گوستاو دمولیناری: تخیلاتی بهنام دیدگاه اقتصادی
نقد سرسختانه او در ارتباط با دولت، گاه به مخالفت او با وقایع و موجبتی میشود که در نگاه اول انتظار داریم این وقایع همسو با انتقاد کلی او از قدرت و امتیاز باشد. برای مثال دمولیناری در باب جنگ داخلی آمریکا بر این باور است که این جنگ بیشتر بر پایه منافع صنعتگران ایالات شمالی بود تا مبارزه با برده دارد هرچند او هرگز نقش «مبارزه با برده داری» را در این میان نادیده نمیگیرد:
«جنگ داخلی آمریکا را نمیتوان صرفا یک پیکار بشردوستانه برای آزادی بردگان برشمرد. این جنگ «ایالات فتحشده را ویران کرد» اما ثروتمندان پرنفوذ ایالات شمالی به اهداف خود رسیدند: تحمیل یک حمایتگرایی اقتصادی سفت و سخت که در نهایت به ظهور رژیم تراستها و میلیاردرها انجامید.
مولیناری با ارجاع به مفاهیم فرگشتی، رویکردهای لیبرال خود را تحکیم میبخشید و مدعی بود که «دولت اقتصادی» (یک سیستم تجاری بین المللی) باید از لسهفر کامل کامل برخوردار باشد. از دیدگاه وی این وضع، مرحله نهایی تکامل اجتماعیِ ناشی از یک نبرد برای بقا بین بازیگران تجاری رقیب خواهد بود. او فکر میکرد که جنگ محرک سیستمهای اجتماعی مقدماتی بوده که در نتیجه آن نوآوریها رخ مینماید. اما پس از توسعه صنعتی سویه زیانبار جنگها خود را نشان میدهد و جایگزین رقابت اقتصادی میشود. او میاندیشید که چنین وضعی بهتر است؛ زیرا بر تمام طبقات اجتماعی اعمال میشود و از آنجا که افرادی که سازگاری کمتری یافتهاند به واسطه رقابت حذف میشوند، کلیت جامعه در طول زمان رشد خواهد کرد. امری که درنهایت همسوییهای وی با برخی از رویکردهای فاشیستی را نمایان میسازد. از دیدگاه دمولیناری چنین رقابتی هرگز به پایان نخواهد رسید و پیوسته تداوم خواهد یافت. او هم با سلطنت و هم با سوسیالیسم که آنها برای چنین فرآیندی زیانبار میدید، مخالفت میکند. او به شکلی خیالپردازانه و غیرواقعبینانه بر آن بود که چون فقر شدید همراه با افزایش ثروت گسترش مییابد، فقر در نهایت از طریق یک فرگشت اخلاقی در فرآیند رشد اقتصادی از بین خواهد رفت. وی در ژانویه۱۹۱۲ در بلژیک درگذشت.