صرافی و صراف‏ها خانه اتحادیه در خیابان لاله‌زار تهران

حاجی لطف‌علی و حاجی علی‌اکبر فرزندان حاجی محمدباقر امین‌الضرب، پسر حاجی لطف‌الله تبریزی بودند. حاجی لطف‌الله و برادرش حاجی هاشم که صراف بودند به روسیه سفر کرده و با بانکداری جدید آشنا می‌شوند. حاجی محمدباقر پسر حاجی لطف‌الله برای آموختن شیوه‌های بانکداری مدتی در روسیه به سر می‌برد که در مراجعت با عده‌ای از صراف‌های تبریزی کارهای مقدماتی تشکیل یک بانک را انجام دادند؛ ولی با مرگ حاجی لطف‌الله کار متوقف شد و حاجی‌هاشم هم از کار کناره گرفت؛ به‌طوری‌که خانم سهیلا ترابی نوشته‌اند حاجی محمدباقر پس از فوت عمویش دارالضرب تبریز را تاسیس کرد و به ضرب مسکوکات پرداخت و به محمدباقر امین‌الضرب تبریزی معروف شد. وی مجددا به فکر تاسیس بانک افتاد و با عده‌ای از صراف‌ها شرکت اتحادیه را در ۱۳۰۵ تاسیس کردند. از بین سهامداران شرکت، حاجی علی ‌کوزه‌کنانی از همه معتبرتر بود. حاجی لطف‌علی و پسرش رحیم به‌عنوان نمایندگان شرکت به تهران رفتند. در ۱۳۱۶ شراکت حاجی لطف‌علی با کوزه‌کنانی به هم خورد؛ ولی حاجی لطف‌علی و رحیم در تهران ماندند و مجددا شرکتی به همان نام تاسیس کردند. این درحالی بود که رابطه حاجی لطف‌علی با تبریز و با شرکت از طریق برادرش حاجی علی‌اکبر انجام می‌گرفت و هر دو برادر صراف بودند؛ ولی تجارت مختصری نیز انجام می‌دادند؛ به‌ویژه رحیم پسر حاجی لطف‌علی از عمو می‌خواست که اجناسی برای فروش بفرستد، مانند کاغذ جقارا (سیگار) دخترنشان یا فنالیه که احتمالا فلانل بود یا دوبتی که شاید منظور دبیت بود.

این دو برادر هفته‌ای چند بار از طریق نامه و گاه تلگراف با هم مکاتبه می‌کردند. نامه‌ها با چاپار ارسال می‌شد و تقریبا ۴ الی ۶ روز در راه بود، اجناس را با کاروان و به‌وسیله شتر می فرستادند. مطالب نامه‌ها همیشه مفهوم نیست. یک علت آن نحوه‌ای است که تجار و صراف‌ها با هم مکاتبه می‌کردند و اصطلاحات خاصی داشتند. همچنین حاجی علی‌اکبر شخص خیلی باسوادی نبود و گاه منظور از آنچه می‌نویسد به درستی روشن نیست. مشکل دیگر کیفیت نامه‌هایی است که در وضع نامطلوبی هستند و بعضی واژه‌ها به سختی خوانده می‌شود.

نامه‌ها از حاجی علی‌اکبر خطاب به حاجی لطف‌علی هستند؛ هرچند جواب‌های حاجی لطف‌علی را نمی‌دانیم؛ اما حاجی علی‌اکبر در جواب برادر به بعضی سفارش‌ها یا سوالات وی پاسخ می‌دهد که نوع مکاتبه آن دو را مشخص می‌کند؛ ولی گاه معنی بعضی واژه‌ها یا بعضی مسائل روشن نیست چنانچه در چند نامه اشاره به خرید بلیت شمندوفر (راه آهن) است؛ ولی معلوم نیست بلیت را به چه منظوری می‌خواستند.

به مطالب سیاسی اصلا اشاره نمی‌شود، روابط خانوادگی هم مختصر است. چنانچه وقتی رحیم پسر حاج لطف‌علی با دختر یکی از صرافان به نام اسکوئی ازدواج کرد، حاجی علی‌اکبر تبریک گفت و بیست نفر از تجار و صراف‌ها را به شام دعوت کرد و هدیه‌ای فرستاد و درباره آن نوشت که برای رحیم آقا عیدیانه یک توپ قبا، جهت عروس،گردنبند طلا، ۲۰ عدد پنج هزاری و گل میان گردن بند فرستاده و اضافه می‌کند: «قبله‌گاها به جان حقیر گردنبند را به عروس التفات فرمایید قناعت نکنید، لامحاله حقیر هم با این جزئی دلخوش باشم.» حاجی علی‌اکبر فقط گاه به مسائل جنبی می‌پرداخت که اهمیت دارد. مانند غائله تاراج بازار تبریز، کمبود نان و گران شدن گندم یا کمبود قران و وضع بازار می‌توان گفت: در کل نامه‌ها درباره امور مالی است.

رابطه بین دو برادر صمیمی بود و هر دو به یکدیگر اعتماد کامل دارند. به‌طور کل حاجی لطف‌علی کارهای خود در تبریز را به حاجی علی‌اکبر سپرده بود. این دو برادر حساب مشترکی داشتند و هر معامله‌ای که یکی از طرفین انجام می‌داد توسط هر دو ثبت می‌شد و در پایان سال رسیدگی می‌کردند. در دو نامه مفصل حساب را رسیدگی کردند که تا حدی میزان معاملات، طلب‌ها و بدهی‌های این دو برادر را به‌دست می‌دهد.

حاجی علی‌اکبر نسبت به برادر بزرگ‌تر احترام بسیار قائل بود؛ ولی گاه از او گله‌مند بود و درخواست خود را بارها تکرار می‌کرد که حاجی لطف علی انجام نمی‌داد و چنانچه بارها از او خواست که برای او هر روز مقداری برات علیه بخرد؛ ولی ظاهرا حاجی لطف‌علی نخریده بود. به نظر می‌رسد حاجی لطف‌علی تندخو بود یا از کارآمدی او مطمئن نبود؛ چون علی‌اکبر می نویسد که کار او را انجام خواهد داد: «خواطرجمع باشید نگرانی ندارد.» همچنین به نظر می‌رسد که حاجی لطف‌علی از برادر محتاط‌تر بود. یک‌بار حاجی علی‌اکبر به او نوشت: قبله‌گاها الى حال در فروش اهمال نمی‌فرمودید، عوض سال گذشته شده بود، چه فایده که ترسیده‌اید.» حاجی لطف‌علی از برادر ثروتمندتر بود و یک منشی داشت؛ ولی حاجی علی‌اکبر منشی نداشت و جزو صراف‌های متوسط بود.

حاجی علی‌اکبر بسیاری از صراف‌های تبریزی را نام می‌برد و از معاملات آنها خبر می‌دهد؛ اما هیچ‌جا از کوزه‌کنانی که شریک شرکت اتحادیه بود، نام نمی‌برد و همیشه از اتحادیه یا حاجی علی آقا می‌نویسد.

بعد از تعارفات معمول، حاجی علی‌اکبر اول از معاملات مشترکشان خبر می‌داد و سپس از وضع معاملات دیگر تجار و صراف‌ها و سپس معاملات شخصی خودش را می‌نوشت. در هر نامه مظنه‌جات و شرایط بازار پول را توضیح می‌داد بنابراین اطلاعات وی حاکی از آشفتگی بازار پول بود؛ به‌طوری‌که صراف‌ها و تجار در معاملات سر درگم بودند.

یکی از نکات جالب توجهی که در این نامه‌ها منعکس است اهمیت بازار تبریز و نقش رقابتی بانک شاهی با صراف‌ها است که جلوی ترقی بانک را می‌گرفتند. در این وقت بانک حضور سلطه‌ای بر بازار پول تبریز نداشت و به همان روش صراف‌ها عمل می‌کرد. بنا به نوشته جفری جونز که تاریخچه بانک را نوشته است از سال ۱۳۱۷ بانک شاهی رونق گرفت و در امور مالی ایران نفوذ بسیار یافت. مدت‌ها صراف‌ها سعی کردند دسته‌جمعی با بانک مقابله کنند؛ ولی ظاهرا عده‌ای همکاری نکردند و به‌علت رقابت صراف‌ها بین خودشان بالاخره بانک که سعی داشت اسکناس را رواج دهد، برنده شد.

نامه‌های حاجی علی‌اکبر مملو است از شکایت از بانک و عدم حمایت دولت، اسکناس در دست بانک بود. از این طریق می‌توانست فشار بر تجار و به‌ویژه صراف‌ها وارد آورد. بانک از طریق یک نفر به نام حاجی علی‌اکبر، قونپانیه (کمپانی) کار می‌کرد که بنا به گفته حاجی علی‌اکبر آدم بانک بود. در ۹صفر ۱۳۱۳ نوشت: «هر چه قران در شهر بود همه را فاسطل و بانک جمع کرده‌اند و آنچه برات علیه می‌فروشند، می‌گویند اول قران‌ها را بدهید بعد تلگراف را نوشته می‌دهیم. البته یک علت این کار بانک جلوگیری از هجوم تجار و صراف‌ها بود که تقاضای تبدیل اسکناس به قران کنند. در ۱۳۱۵ یک چنین اتفاقی افتاد؛ ولی بدون شک هدف بانک بیش از این بود و با جمع کردن قران، صراف‌ها را که عملا رقبای بانک بودند، فلج می‌کرد. چنانچه حاجی علی‌اکبر تقریبا در همه نامه‌های خود اشاره به کمبود قران دارد. در ۲۰ صفر نوشت: قبله‌گاها بازار زیاده از حد بی‌پول است به صرافان از بی‌پولی خیلی بد می‌گذرد، بسکه صرافان بی‌پول‌ هستند. به هیچ تجار برات نمی‌توانند بدهند. به آن جهت به تجاران هم خیلی بد می‌گذرد.

از جمله اطلاعاتی که مرتب در همه نامه‌های حاجی علی‌اکبر تکرار می‌شود، گزارش مظنه‌جات تبریز است. چنانچه می‌نویسد: «مظنه عدسه ۹۳۱ و ۳۲، برات عدسه با بیجک ۱۸۲ و ۸۳ برات علیه تلگرافی ۴تومان ۶۵۰۰دینار خریدار ندارد. عین مجیدیه ۴تومان ۵۸۰۰ الی ۵۹۰۰دینار. اسکناس با قران یک‌تومان ۵۸۰۰ دینار. امپریال با قران ۴تومان ۱۸۰۰ الی ۲۰۰۰دینار. صرف قران جدید ۲۵۰دینار کساد است. برات تهران تلگرافی هرگاه باشد، ۲۰۰ دینار بالا.»

همان‌طور که اشاره شد از جمله وظایف صراف‌ها علاوه بر ارسال برات خرید و فروش انواع پول‌های مختلف بود. استفاده صراف‌ها در این بود که نرخ‌ها تغییر نکند؛ چراکه در سود آنها تاثیرگذار بود. طبعا دادوستد کند می‌شد و امکان داشت ضرر کنند. بانک کم‌کم عرصه را بر صراف‌ها تنگ کرد و چون بانک انحصار اسکناس را داشت برای تبدیل آن به قران صرف می‌گرفت که متغیر بود. یک‌تومان، ۷۱۰۰ دینار یعنی ۷/ ۹ قران جدید گرفته بود. چند روز بعد  یک‌تومان، ۸۳۵۰ دینار یا ۸/ ۳ بود. یکی از علل گرانی قران جدید یا خروج آن از تبریز بود یا احتکار آن توسط صراف‌ها و به‌ویژه بانک قران‌ها را جمع می‌کرد تا صرف اسکناس، ترقی کند کاری که صراف‌ها هم می‌کردند؛ ولی به مرور این بانک بود که پیشی گرفت.

هرچند حاجی علی‌اکبر از وضع بازار تبریز شاکی بود، ولی به نظر می‌رسد تجار و صراف‌های تبریز فعال بودند. علاوه بر تهران حاجی علی‌اکبر با عراق (اراک)، همدان، بروجرد و کرمان معامله داشت. عده‌ای هم اسلامبولی در تبریز بودند؛ ولی در ظاهر وضع خوبی نداشتند.

از معاملات دیگر تجار و صراف‌ها هم اطلاع می‌دهد که گاه همکاری و رقابت می‌کردند. از جمله مشکلات بازار پول وجود انواع پول‌های مختلف بود که قپه، قمیال، مجدیه یا مجیدیه، علیه، عدسه، امپریال و لیره. نوسان صرف پول یا تبدیل هرکدام بازار را دستخوش آشفتگی می‌کرد.

دولت سعی داشت که یک نرخ را رسمی کند که مقدور نبود؛ چون صراف‌ها و تجارهمیشه پیروی نمی‌کردند و رقابت نیز قابل کنترل نبود. از دیگر مشکلات، وجود قران جدید و قران کهنه در بازار بود. قران جدید کمیاب بود و به این دلیل صرف آن بالا بود. در ۱۳ رجب ۱۳۱۲ صرف قران ۱۷۵ دینار بود. یعنی ۵/ ۱۷درصد تبدیل هرنوع پول مبلغی صرف داشت، مثلا صرف قران جدید بین ۲۵۰ الی ۵۰۰ دینار در نوسان بود. برات تفلیس زیاد نبود و بین ۱۶۴ الی ۱۸۰ دینار بود. برات تهران ۱۰۰ دینار الی ۳۵۰ دینار بود. تبدیل امپریال با قران از ۰/ ۲درصد الى ۰/ ۴ در نوسان بود. برات عدسه با قران از ۱۸۸ الی ۱۶۳ دینار بود. تبدیل اسکناس با قران از ۱۷/ درصد الى ۱۲/ درصد بود. برات علیه تلگرافی ۶۰/ ۰درصد با بیجک ۴۰/ ۰درصد با قران جدید هم ۰۴/ ۰درصد و با قران تلگرافی ۰۵/ ۰درصد، تبدیل مجیدیه با قران جدید از ۰۷/ ۰درصد الى ۰۴/ ۰درصدبود. مظنه عدسه زیاد نوسان نداشت و بین ۹۳۲ الی ۹۲۴ بود.

حاجی علی‌اکبر در همه نامه‌های خود از کسادی وضع بازار تبریز شاکی است. از آنچه او می‌نویسد ظاهرا وضع صراف‌های متوسط خوب نبود؛ ولی از کل نامه‌ها به نظر می‌رسد که از لحاظ مالی و اقتصادی بازار تبریز نسبتا فعال بود. البته ما معیاری برای مقایسه با بازارهای دیگر مانند تهران و اصفهان نداریم و باید امیدوار بود که در آتیه اسناد و مدارکی به‌دست آید تا بتوان این نوع مسائل را حل کرد.

به قلم منصوره اتحادیه و سعید روحی