جنبش‌های اجتماعی چند ویژگی مشترک دارند: ۱- حول محور یک یا چند تضاد و شکاف در جامعه شکل می‌گیرند. ۲- آموزه‌ها، ایده‌ها و شعارها، ایدئولوژی یا گفتمان مشترکی دارند و هواداران جنبش در جریان قبول و رو آوردن به این آموزه‌ها نسبت به یکدیگر احساس آگاهی، هویت و همبستگی می‌کنند. ۳- روابط میان طرفداران جنبش فقط به احزاب، نهادها و سازمان‌های بزرگ بوروکراتیک متکی نیست، بلکه به شبکه وسیع روابط غیررسمی در میان همفکران، همکاران و دوستان اتکای اساسی دارد و نهادهای حکومتی به راحتی نمی‌توانند این شبکه وسیع روابط جمعی را از پیش‌روی خود بردارند. ۴- امکان شکل خاصی از اعتراض جمعی و سیاسی در آنها وجود دارد.

همچنین جنبش‌های اجتماعی بنابر فرآیند شکل‌گیری به سه دوره تقسیم می‌شوند: دوره اول دوره‌ای است که جنبش‌های بزرگ اولیه در آن شکل گرفتند: جنبش‌های لیبرالی و مشروطه‌خواهی قرن ۱۸ و ۱۹، جنبش‌های کارگری قرن ۱۹ و اوایل قرن ۲۰، جنبش‌های ضداستعماری و ناسیونالیستی (وهمچنین ضداستبدادی) در کشورهای پیرامون در برابر کشورهای مرکز با هدف ایجاد دولتی ملی و مستقل از جمله این جنبش‌ها هستند.

در دوره دوم جنبش‌هایی نظیر جنبش‌های فاشیستی در برابر سرمایه‌داری لیبرال در دموکراسی‌های غربی یا جنبش‌های قومی در برابر هژمونی اقوام مسلط در دولت‌های جدید ملی با هدف ایجاد خود مختاری سیاسی یا فرهنگی به چشم می‌خورند و دوره سوم جنبش‌های اجتماعی جدید مانند جنبش‌های صلح، محیط زیست، حقوق مدنی و... را دربرمی‌گیرد.

 اصطلاح «جنبش‌های اجتماعی جدید» برای توصیف جنبش‌هایی استفاده شد که از دهه ۱۹۶۰ درعرصه اجتماعی اهمیت یافتند. این جنبش‌ها عبارتند از: جنبش دانشجویی، جنبش حقوق مدنی، جنبش زنان، جنبش زیست محیطی، جنبش صلح، همچنین جنبش‌های ضد نژادپرستی و جنبش حقوق مردم بومی، جنبش ضدسیاسی اروپای شرقی و... این جنبش‌ها از دو جنبه «جدید» تلقی شده‌‌اند که هر دو جنبه نیز در معرض بحث‌های گسترده‌ای قرار گرفته‌اند.

اول اینکه این جنبش‌ها ویژگی‌هایی دارند که آنها را کاملا از جنبش‌های اجتماعی پیشین متمایز می‌سازد.

دوم اینکه تازگی این جنبش‌ها نتیجه ظهورشان در متن یک صورت‌بندی جدید اجتماعی است، به عبارت دیگر آنها جدید تلقی می‌شوند؛ چراکه نمونه و نمادی از روابط اجتماعی و سیاسی جدید هستند.

در بررسی جنبه اول با نگاهی به ویژگی‌های جنبش‌های جدید باید گفت که آنها اهداف، راهکارها، برنامه‌ها و مطالبات محدودتری را دنبال می‌کنند و برای همه امور نسخه نمی‌پیچند. در این جنبش‌ها هویت‌یابی اعضا فی‌نفسه امری مطلوب و خود عین هدف است. این جنبش‌ها اغلب غیرمتمرکز، پراکنده و کوچک هستند و در شرایطی که رابطه جنبش با مخالفانش حاد می‌شود، کاربرد شیوهای تاکتیکی و مبارزاتی جنبش‌های اجتماعی جدید (مانند تحریم یا مشارکت فعال در انتخابات، اعتصابات، تظاهرات، نشست‌های عمومی، رویارویی با نهادهای مربوط به مخالفان جنبش) ازجنبش‌های متعارف متفاوت است و بیشتر جنبه سمبلیک دارد. (به بیان دیگر، در شرایط حاد، جنبش‌های متعارف معمولا به اعمال چریکی روی می‌آورند و جنبش‌های جدید به نافرمانی مدنی توسل می‌جویند.) جنبش‌های جدید از رسانه‌های عمومی برای معرفی سمبل‌ها و انگیزه‌های جنبش استفاده می‌کنند و معمولا (نه همیشه) هدف آنها کسب قدرت سیاسی در حکومت نیست، بلکه آنها بیشتر افکار عمومی و عرصه عمومی جامعه را تحت‌‌ تاثیر قرار می‌دهند و غیرمستقیم در سیاست اثر می‌گذارند.

جنبه دوم در ارزیابی نوع جنبش‌های اجتماعی نیز به این نکته اشاره دارد که این جنبش‌ها در متن یک جامعه پسامدرن یا جامعه‌ای از نوع مدرنیته متاخر به وقوع می‌پیوندند. جامعه پسامدرن با جامعه مدرن گسستی بنیادین دارد؛ اما جامعه مدرن متاخر می‌تواند به‌عنوان تراکم بحران‌ها و فرصت‌های جامعه مدرن به حساب آید و از این دیدگاه ویژگی‌های جنبش‌های اجتماعی جدید می‌تواند در اغلب جوامع وجود داشته باشد.

با دقت در ویژگی‌های جنبش‌های اجتماعی جدید متوجه می‌شویم که به کار بردن روش‌های سمبلیک و روش‌های موسوم به نافرمانی مدنی از ویژگی‌های اصلی جنبش‌های اجتماعی جدید هستند. این جنبش‌ها آن‌گونه که ذکر شد برخلاف جنبش‌های متعارف از روش‌های خشونت‌آمیز مانند روش‌های چریکی و... استفاده نمی‌کنند و انواعی از روش‌ها شامل تحریم یا شرکت در انتخابات، اعتصابات، تظاهرات‌ها و.. را در دستور کار دارند.