دشمن مشروطه خواهان در پناه روسیه    سفارت روسیه در تهران- 1288

از طرفی، روس‌ها نیز بدگمانی‌ای در او به‌وجود آورده بودند که مشروطه‌خواهان‌ می‌خواهند ظل السلطان را - که در تهران بود - به جای او به تخت نشانند. آن اتفاق و این بدگمانی، شاه را بر آن داشت تا با کمک روسیه، هم خود را نگه دارد و هم مشروطه را از میان بردارد. به‌ویژه که محمدعلی‌شاه، کسی نبود که «معنی مشروطه یا سررشته‌داری توده را نیک بداند و از سودهای آن آگاه باشد و به نام دلبستگی به کشور و نیرومندی آن از هوس‌های خود چشم پوشد. از طرفی هم روس‌ها رشته اندیشه و سُهش‌‌های (احساسات) این در دستشان بود و به دستیاری شاپشال او را به هر راهی می‌‌گرداندند و دشمنی‌‌اش را با مشروطه تقویت می‌‌کردند.» (کسروی،  ۵۷۷ ص، ۱۳۶۹)  تا جایی که به باغشاه رفت و نیروهای نظامی را درتهران مستقر ساخت و آماده جنگ با مشروطه‌خواهان شد. او از مجلس خواست برای رفع اختلافات فی‌مابین، هشت نفر از آزادی‌خواهان و سران مشروطه را به او بسپارند یا از ایران بیرون کنند. این درخواست، باعث ایجاد آشوب در شهرها شد و با رد شدن آن در مجلس، جنگ بین قوای محمدعلی شاه و مشروطه‌خواهان آغاز شد و گلوله‌های توپ، مجلس و مدرسه سپهسالار را نشان گرفت و به این شکل آزادی‌خواهان شکست خوردند و محمدعلی‌شاه، کینه‌های دوساله را فرونشاند و حکمران مطلق کشور شد و اولین حکم او، گرفتن آزادی‌خواهان و اعدام و زندانی کردن‌‌شان بود. عده‌ای از سران مشروطه هم از ایران خارج و برخی هم به سفارت انگلیس پناهنده شدند و باب پناهندگی را به سفارتخانه‌ها گشودند. اغتشاش همه‌جا را فراگرفت؛ به‌ویژه آذربایجان را که شاه درصدد از بین بردن مجاهدان آنجا بود.

با توجه به احتمالات جنگ در اروپا و قدرتمند شدن آلمان، روس و انگلیس با یکدیگر همداستان شدند و خواهان ایجاد نظم و آرامش در شمال و جنوب ایران شدند. از این رو، از محمدعلی‌شاه خواستند مشروطه‌ را بپذیرد. شاه به علت حضور قوای روس در آذربایجان و جنگ‌هایی که سراسر ایران را فراگرفته بود و احتمال از دست دادن تاج و تخت، ناچار سر به مشروطه فرود آورد و دستخط‌هایی در قبول آن صادر کرد.

اما مجاهدان در شهرهای مختلف به‌ویژه گیلان، این مساله را نپذیرفتند و خود را تا قزوین رساندند و قصد حرکت به سمت تهران را داشتند. شاه، سپاهی برای سرکوب مجاهدان به قزوین فرستاد؛ اما این سپاه موفق نشد و شکست خورد و مجاهدان به سمت تهران حرکت کردند. ۲۵ تیر سال۱۲۸۸، اردوی ملی وارد تهران شد. صدای زنده باد مشروطه، پاینده باد قانون محمدی، از عموم مردم بلند شد و سه روز بعد، خبر پناهنده شدن محمدعلی‌شاه به سفارت روس و استعفای او از تاج و تخت منتشر شد و این نتیجه رشادت مجاهدان و شجاعت بختیاری و حرکات ناهنجار درباریان بود که ملت، غالب و دولت، مغلوب شد. از زمانی که قشون ملی به طرف تهران حرکت کرد روس‌ها به محمدعلی‌شاه اطمینان دادند که نگران نباشد؛ زیرا در صورت شکست، به سفارت روس پناهنده خواهدشد تا جان و مالش در پناه امپراتوری قرار گیرد و طبق عهدنامه ترکمنچای، روس‌ها از سلطنت در خانواده قاجار حمایت خواهند کرد.

با پناهنده شدن محمدعلی‌شاه به سفارت روس، شعله‌های جنگ در تهران خاموش شد و به جای صدای توپ و تفنگ، فریادهای زنده‌باد مشروطه، پاینده باد آزادی، در فضا طنین انداز شد. در این زمان برای اداره امور داخلی و خط‌مشی سیاست خارجی و تعیین تکلیف شاه مخلوع، انتخاب شاه جدید، هیات دولت و انتخابات مجلس شورای ملی، به یک مرکز صلاحیت‌دار احتیاج بود. برای این منظور، در عمارت بهارستان مجلس عالی تشکیل شد که شامل وکلای دوره اول مجلس و سرداران قشون ملی و عده‌ای از وزیران و شاهزادگان و اعیان و اشراف مشروطه‌خواه و ملّیون و تجار و سران اصناف بود.

اعضای این مجلس، بیش از سیصد نفر بود و به واسطه کثرت جمعیت، گرفتن رای درخصوص عزل محمدعلی‌شاه و نصب ولیعهد به سلطنت و تعیین نایب‌السلطنه و انتخاب وزیران و دیگر امور مقدور نبود.

لذا از مجمع این عده، تعدادی انتخاب و اینها کمیسیون فوق‌العاده‌ای تشکیل دادند. اولین لایحه این کمیسیون،  اعلام سلطنت احمدشاه، پسر سیزده ساله محمدعلی‌میرزا و تعیین عضدالملک، رئیس ایل قاجار به نیابت سلطنت و تعیین وزیران بود.

با انتخاب احمدشاه به سلطنت و بی‌نصیب شدن محمدعلی میرزا از تاج و تخت، هم خود او و همراهانش و هم نمایندگان سیاسی روس و انگلیس - که نگهداری او را برعهده داشتند - و هم سررشته‌داران دولت نوین، همگی بر این نظر بودند که وی را باهمراهانش از ایران خارج کنند. زیرا او را بند نمی‌توانستند کرد و اگر در گوشه‌ای می‌نشست، مایة آشوب می‌شد. بهترین راه، خروج او از ایران بود. مشکلاتی در امر خارج کردن محمدعلی میرزا از ایران وجود داشت. او وام‌های گزافی از بانک روس و اشخاص وابسته به روس و انگلیس گرفته بود و آنها را وام دولت می‌دانست.

همچنین جواهرات سلطنتی را یا گرو گذاشته یا فروخته بود و قبل از خروج او، باید این مسائل حل می‌شد. سرانجام با گفت‌وگوی فراوان برای خروج محمدعلی میرزا از ایران قراردادی نوشته شد.

این قرارداد با عنوان «صورت پروتکل حرکت اعلیحضرت محمدعلی میرزا» با حضور وزیر مختار انگلیس و شارژدافر روس از یک طرف و وزیران ایران از طرف دیگر، نوشته و امضا شد.

از مقاله‌ای به قلم زهرا آصفی

منبع: گنجینه اسناد