تداوم فرهنگ دریافت «رشوه» در قاجاریه
این حق شاه بود که به یکی از خدمتگزاران یا گماشتگان خود اجازه دهد منصبی را بخرد؛ ولی گذشته از این حق داشت تا هر گاه میلش کشید بدون هیچ توجیهی آن منصب را از او پس بگیرد» و این خصیصه، چنان رسمیت و مقبولیت یافته بود که شاهان به صراحت هر شخصی را که رشوه بیشتر میداد، حکومت ایالات را به او واگذار میکرد و در این باره چندان احساس زیانباری و شرمساری نمیشد تا حدی که « نوکرهای دربار و اعیان دولت را پادشاه به یکدیگر می فروخت.» کار به آنجا کشیده شد که در گرفتن القابی که همراه با واگذاری قدرت در کشور بود رقابت در پرداخت هدیه به بخشی از فرهنگ سیاسی، مبدل شده بود. به عبارتی، شیوع و رواج این عمل، رشوهگیری در سطح بالا و تحت عنوان «هدیه» چندان رسمیت و مشروعیت یافته بود که در ایران، بخشی از گفتمان حاکم در جامعه سیاسی ایران دوران قاجاریه شد.
کرزن در همین رابطه نوشته است: «احتیاج به کتمان نیست که اکنون هیچ فرمانده عالی مقامی بدون پرداخت مبلغ قابل توجهی به منصب خود نمیرسد.» اطلاق عنوان هدیه در پی تقلیل بار ناپذیرفتنی این رفتار سیاسی بود؛ اما چنین مینماید با وجود ظاهر فریبندهاش، از نگاه نکتهسنجان و خردمندان، ناپذیرفتنی آن چندان دور نماند و در اینباره، کرزن مینویسد: «از لحاظ سیاسی هم راه و رسم تقدیم هدایا با آنکه از سنتهای دلپذیر مشرق زمین است. در دیگر جاها مترادف با سیستمی است که نامهای پست دارد.» ظاهرا عنوان «هدیه» تلاش و ترفندی بود که پیامدهای زیانباری را برای جامعه سیاسی و اجتماعی ایران بهبار آورد. البته نباید از نگرش مردمی که رشوه میدادند، غفلت کرد؛ چراکه رضایت و گاه استقبال مردمی که رشوه میدادند، خود عاملی برای گسترش فساد اقتصادی و فرهنگ قانونگریزی بود. دیولافوا که در اواخر سده نوزدهم (۱۸۸۶ -۱۸۸۴) به ایران سفر کرده، درباره مردمی که رشوه پرداخت میکردند و به عبارتی تحت تاثیر چنین وضعیتی بودند، نوشته است: «این مردم از حکام خود میآموزند که بیشتر دروغ بگویند و نبوغ خود را با رشوهخواری و اختلاس نشان بدهند.»
همچنین عباس میرزا ملکآرا در خاطرات خود به فساد مالی حکام و کارگزاران قاجار اشاره میکند و مینویسد: «حکام ایران که هیچ وقت دست از رذالت و طمع خود برنمیدارند، نه موقع میفهمند نه از جایی اطلاع دارند، نه چیزی دانستهاند مگر اخذ پول، به هر طریقی که باشد و هر فسادی که مترتب شود و هر رسوایی و بدنامی که روی کار آید، پروا ندارند مقصود پول است.»