رد طرح سیاسی انگلیسی‌ها

در گزارشی که دکتر محمد مصدق، نخست‌‌‌وزیر، در ۳۱ اردیبهشت ۱۳۳۱ به مجلس سنا ارائه داد، دلیل مخالفت ایران با پیشنهاد بانک جهانی را این‌‌‌طور ذکر کرد: «راجع به کارشناسان خارجی - نظر دولت این بود که عده لازم از ملیت‌‌‌های بی‌‌‌طرف انتخاب شده و به کار گمارده شوند، در صورتی که نمایندگان بانک یکی از شرایط اصلی امکان حل قضیه نفت را، بازگشت کارشناسان انگلیسی تلقی می‌‌‌کردند. در طرز اداره موقت منابع نفتی ایران از طرف بانک بین‌المللی، نظر دولت ایران بر این اساس بود که بانک باید خود را در این عمل نماینده دولت ایران بداند و با توجه به نتیجه حاصل از عمل خلع ید بهره‌‌‌برداری مجدد را شروع کند؛ ولی نظر بانک این بود که به هیچ وجه خود را با موضوع خلع‌ید آشنا نکند و بدون اینکه وضع حاصل از خلع‌ید را در نظر بگیرد و دولت ایران را متصرف بشناسد، عمل بهره‌‌‌برداری را به‌طور مستقل انجام دهد.»

به نوشته حسین مکی «علت عمده شکست مذاکرات... مربوط به این مساله بود که بانک به چه سِمت وارد عملیات نفت ایران خواهد شد. دولت ایران می‌‌‌خواست بانک به عنوان عامل یا وکیل یا نماینده ایران عمل کند؛ ولی بانک خود را واسطه بی‌‌‌طرف می‌‌‌دانست... در این باب گارنر [رئیس هیات نمایندگی بانک] به نمایندگان ایران توضیح داد که مداخله بانک در کار نفت ایران فقط به شرط موافقت طرفین، یعنی هم دولت ایران و هم دولت انگلستان، مجاز خواهد بود... و انحراف از این ترتیب با بی‌‌‌طرفی بانک منافات خواهد داشت. مصدق شخصا مایل بود راهی برای سازش با بانک پیدا شود، ولی در مراحل نهایی در مقابل نظر مشاوران خود که پیشنهادهای بانک را غیرقابل قبول می‌‌‌دانستند، تسلیم شد.»

همایون کاتوزیان، استاد تاریخ دانشگاه آکسفورد، رد پیشنهاد بانک جهانی را بزرگ‌ترین اشتباه مصدق می‌‌‌داند و می‌‌‌نویسد: «تراژدی دولت مصدق آن بود که با رد پیشنهاد بانک‌جهانی، همان کاری را کرد که طرف مقابل یعنی انگلستان باید انجام می‌‌‌داد. چون این دولت نمی‌‌‌خواست با مصدق به سازش برسد و حاضر نبود صنعت نفت ایران حالت عادی پیدا کند و بحران مالی مرتفع شود و آن دولت - چه با وساطت بانک جهانی یا هر سازمان دیگر- حاضر نبود از درخواست خود برای کسب امتیاز جدید دست بردارد یا در غرامتی که بابت سود شرکت مطالبه می‌‌‌کرد، تخفیفی بدهد. از همین رو  رد پیشنهاد بانک جهانی، اگر بزرگ‌ترین اشتباه دوران فعالیت سیاسی مصدق تلقی نشود، حداقل بزرگ‌ترین اشتباه دوران زمامداری او بوده است. اما مصدق که قهرمان بیرون انداختن انگلیسی‌‌‌ها نزد مردم شده بود، نمی‌‌‌خواست با قبول کردن پیشنهادهای این‌‌‌چنینی در انظار بخشی از مردم ایران سازشکار با غرب جلوه کند» (مصدق و مبارزه برای قدرت در ایران، همایون کاتوزیان، ترجمه فرزانه طاهری، نشر مرکز).

کاتوزیان در گفت‌‌‌وگوهای متعددی، پیشنهاد بانک‌جهانی را «بهترین پیشنهاد در دوره خود» برای حل بحران پس از ملی شدن صنعت نفت می‌‌‌داند و می‌‌‌گوید: «بانک‌جهانی زاییده دولت آمریکا نبود، فقط مقرش آنجا بود؛ ولی حزب توده هیاهو به راه انداخت و مخالفت کرد و این بعضی از همکاران مصدق را ترساند که توده‌‌‌ای‌‌‌ها مردم را اغفال کنند که مصدق خیانت کرده است و به این دلیل بود که گفتند در قرارداد بنویسید بانک بین‌المللی از طرف دولت ایران این کار را انجام می‌دهد، اما بانک بین‌المللی به عنوان یک میانجی نمی‌‌‌توانست از طرف یک دولت باشد و از طرفی انگلیس هم، چنین مساله‌ای را قبول نمی‌‌‌کرد» (گفت‌‌‌وگو با روزنامه ایران، ۲۴ اسفند ۱۳۹۵).

از نظر صادق زیباکلام، استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران، نکته مهم آن پیشنهاد، شکسته شدن انحصار مدیریتی انگلیسی‌‌‌ها بر تاسیسات نفتی کشور بود: «مدیریت تاسیسات در دست بانک جهانی قرار می‌‌‌گرفت و جدا از آنکه انگلیسی‌‌‌ها برای بانک جهانی کار می‌‌‌کردند، راه برای ورود ایرانیان و غیرایرانیان به اداره صنایع نفتی باز و بالاخره تحول مهمی برای درآمدهای ایران ایجاد می‌‌‌شد» (روزنامه شرق، ۷ شهریور ۱۳۹۶).  اما یرواند آبراهامیان، استاد تاریخ دانشگاه باروک نیویورک و نویسنده کتاب «کودتا»، داوری دیگری دارد: «وقتی که افراد به پیشنهاد بانک جهانی اشاره می‌کنند، وارد جزئیات نمی‌‌‌شوند. آنها فقط می‌‌‌گویند که پیشنهاد خوبی بود و مصدق باید آن را می‌‌‌پذیرفت. اما اگر به آن نگاه کنید واقعا یک پیشنهاد نیست؛ اصولا یک قرارداد موقت دوساله است که در آن بانک جهانی صنعت نفت را مدیریت می‌کند. در حقیقت قانون ملی‌‌‌سازی صنعت نفت را تضعیف می‌‌‌کرد. بعد از دو سال تصمیم‌گیری می‌‌‌شد. مصدق می‌‌‌دانست که آمریکا و انگلیس به دنبال براندازی او هستند. پس می‌‌‌دانست که پس از دو سال او در این مسند نخواهد بود. در این به‌ظاهر پیشنهاد، هیچ پیشنهادی نبود. در حقیقت آنها می‌‌‌گفتند که برای دو سال همه‌چیز را معلق کنیم، ما دو سال این صنعت را می‌‌‌گردانیم و بعد از دو سال تصمیم‌گیری می‌‌‌کنیم. این ملی‌‌‌سازی نبود. ذهن خلیل ملکی درگیر حزب توده بود و آنها را بابت نپذیرفتن آن سرزنش می‌‌‌کرد.

مصدق نیز به خاطر دلایلی که گفت با آن موافقت نکرد؛ طی دو سال من دیگر نخواهم بود و آنچه با آن سروکار خواهیم داشت یک نخست‌‌‌وزیر از مردان شاه است که با برگرداندن شرکت نفت ایران و انگلیس بسیار خوشحال خواهد بود. پس دوباره باید ببینیم که چه چیزی روی میز بوده، نه در روزنامه. مردم قطعا به روزنامه نگاه می‌‌‌کردند و می‌‌‌گفتند این پیشنهاد بانک جهانی است و ما بی‌‌‌طرف هستیم. کسی مانند مصدق به جزئیات نگاه می‌کند. چه کسی صنعت نفت را مدیریت خواهد کرد؟ چرا تنها دو سال است و یک قرارداد موقت دوساله؟ این امضای یک توافق نیست... این ایده که تهدید حزب توده اجازه چنین تصمیم‌گیری را از او گرفت کاملا رد شده است. هیچ ارتباطی با نفوذهای خارجی ندارد. برخی زیرک‌‌‌زاده را سرزنش می‌کنند. خود مصدق هرگز چنین پایان بازی را برای غرامت دادن نمی‌‌‌پذیرفت یا حتی قرارداد بانک جهانی که اصلا قراردادی نبود. پس کسانی که می‌‌‌گویند مصدق باید با بانک جهانی توافق می‌‌‌کرد، باید بگویند که مصدق در وهله اول نباید صنعت نفت را ملی می‌‌‌کرد. اگر این ملی‌‌‌سازی رخ نمی‌‌‌داد کودتایی هم در کار نبود و اگر کودتایی نبود تاریخ ایران متفاوت می‌‌‌شد. پس از ابتدا نباید ملی‌‌‌سازی صنعت نفت رخ می‌‌‌داد» (گفت‌‌‌وگو با دیدارنیوز، ۲۸ خرداد ۱۳۹۹).

پس از ۷۰سال مجادله بر سر رد پیشنهاد نفتی از سوی مصدق، یکی از کارشناسان ایرانی بانک جهانی در کتابی که بر پایه اسناد منتشرنشده نوشته، شرح داده که این بانک به عنوان سخنگوی بالفعل انگلیسی‌‌‌ها رفتار کرده بود. نیکلا گرجستانی در کتاب «جلوتر از زمان خود» (میراث محمد مصدق در ایران و زویاد گامساخوردیا در گرجستان/  انتشار به انگلیسی در سپتامبر ۲۰۲۱) که در دو جلد درباره رهبران ملی‌‌‌گرایی در ایران و گرجستان نوشته، با استناد به آرشیو اسناد محرمانه بانک جهانی که با سوابق رسمی انگلیس و آمریکا تکمیل شده، اثبات کرده که پیشنهاد بانک جهانی منطبق بر خواسته‌‌‌های شرکت سابق نفت ایران و انگلیس تنظیم شده بود. گرجستانی ۱۴ اسفند ۱۴۰۰ در سالگرد درگذشت دکتر مصدق در کلاب‌‌‌هاوس توضیحاتی درباره کتاب خود داد که بخش‌هایی از آن را می‌خوانید: پیشنهادی برای حل بحران نفت به ایران ارائه شد که اکثر آنها با استفاده از عبارات زیرکانه، نیت واقعی را نهان‌‌‌سازی می‌‌‌کردند: یعنی حفظ کنترل خارجی بر عملیات یا بار غرامتی را تحمیل کنند که ایران برای دهه‌‌‌ها گرو گذاشته شود.

یکی از این پیشنهادها را بانک‌جهانی ارائه داد. حتی حامیان دکتر مصدق از او به خاطر نپذیرفتن پیشنهاد بانک‌جهانی انتقاد کرده‌‌‌اند؛ مانند دکتر کاتوزیان استاد دانشگاه آکسفورد که گفته نپذیرفتن این پیشنهاد بزرگ‌ترین اشتباه دکتر مصدق بود. اما آنها متاسفانه از آنچه داخل سازمان بانک جهانی می‌‌‌گذشت آگاه نبودند. داستان مذاکرات با بانک را در فصل هفتم کتاب خود به‌طور مفصل شرح دادم. به‌طور خلاصه، پیشنهاد بانک جهانی برای فعال‌‌‌سازی مجدد عملیات نفتی ایران در راستای صادرات نفت بود. بانک‌جهانی می‌‌‌خواست به‌عنوان یک آژانس مدیریتی، از طرف هر دو سوی مناقشه، یعنی انگلیس و ایران عمل کند و نه‌ فقط از طرف دولت ایران. به‌علاوه بانک جهانی بر استخدام تکنیسین‌‌‌های انگلیسی اصرار داشت تا تاسیسات را به‌طور «کارآمد» اجرا کند. این دو ماده کلیدی، موانع غیرقابل عبور برای توافق با دولت ایران بود. من سال‌هاست که درباره این موضوع تحقیق می‌‌‌کنم. در سال ۱۹۸۰ برای اولین‌بار این آرشیو را دیدم و تاکنون حدود ۳‌هزار صفحه از اسناد را مطالعه کردم. نتیجه‌‌‌گیری من این است که

بانک جهانی به‌عنوان نهاد بین‌المللی واقعا بی‌‌‌طرف رفتار نکرد، بلکه به عنوان سخنگوی بالفعل انگلیسی‌‌‌ها رفتار کرد. به طور مثال موقعی که بانک جهانی پیشنهاد خود را تنظیم می‌‌‌کرد تا به مصدق ارائه کند، دو مدیر شرکت سابق نفت انگلیس و ایران، اسنو و گس (همان نام در قرارداد معروف گس-گلشائیان) به مدت دو، سه هفته در واشنگتن بودند و با روسای بانک‌جهانی و کارشناسان ساعت‌‌‌ها مذاکره کردند و نتیجه آن مذاکرات پیشنهاد بانک‌جهانی بود که طبق خواسته‌‌‌های شرکت سابق تنظیم شده بود.

پیشنهاد بانک جهانی نه به‌عنوان یک طرح توسعه، بلکه به‌عنوان یک طرح سیاسی‌‌‌محور برای عملکرد تکنیسین‌‌‌های بریتانیایی در طول دو سال طراحی شده بود؛ از نظر عمرانی اگر نگاه کنیم، چرا پنج سال نبود و چرا از تکنیسین‌‌‌های آمریکایی یا اروپایی نام برده نشده بود؟ طرح به گونه‌‌‌ای بود که در طول دو سال فقط تکنیسین‌‌‌های بریتانیایی که با آبادان و صنعت نفت ایران آشنایی داشتند، می‌‌‌توانستند کار کنند. با اصرار اینکه تکنیسین‌‌‌های بریتانیایی برای «عملیات کارآمد» ضروری هستند (یعنی کسانی که با این تکنولوژی آشنا بودند تا بتوانند در عرض دو سال ظرفیت پالایشگاه آبادان را به صد‌ درصد برسانند)، بانک جهانی یک «اسب تروا» را زیر لوگوی خود ایجاد کرد.

در این مقطع، کارمندان بانک جهانی به شیوه‌‌‌ای کاملا حرفه‌‌‌ای رفتار و اغلب سعی می‌‌‌کردند گزینه‌‌‌های معقولی برای حل مسائل کلیدی پیدا کنند؛ اما مدیریت بانک جهانی به طراحی اولیه (حضور دوساله تکنیسین‌‌‌های انگلیسی) پایبند بود و تلاش‌‌‌های کارمندان برای یافتن گزینه‌‌‌هایی را که مصدق می‌‌‌توانست بپذیرد، به طور سیستماتیک رد می‌‌‌کرد. یک کارمند ارشد بانک جهانی در یادداشتی داخلی این پرسش را مطرح کرد: این پیشنهاد بانک را به کجا می‌‌‌کشاند؟ پاسخ او این بود: از نظر ایرانیان، در صورت انجام معامله، آنها را به پایین رودخانه فرستادن ... و برای انگلیسی‌‌‌ها یک خدمتکار سهل.

این چکیده‌‌‌ای بود از موضوعی که طی ۷۰سال اخیر گفته‌‌‌اند دکتر مصدق اشتباه کرد که پیشنهاد بانک را نپذیرفت و برای من به‌عنوان کارمند سابق بانک جهانی که ۴۰سال در آنجا فعالیت می‌‌‌کردم، بیان این مسائل مشکل است؛ اما در تاریخ‌‌‌نویسی باید به این ماجرا، چه خوب و چه بد، پرداخت. فکر می‌‌‌کنم نتیجه پژوهش من می‌‌‌تواند این ابهامات را برطرف کند.

 

منبع: تاریخ ایرانی