانوردی و گذراندن دوره مهندسی دریایی و فرماندهی، به ایتالیا اعزام شدند تا در دانشکده دریایی این کشور تحصیل و کسب مهارت کنند). اولین گروه اعزامی، در سال ۱۳۰۶ش/ ۱۹۲۷، دورههایی مانند موتور، بیسیم، برق، ملوان و سکان را در ایتالیا گذارندند. همچنین در سال۱۳۰۹ش/ ۱۹۳۰م، همزمان با ساختهشدن کشتیها، عدهای تحتفرماندهی سرگردِ توپخانه، غلامعلی بایندر، عازم ایتالیا شدند (رایین، ۱۳۵۰: ۲ / ۷۸۲). با تعلیم و آموزش افسران و دانشجویان ایرانی، ساختمان ناوهای ایران نیز پیشرفت میکرد؛ بالاخره در سال ۱۳۱۰ش/ ۱۹۳۱م، ناوها برای بهرهبرداری و حرکت بهسوی ایران آماده شدند.۲۵۰نفر سرباز از خرمشهر به ایتالیا روانه شدند تا بهطور عملی روی ناوها، مانورهای مخصوص دریایی را فرا گیرند. بالاخره در خرداد سال ۱۳۱۱ش/ ۱۹۳۲م، این ناوها به فرماندهی ناخدا غلامعلی بایندر که رضاشاه او را به سمت فرماندهی نیروی دریایی جنوب منصوب کرده بود از راه کانال سوئز، دریای سرخ، اقیانوس هند و دریای عمان به خلیجفارس وارد شدند (مقتدر، ۱۳۳۳: ۱۰۹؛ خلیلی، ۱۳۷۳: ۱۳۷). نیروی دریایی خلیجفارس، در سه گروه جداگانه کار خود را آغاز کرد؛ دسته اول ناوهای ببر و پلنگ ۹۵۰تنی و همای ۱۰۰۰تنی بود. ناوهای ببر و پلنگ ظرفیت ۲توپ ۱۰۴میلیمتری و ۲توپ ۷۶میلیمتری و ۲توپ مسلسل سنگین را داشتند و با ۷تن افسر و ۷۲تن ملاح و گروهبان اداره میشدند. در این ناوها تجهیزات و لوازم آسایش، برای استراحت و زندگی افسران تعبیه شده بود.
از ناو هما که تقریبا فرسوده شده بود و امکان حرکت نداشت برای تقویت کادر درجهداران فنی، بهعنوان آموزشگاهی دریایی استفاده میشد (رسایی، بیتا: ۳۹۳). دسته دوم ناوهای ۳۲۰تنی شاهرخ، شهباز، سیمرغ و کرکس بود که مسلح به ۲توپ ۷۶میلیمتری و ۲قبضه مسلسل سنگین ۶/ ۷میلیمتری بودند و به تناسب ظرفیتشان، وسایلی از قبیل بیسیم، نورافکن، قایق نجات، اتاقهای خواب و غذاخوری، حمام، درمانگاه و... داشتند. دسته سوم که به دسته ساحلی معروف بود، ۱ناو یدکبر ۴۰۰تنی و ۱ناوچه ۱۷۱تنی به نام شاهین را شامل میشد. این ناوچه مینجمعکن بود و دستگاه جمعآوری مین در پاشنه آن قرار داشت و آبخور آن یکمتر بود و در آغاز پهلوی نامیده شد (اسدی، ۱۳۸۱: ۱۳۸) .مهمترین علل ایجاد نیروی دریایی در این زمان عبارت بود از: حفاظت از سواحل و جزایر، زمینهسازی برای نظارت بر امور بحرین و دیگر جزایر، جلوگیری از قاچاق کالا، جلوگیری از مهاجرت ایرانیان ساکن مناطق جنوب و رونق تجارت در مناطق جنوب. به این ترتیب، با تلاشهای افرادی همچون تیمورتاش و با حمایت رضاشاه، هسته مرکزی نیروی دریایی ایران با چندین افسر جزء و عدهای ملاح و چند کشتی و ناو پایهگذاری شد.
تاکید بر تعلق بحرین به ایران و تاکید بر مساله جزایر، ازجمله اقدامات بعدی تیمورتاش بود. همچنین دولت ایران بهمنظور مبارزه با قاچاق کالا که در سواحل جنوبی انجام میشد و با توجه به این مطلب که قاچاقچیان از جزایر خلیجفارس استفاده میکردند، برآن شد که حاکمیت خود را بر جزایر خلیجفارس گسترش دهد (زرگری، ۱۳۷۲: ۲۵۷ و ۲۵۸). طی گشتزنی در سواحل خلیجفارس، در جزیره تنب یک قایق باربری متعلق به اتباع دبی توقیف شد. دولت ایران با این استدلال که جزیره تنب تحتحاکمیت ایران است کالاهای مکشوفه را به فروش رساند. این اقدام درحالی صورت گرفت که چندی پیش نیز، قایقهای نیروی دریایی ایران در اطراف جزایر دیده شدند. این عمل باعث مطرحشدن دوباره مساله جزایر در روابط بین ایران و انگلستان شد و جریانی از مذاکرات میان دو کشور، در موضوع حاکمیت بر جزایر خلیجفارس مطرح شد. تیمورتاش از طرف ایران مامور مذاکره با انگلیس شد (موحد، ۱۳۸۰: ۶۷).
تیمورتاش و جزایر و بنادر خلیجفارس
اعمال سیاست تثبیت حاکمیت قانونی ایران بر لنگرگاههای ورودی دریایی و رودخانهای، ازجمله نخستین اقدامات تیمورتاش برای اعاده حقوق بینالمللی ازدسترفته ایران بود. در سومین سال سلطنت پهلوی، هیات وزیران دستورالعملی را به تمام مقامات ایرانی در بنادر و جزایر خلیجفارس ابلاغ کردند که از آن پس، هیچ کشتی خارجی بدون کسب مجوز حق پهلوگیری در بنادر خلیجفارس را ندارد. این اقدام در بدو امر، با مخالفت وزارت امور خارجه انگلستان روبهرو شد؛ اما انگلیسیها چارهای جز پذیرش مذاکرات مستقیم با ایران نداشتند. موقعیت جدید، از جمله اوضاع بینالملل و تقویت نیروی دریایی ایران و رواج روحیه ملیگرایی، تیمورتاش را در مذاکرات با کلایو در موقعیت خاصی قرار میداد.
تیمورتاش با استفاده از این فرصت، ابتکار عمل را در دست گرفت و در۹اردیبهشت ۱۳۰۷/ ۱۹۲۸، به سفیر انگلستان اطمینان داد که ایران از این پس، بهدنبال اعاده حاکمیت خود بر خلیجفارس خواهد بود و برای تغییر وضع موجود، تلاشهای لازم را بهعمل خواهد آورد. سر رابرت کلایو، وزیر مختار انگلستان در ایران که ازاینپس بهعنوان نماینده انگلستان ماموریت مذاکرات با تیمورتاش را برعهده داشت در همان ابتدای کار، در گزارشی به مستر آستین چمبرلین، وزیر خارجه انگلستان آورد که عمده حرف تیمورتاش تعلق بیچونوچرای جزایر خلیجفارس به ایران است و پافشاری بر این موضوع که انگلیسیها جزایر را بهصورت غیرقانونی اشغال کردهاند. تیمورتاش و مساله خلیجفارس، ازجمله مهمترین مسائل عصر رضاشاه است که به مساله حاکمیت ایران بر بحرین و جزایر تنب و ابوموسی و همچنین، امتیاز نفت دارسی مربوط میشود. به نظر میرسد سرنوشت تیمورتاش نیز از این دو مساله جداشدنی نیست؛ چه او در جهت احیای حق حاکمیت ایران بر خلیجفارس و بهدست آوردن حقالسهم بیشتر از نفت جنوب، برای ایران تمام تلاش خویش را مصروف کرد. تیمورتاش ازجمله شخصیتهای سیاسی ایران دوره پهلوی اول بود که در جریان مذاکرات ایران و انگلستان، بر سر مسائل مختلف خلیجفارس و ازجمله موضوع حاکمیت ایران بر بحرین نقش بارزی ایفا کرد. حاکمیتی که از آغاز سده ۱۹، بهواسطه نفوذ روزافزون انگلیس در بحرین نادیده گرفته شده بود. تیمورتاش بارها در نامههایی به مسوولان وقت، بر لزوم تاسیس نیروی دریایی تاکید کرد و ازاینرو، برای خرید کشتی مامور اروپا شد.
طرح ادعای حاکمیت ایران بر بحرین از سال۱۳۰۵ش / ۱۹۲۷م، رسمیت یافت. مذاکراتی که تیمورتاش برای حاکمیت ایران در خلیجفارس صورت میداد از سال ۱۳۰۶ ش/ ۱۹۲۸م، آغاز شد و تا سال ۱۳۱۱ش/ ۱۹۳۲م، به طول انجامید. در آن تاریخ یک قرارداد سیاسی میان انگلستان و امیر حجاز امضا شد؛ براساس این قرارداد، توافق شد روابط میان امیرعبدالعزیز و تحتالحمایگان انگلستان، یعنی بحرین و قطر و امارات متصالحه، گسترش یابد. دولت ایران این قرارداد را «تلاش ویژه انگلستان برای خدشهدارساختن موقعیت حقوقی سرزمینی ایران در خلیجفارس» شناخت و علیه آن اعتراض کرد. دولت ایران همزمان با اعلام تشکیل حکومت متمرکز، برای تعیین تکلیف مرزها، دو قرارداد با عراق و افغانستان بست. ازاینپس، طرح حاکمیت بر بحرین توانست روحیه ملی را در ایران تقویت کند. دولت ایران در ادامه سیاستهای خود، در مناطق جنوبی و درخصوص جزایر، با تلاش شخصیتهایی همچون تیمورتاش، دست به تحرکاتی زد که تشکیل نیروی دریایی نمودی از این برنامه بود. به جز بحرین و جزایر سهگانه، دولت ایران برای مبارزه با قاچاق کالا برآن شد که حاکمیت خود را بر جزایر خلیجفارس گسترش دهد.
با آغاز مذاکرات بین ایران و انگلستان مساله بحرین نیز درصورت مذاکرات بین تیمورتاش و کلایو قرار گرفت. سیاست انگلستان در این مذاکرات، بر این اصل استوار بود که موقعیت این کشور در بخشهای جنوبی خلیجفارس موضوعی مذاکرهناپذیر است. بهعلاوه، انگلیس نمیتوانست هیچیک از ادعاهای ایران را نیز در این بخش از خلیجفارس بهرسمیت بشناسد. تیمورتاش اعلام کرد که در صورت شناختن حق حاکمیت ایران بر جزایر حاضر است از ادعاهای ایران بر بحرین صرفنظر کند. همزمان، فرماندار بندرعباس و سایر مقامات ایرانی از تنب بزرگ بازدید بهعمل آوردند؛ اما به هر حال، انگلیسیها در دوره تیمورتاش، به روشهای مختلف سعی میکردند برای حفظ موقعیت خود، در مسیر ایجاد تفاهم میان ایران و شیوخ سنگاندازی کنند. درنهایت، مذاکرات تیمورتاش و کلایو با کارشکنی انگلیسیها به شکست انجامید؛ اما این خود زمینهای شد برای مذاکرات جدی و قاطعانه ایران در دوره پهلوی دوم و پذیرش این مهم ازسوی انگلیسیها که ایران هرگز از حقوق خود، در منطقه خلیجفارس دستبردار نخواهد بود.
ازجمله علل شکست مذاکرات تیمورتاش و کلایو مواضع انگلستان در مقابل ایران بود. درمجموع، هدف انگلستان از مذاکرات سالهای ۱۹۲۸ تا ۱۹۳۴م/ ۱۳۰۶ تا ۱۳۱۳ش، تغییر موضع ایران درخصوص شیوخ سواحل جنوبی خلیجفارس بود. از مهمترین نتایج مذاکرات تیمورتاش و کلایو در زمینه بحرین و جزایر سهگانه این بود که بهتدریج شیوخ عمان متصالح، حاضر به پذیرش حاکمیت ایران بر جزایر تنگه هرمز شدند. بهدنبالآن، مذاکرات پنهانی بین مقامات ایرانی و شیخ رأسالخیمه شروع شد. درنتیجه آن در سال ۱۹۳۴م/ ۱۳۱۳ش، شیخ رأسالخیمه پرچم خود را از جزایر پایین کشید و مساله بحرین به همان شکل، به دوره پهلوی دوم کشانده شد؛ اما بههرحال مذاکرات تیمورتاش و انگلیسیها، در دهههای بعد، بهعنوان پایه و اساس بسیاری از مسائل میان ایران و انگلستان، درخصوص جزایر خلیجفارس و بحرین بود. استرداد جزایر سهگانه همزمان با استقلال بحرین در سال ۱۹۷۱م/ ۱۳۵۰ش، بیتاثیر از چانهزنیهای دوران تیمورتاش نبود.