سودای دستیابی به منابع جدید اقتصادی

دوران صدرات بیسمارک همزمان با سفرهای ناصرالدین‌شاه به اروپا بود. شاه ایران برای ایجاد نیروی سوم متوجه آلمان‌ها شد تا از فشارهای شدید دو ابرقدرت روس و انگلیس بکاهد. وی طی سفرهای اول و دوم خود به اروپا در سال ۱۸۷۳م. از کشور آلمان دیدار کرد و مذاکراتی با ویلهم اول و بیسمارک صدراعظم آلمان انجام داد و در ضمن این مذاکرات علاقه خود را نسبت به گسترش تقویت روابط دو کشور ابراز داشت. در زمان اقامت ناصرالدین‌شاه در سن پتزربورگ عهده نامه مودت و تجارت بین ایران و آلمان در ۱۱ ژوئن ۱۸۷۳م. به امضا رسید.

مهم‌ترین موضوع این معاهده، ماده هجدهم آن بود که اشاره داشت در صورت بروز جنگ میان یکی از طرفین این پیمان با یک قدرت ثالث، حسن تفاهم و دوستی خالصانه میان طرفین معظم پیمان برقرار خواهد ماند و چنانچه ایران با قدرت دیگری درگیر مخاصمه شود در صورت تقاضای شاه، دولت آلمان آماده است که مساعی خود را بر حل مخاصمه به کار برد. در همین راستا در سال ۱۸۸۳م. علیقلی‌خان مخبرالدوله از طرف ناصرالدین‌شاه عازم برلین شد. وی حامل نامه‌هایی از طرف شاه ایران به ولیعهد آلمان و بیسمارک بود. هدف از این مسافرت‌‌ها جلب دوستی و حمایت دولت آلمان بود. شاه ایران درخواست کرد دو کشور به تاسیس سفارتخانه‌ها در پایتخت‌‌های یکدیگر مبادرت وزرند و نیز اظهار تمایل شده بود که راه‌آهن ایران توسط کمپانی‌‌های آلمانی ساخته شود و نیز استخراج معادن ایران تحت نظر مهندسان آلمانی انجام شود. مخبرالدوله پس از ورود به برلین ملاقات‌‌هایی با بیسمارک و ولیعهد آلمان به عمل آورد که از اهمیت ویژه‌‌ای برخوردار بود و جریان آن توسط جراید آن روز آلمان منتشر شد. متعاقب مذاکرات مخبرالدوله با بیسمارک و ولیعهد آلمان و پس از یک سلسله مکاتبات محرمانه در سال ۱۸۸۵م. دو دولت تصمیم به ایجاد روابط سیاسی و تاسیس سفارتخانه در پایتخت‌‌های یکدیگر گرفتند. میرزا رضاخان (مویدالسلطنه) از طرف ناصرالدین‌شاه به‌عنوان اولین سفیر ایران عازم برلین شد.

گراف فن برانشوایک نیز به‌عنوان اولین ایلچی مخصوص و وزیر ممتاز امپراتوری آلمان به ایران آمد و سفارتخانه آلمان را در تهران تاسیس کرد.

در همین سال ناصرالدین‌شاه تصمیم گرفت برای بندر بوشهر از آلمان کشتی خریداری کند. وی مرتضی قلی‌خان صنیع‌الدوله را مامور انجام این خدمت کرد. او کشتی تجاری پرسپولیس را خرید. کشتی مزبور از بندر کشتی‌سازی برفرهاون همراه با ناوبان‌‌های آلمانی به سوی خلیج فارس حرکت کرد. این کشتی جنگی نبود؛ ولی سه دستگاه توپ سرپُر ۷۰ میلی‌متری و مقداری فشنگ و باروت در آن وجود داشت. کشتی پرسپولیس ماموریت مهمی انجام نداد و در عمل کارآیی سودمندی در خلیج‌فارس و رود کارون نداشت و بی‌استفاده رها شد. مخارج هرساله این کشتی برای دولت ایران ۳هزار و ۵۰۰لیره انگلیسی تمام می‌شد. در همین زمان روسیه و انگلستان به‌شدت با نفوذ آلمان به مخالفت برخاستند. در سال ۱۸۹۵م. تجارت‌خانه «جوهان ورث» در بوشهر یک مرکز بازرگانی برای خرید گندم، جو، پوست، زغال سنگ و قند افتتاح کرد. در همین سال سه کشتی تجاری متعلق به شرکت آلمانی دیگری برای کالاهای یادشده وارد بوشهر شدند. اندکی بعد این تجارت‌خانه ورشکست شد و دو شرکت دیگر به نام‌‌های کمپانی هامبورگ و خلیج فارس ظاهر شدند؛ ولی دیری نپایید که بر اثر کمبود ظرفیت کار و نداشتن سرمایه کافی آن دو نیز تعطیل شدند. یک‌سال بعد یک تاجر آلمانی به نام رابرت ونکهاوس شرکتی تجاری را در بندر لنگه برای تجارت صدف مروارید و صدور آن به هامبورگ دایر کرد. فعالیت‌‌های تجاری ونگهاوس در ابتدا بسیار محدود بود؛ ولی کم‌کم بر اثر کمک صاحبان کشتی‌‌ها و بانکداران هامبورگ کار وی رونق گرفت. این شرکت بعدا نمایندگی‌‌هایی در بندرعباس، بوشهر، خرمشهر، بصره و بحرین ایجاد کرد و حتی با کرانه‌های عمان و شیخ‌نشین‌‌های آن حدود نیز دارای روابط تجاری بود. آنها علاوه بر موفقیت‌‌های تجاری قابل توجه توانستند احترام و اعتبار فراوانی برای آلمانی‌ها کسب کند.

ونکهاوس درباره علایق و منافع آلمان در خلیج‌فارس می‌‌نویسد: «نخستین‌بار در حدود سال۱۹۰۶م. احساس کردم که آلمان از نظر سیاسی به خلیج فارس علاقه‌مند شده است و احساسم این بود که این قدرت در جست‌وجوی به‌دست آوردن ابزاری است تا با آن بتواند با روسیه و انگلستان در قبال امتیازات مشابه در قضیه راه‌آهن بغداد تعادل ایجاد کند.» به دنبال این موفقیت‌ها دولت آلمان در سال ۱۸۹۷م. یک نایب کنسولگری در بوشهر مستقر کرد که خیلی زود به کنسولگری تبدیل شد و نفوذ خود را در بنادر خلیج‌فارس توسعه داد. این کنسولگری ۶کارمند بسیار فعال داشت. فعالیت آنان موجب توسعه کشتیرانی آلمان‌‌ها در خلیج‌فارس شد که بعدا به‌صورت یک خط کشتیرانی مرتب و به‌طور ماهانه از هامبورگ به خلیج‌فارس و دریای سرخ رفت و آمد می‌کرد در این زمان واردات ایران از آلمان به نحو قابل ملاحظه‌‌ای افزایش یافته بود. علاوه بر آن آلمان‌‌ها موفق شده بودند که نفوذ معنوی زیادی بین مردم ایران به‌دست آورند. یکی از کنسول‌‌های فعال آلمانی‌‌ها، واسموس بود که در جنگ جهانی اول منشأ یک رشته تحریکات و اقدامات ضدانگلیسی در جنوب ایران بود. محور اصلی فعالیت‌های سیاسی آلمانی‌‌ها در طراحی و اجرای طرح بزرگ آنها یعنی راه‌آهن «هامبورگ-خلیج‌فارس» مشهور به راه‌آهن بغداد بود. در پی این هدف قراردادی بین دولت‌های آلمان و عثمانی در سال ۱۸۹۹م. برای ایجاد راه‌آهن بغداد منعقد شد. به دنبال مسافرت ویلهم دوم، قیصر آلمان به استانبول و مذاکره با سلطان عبدالحمید اتحاد نظامی بین دو کشور برقرار و امتیاز راه آهن برلین- استانبول- بغداد در آلمان واگذار شد. این راه‌آهن شهرهای هامبورگ، استانبول، بغداد، بصره و کویت را به یکدیگر متصل می‌‌کرد. در همان زمانی که نفوذ آلمان در باب عالی و عثمانی روز به روز افزایش می‌‌یافت، نفوذ انگلیس و فرانسه به عللی که ازجمله استیلای انگلیس بر مصر و استیلای فرانسه بر تونس بود، رو به ضعف می نهاد.

در سال۱۹۰۰م. یک کمیسیون فنی آلمانی تحت ریاست اشتریخ، سرکنسول آلمان در قسطنطنیه از مناطقی که راه‌آهن باید از آنجاها عبور کند، بازدید کرد. این هیات در گزارش‌های نهایی خود تمام مسائل مطرح و قابل توجه را مورد بررسی قرار داد. بعد از آن یک هیات آلمانی وارد کویت شد تا درخصوص امتداد خط آهن به کویت مذاکره کند.

بریتانیا ورود هیت آلمانی به کویت را تهدید موقعیت خود در خلیج‌فارس تلقی کرد و اکنور، سفیر بریتانیا در استانبول به ترک‌‌ها اخطار کرد که امتداد خط آهن به کویت سبب مشکلات محلی می‌‌شود و حتی به دخالت دول خارجی می‌‌انجامد. مخالف بریتانیا با ایجاد خط راه‌آهن بغداد ناشی از مطامع آن کشور در عراق و ترس از تزلزل موقعیت خود در خلیج فارس بود. به دنبال تحرکات مذکور، آلمانی‌‌ها در سال۱۹۰۱م. عثمانی‌‌ها را علیه شیخ کویت (که از سال ۱۸۹۹م. تحت‌الحمایه انگلستان شده بود) تحریک کردند و ترک‌‌های عثمانی جزیره استراتژیک «بوبیان» را تصرف کردند؛ اما طرح تصرف کویت به وسیله آلمانی‌ها با توسل به زور بی‌نتیجه ماند. بارون رنجت هوفن، وزیر امور خارجه آلمان می‌‌نویسد: «استقرار هر قدرت خارجی در کویت اعم از بریتانیا یا روسیه برای ما نامطلوب است و همه نقشه‌های آلمان را برای امتداد خط آهن آناتولی به خلیج‌فارس تهدید می‌کند. شرط نخستین این پروژه تسلط عثمانی بر سراسر خط حیدرپاشا تا کویت است. بنابراین ضروری است که از شیخ مبارک قول بگیریم تا وقتی که اراضی و سایر وسایل لازم را برای راه آهن بغداد فراهم نکرده است، هیچ نوع امتیاز ارضی یا اقتصادی به خارجیان ندهد.» دولت آلمان مصمم بود بندر هامبورگ را به کویت متصل سازد و به این ترتیب سایر بنادر خلیج‌فارس را تحت نفوذ سیاسی و اقتصادی خود قرار دهد.

اگر آلمان‌‌ها در ساختن خط آهن سهمی را برای انگلیسی‌ها قائل می‌شدند. آنها از مخالفت خود دست برمی‌داشتند؛ ولی روی‌هم‌رفته نظر انگلیسی‌ها بر آن بود که اصولا هیچ‌گونه خط‌آهنی در خلیج‌فارس ساخته نشود، مگر آنکه یقین حاصل کنند احداث چنان سیستمی موقعیت و منافع نیروهای بریتانیا را در خلیج‌فارس تهدید نکند.

به دنبال شکست‌های سیاسی آلمان‌‌ها در برابر انگلیسی‌‌ها آنها توجه خود را به جزیره ابوموسی معطوف داشتند. این مساله واکنش انگلستان را در پی داشت. دولت انگلستان شیخ شارجه را تحت فشار قرار داد تا نسبت به این امر اعتراض کند. بحران روابط آلمان و انگلستان با اخراج آلمانی‌‌ها از جزیره ابوموسی به وسیله کشتی‌‌های جنگی انگلیسی آغاز شد. انگلستان در این کشمکش پیروز شد و توانست در سال۱۹۰۸م. امتیاز بهره‌برداری از معادن جزیره ابوموسی را برای یک شرکت انگلیسی به نام فرانک سی استریک به‌دست آورد.

آلمانی‌‌ها برای نفوذ در خلیج‌فارس تنها به طرح ایجاد راه‌آهن اکتفا نکردند، بلکه مستمرا تلاش‌‌ کردند با کشورهای منطقه خلیج‌فارس روابط سیاسی و تجاری نیز برقرار کنند. در همین راستا در سال ۱۸۹۴م. یک ناو جنگی آلمانی به نام کورموران از مسقط بازدید کرد. هدف این کشتی نظارت بر وقایع منطقه بود. در همین سال یک باب کنسولگری از طرف آلمان‌‌ها در بغداد تاسیس شد. این کنسولگری توسط یکی از اتباع آلمانی مقیم بغداد با هزینه شخصی تاسیس شد تا با مقاومت سایر قدرت‌های سیاسی روبه‌رو نشود. چند سال بعد یعنی در سال ۱۸۹۷ م.یک کنسول آلمان در بندر بوشهر مشغول به‌کار شد؛ درحالی‌که در آن تاریخ مجموع اتباع آلمانی مقیم خلیج‌فارس بیش از ۶نفر نبودند. علاوه بر اینها یک شرکت تجارتی آلمانی به نام شرکت برمن در بوشهر فعالیت خود را آغاز کرد و کشتی‌‌هایی از طرف آن شرکت بین آلمان و خلیج‌فارس شروع به آمد و رفت کردند.

شرکت ونکهاوس فعالیت‌های بازرگانی و سیاسی خود را در کرانه‌های رودخانه کارون در ایران ادامه داد به این ترتیب که یک سرویس کشتیرانی بخاری در مسیر خرمشهر- اهواز با پرچم آلمان برقرار کرد و به رقابت با شرکت کشتیرانی انگلیسی برادران لینچ، بار و مسافر جابه‌جا می‌کرد؛ ولی این سرویس کشتیرانی نیز تا شروع جنگ جهانی اول بیشتر دوام نیافت. در هر صورت فعالیت آلمان‌‌ها در منطقه خلیج‌فارس با مقاومت انگلیسی‌‌ها روبه‌رو می‌‌شد و با فشار بر شیوخ منطقه از همکاری آنها با آلمانی‌‌ها جلوگیری می‌شد انگلیسی‌‌ها خود را مالک حقیقی خلیج‌فارس می‌‌دانستند و آن‌چنان تجارت این منطقه را قبضه کرده بودند که جایی برای حضور رقیبی دیگر باقی نگذاشته بودند؛ اما کشورهای اروپایی تلاش می‌کردند با حضور اقتصادی خویش بتوانند در سیاست منطقه نقش مهمی ایفا کنند.

همه این شرایط نشانگر وضعیت بحرانی منطقه خلیج‌فارس در اواخر سده نوزدهم بود.

- بخشی از مقاله‌‌ای به قلم زهرا مروتی، استاد و پژوهشگر تاریخ