هیچ دوره‌ای، اگر بتوان گفت، ابتدا به ساکن آغاز نمی‌شود و تاریخ‌نویس نمی‌تواند تاریخ یک دوره را بدون لحاظ دوره پیش از آن تدوین کند. بعدا به مورد تاریخ‌نویسی یرواند آبراهامیان اشاره‌ای خواهم کرد که مبدأ آن تاسیس حزب توده ایران است. وارد کردن این بُرش در مواد تاریخ ایران و قطع پیوندهای دوره‌ای از تاریخ با پیش و پس از آن، درباره این تاریخ‌نویس، چنانکه خواهد آمد، موجب شده است که مقولات و مفاهیم ایدئولوژیک چپ مبتذل را به‌طور غیرانتقادی به‌کار گیرد و لاجرم، توضیحی نادرست از مواد تاریخ ایران عرضه کند.

 از سده‌ای پیش، گزینش غیرانتقادی مفاهیم و مقولات یکی از آفت‌های تاریخ‌نویسی جهان ایرانی بوده است. این آفت به این امر در تاریخ‌نویسی ایران مربوط می‌شود که تاریخ‌نویس، به جای اینکه کوشش کند مفاهیم و مقولات تاریخ دوره‌ای را که می‌نویسد بر پایه مواد آن تدوین کند و تحول تاریخی را توضیح دهد، ایدئولوژی خود را اصل قرار می‌دهد و آن قالب را بر مواد تاریخی تحمیل می‌کند. برای آبراهامیان خاستگاه تاریخ جدید ایران تاسیس حزب توده است و بدیهی است که با تکیه بر این اصل موضوع او نمی‌تواند تاریخی بنویسد که به قول میرزا آقاخان کرمانی «امور نفْس‌الامری» را توضیح دهد.

مورد دیگر از این نوع تاریخ‌نویسی جعل مفاهیم و تحمیل آن به تاریخ برای موجه نشان دادن یک ایدئولوژی خاص است که ضرورتی ندارد اینجا به تفصیل درباره آن سخن بگویم.

مفاهیم و مقولات ویژه هر ناحیه‌ای در تاریخ جهانی باید به محکِ مواد کشورهای خاص زده شده باشد وگرنه ارزش علمی نخواهد داشت.

از رساله‌ای درباره مفهوم ایرانشهر، جواد طباطبایی