نگاهی به آرا و اعمال اقتصادی مرتضی قلیخان صنیعالدوله
وزیر توسعهطلب
صنیعالدوله به جای اینکه سعی در ورود به عرصه سیاست و بازی قدرت داشته باشد مایل به فعالیتهای صنعتی بود. نخست به دستور ناصرالدین شاه در اداره معادن - که بخشی از وزارت علوم بود -مشغول به کار شد. اولین فعالیت صنعتی - اقتصادی او استخراج معدن سرب پسقلعه شمیران تهران بود. او قصد جدا کردن نقره از سرب را داشت زیرا پس از آزمایشهای فراوان دریافته بود که مقدار فراوانی نقره در این معدن سرب وجود دارد، اما برای انجام این کار سرمایه زیادی لازم بود و صنیعالدوله چنین سرمایهای در اختیار نداشت. سرانجام پدرش مخبرالدوله «قریب بیستهزار تومان» لوازم کار فراهم ساخت و استخراج معدن شروع شد. اما صنیعالدوله هر اندازه کوشید، نتوانست نقره را از سرب جدا کند. سرانجام برای رسیدن به هدف با مدرسه صنعتی آلمان که خود در آنجا تحصیل کرده بود، مکاتبه کرد و دستور چگونگی ذوب سرب و جداسازی نقره را گرفت، اما باز ثمری نداشت. وی نمونههایی جهت استخراج به آلمان فرستاد و در آنجا معلوم شد که «سنگ معدن روی هم دارد و باید اول روی را به شستن جدا کرد» . او وسایل لازم برای این مرحله از کار را در اختیار نداشت و کمکی نیز به او نشد و بنابراین کار نیمهکاره رها شد. سالها بعد صنیعالدوله باز به فکر راهاندازی دوباره کار افتاد ولی این بار فعالیتهای سیاسی مانع اصلی بود.
احداث کارخانه ریسمانریسی
پس از آنکه صنیعالدوله موفق به جداسازی نقره از سرب نشد، در ۱۳۱۲ق به فکر احداث کارخانه «بافندگی و ریسمانریسی افتاد». برای انجام این کار با حاجی محمدتقی شاهرودی که از بازرگانان ثروتمند و معتبر و نیکنام بود، به شور پرداخت و موافقت او را در اقدام به این کار به دست آورد. وسایل لازم را از خارج کشور وارد کردند و پس از مدتی کارخانه در خط تولید قرار گرفت. ناصرالدین شاه به بازدید کارخانه آمد و از کار اظهار رضایت کرد و بانیان آن را بسیار تشویق کرد. مصنوع کارخانه بسیار مرغوب بود و مورد پسند همگان قرار گرفت، توسعه و پیشرفت آن میتوانست گام مهمی در پیشبرد اقتصاد صنعتی ایران باشد و میتوانست برای بازرگانی خارجی دولتهای روس و انگلیس در ایران مضر باشد بنابراین شروع به کارشکنی کردند و محصولات مشابه خود در ایران را به قیمت نازلتر فروختند و ضرر موقتی را برای به دست آوردن سود بیشتر متحمل شدند. پس از مدتی کارخانه ریسمانریسی که توان رقابت با تجار خارجی را نداشت تعطیل شد و صاحبان آن ضرر بسیار کردند. پیش از این نیز کارخانه قند کهریزک میرزا علیخان امینالدوله با وجود تولید عالی، چنین سرنوشتی پیدا کرده بود.
تاسیس کارخانه فلز کاری
علاقهمندی صنیعالدوله به پیشرفت صنعتی ایران باعث شد که همزمان با تاسیس کارخانه ریسندگی، «کارخانه فلزکاری» کوچکی در تهران دایر کند. کارخانه مورد بازدید شاه قرار گرفت. ناصرالدین شاه به منظور حمایت و تشویق، چند پایه چراغ و بعضی مصنوعات دیگر از آنجا خرید. تولیدات این کارخانه پایههای چراغ و چند نوع چراغ چدنی و فلزی بود که به «چراغ صنیعالدوله» معروف شد. این کارخانه برای ادامه کار احتیاج به سرمایه داشت و نه صنیعالدوله توانایی مالی زیادی داشت و نه کسی از او پشتیبانی کرد. اگر از صنیعالدوله حمایت لازم به عمل میآمد، با تحصیلات عالی و فنی و شوق و شوری که او در ایجاد واحدهای صنعتی داشت بیگمان مقدمه یک تحول مهم در امر صنعت به وجود میآمد که متاسفانه به وقوع نپیوست. بنابراین او پس از مدتی به اجبار دل از آرزوهای بزرگ خود برکند و بدون آنکه طرفی بسته باشد، پا در عرصه سیاست نهاد.
تکاپوی اقتصادی بعد از مشروطیت
از جمله شخصیتهایی که در حرکت مشروطهخواهی مردم ایران نقش مهمی داشت و از او به عنوان یک متفکر راهبر سخن به میان آمده است، مرتضی قلیخان صنیعالدوله است. وی در مقام نخستین رئیس مجلس شورای ملی، وزیر مالیه، وزیر اوقاف و فواید عامه به پیشبرد اهداف اقتصادی و صنعتی انقلاب مشروطیت کمک فراوان کرد. با پیروزی مشروطیت فعالیتهای سیاسی دیگر فرصتی باقی نمیگذاشت تا صنیعالدوله به کارهای صنعتی بپردازد بنابراین آنچه از این زمان به بعد از او یادگار مانده، طرح نظری پیشرفت اقتصادی - صنعتی ایران است. نگارش رساله «راه نجات» و طرح برخی لوایح اقتصادی در مجلس شورای ملی از همین منظر قابلتوجه است. البته لوایح مطروحه بیشتر جهت تأمین منابع مالی برای طرحی است که وی در رساله راه نجات به تبیین آن پرداخته است.
نخست به بیان محتوای رساله موردنظر میپردازیم: صنیعالدوله معتقد بود که «به حرف کار پیش نمیرود... از اینکه دولت بگوید مشروطه شدم و ملت خوشوقت که دولت مشروطه دارم و هر دو دست روی هم گذاشته منتظر باشند دستی از غیب برون آید و کاری بکند، هرگز نه دوایر دولت منظم و نه حوایج ملت فراهم خواهد شد.» بنابراین «اگر بخواهیم این عراده لنگ امور را به راه بیندازیم، باید خودمان به جد، کار کنیم و الا کسی از خارج برای ما کار نخواهد کرد» وقت آن چنان تنگ است که «دیگر مجال تفنن برای ما باقی نمانده است» و اگر به سختی تن به کار ندهیم و دولت و ملت «به ادای تکلیف شخصه و نوعیه خود بر نیایند» چند صباحی نخواهد گذشت که «این سیلهای منفق و بادها مخالف» هستی ما را بر باد خواهد داد. برای اینکه از غرق شدن در این گرداب هولناک جلوگیری شود و مملکت و اهالی آن روی آسایش ببینند، چهار چیز لازم است: اولا، قوه حربیه و نظمیه برای حفظ مال و جان مردم بلاواسطه؛ ثانیا، تشکیل دستگاه معدلت برای حفظ اهالی از تعدی به یکدیگر از راه دسیسه و حیل؛ ثالثا، تاسیس دایرهالمعارف برای آموختن راه کسب به اهالی؛ رابعا، راه برای جلب مایحتاج از راه دور و نزدیک. این نیازمندیهای چهارگانه را «حوایج عمومی یا مشترک» میگویند و هدف از تشکیل دستگاه دولت «رفع این حوایج» است. اما رفع آنها، محتاج به «دقت و مال» است، جدا از کوشش دولت، مردم هم باید «بر ذمه خودشان واجب بدانند که به قدر سهم خود در مخارج مشترکه شرکت نمایند.» اما پیش از این باید ترتیبی اتخاذ کرد که نابرابریها از بین برود، زیرا در ایران برای رفع حوایج عمومی «بسیاری از مردم هیچ نمیدهند یا کمتر از آنچه باید بدهند، میدهند و بعضی دیگر زیاد از اندازه استطاعت» پرداخت میکنند بنابراین نخستین وظیفه «هیأت جامعه دولت و ملت به نمایندگی مجلس شورای ملی، رفع این نواقص است و باید کلیه این امور را تحت نظم و قاعده در آورده» و دولتمردان انجام آن را بر عهده گیرند. جامعهای که بدین سان نظم یافت، از میزان مصرف عمومی بالایی برخوردار خواهد بود و «هر قدر مصارف عمومی مملکتی زیادتر باشد، حال آن مملکت نیز بهتر خواهد بود» و نشان از تمول بیشتر کشور دارد، پس باید راهی یافت که کشور به ثروت و مکنت برسد و قدم در طریقی نهد که کشورهای دیگر رفتند و توانستند به این درجه قوت و صلابت برسند. به نظر صنیعالدوله تنها راه ممکن این است که «در مملکت تولید ثروت» شود، یعنی بتوان کاری کرد که «ثروت اهل مملکت رو به تزاید گذارد.» برای رسیدن به این هدف، سه راه در پیش است: «یکی آنکه از خرج بکاهیم، دوم آنکه بر دخل بیفزاییم و سوم آنکه هم از خرج بکاهیم، هم بر دخل بیفزاییم.» راه سوم بهترین روش ازدیاد ثروت در کشور است و هدف اصلی این رساله «تحقیق در این معنی و رسیدن به این مقصد است.» برای به اجرا درآوردن راه سوم باید «اشاعه معارف و تسهیل عمل حمل و نقل نمود.» اما با اشاعه معارف نمیتوان یکمرتبه، خزانه دولت را انباشته از ثروت کرد، اما تسهیل در حمل و نقل به سرعت «اسباب ازدیاد ثروت» در کشور میشود. نخست باید «هزینه حمل و نقل» را کاهش داد و آن دو فایده عمده دارد: «یکی صرفه مردم از بابت وجه کرایه که بالفعل میدهند و فایده دیگر آن که به واسطه ارزانی کرایه، تجارت به اصناف مضاعف ترقی میکند، خصوصا تجارت امتعه داخله». بنابراین اگر بتوان «مراکز مملکت را به استعانت راهآهن به یکدیگر اتصال بدهیم، آن فایده که ذکر شد حاصل میشود.» برای اینکه بتوانیم چهار گوشه کشور را به هم مربوط سازیم «هزار فرسخ» راهآهن نیاز است. مخارج این هزار فرسخ در کل «دویست الی دویست و چهل کرور تومان» برآورد میشود. امروزه نه دولت و نه مردم ایران چنین وجه معتنابهی ندارند و «لازم هم نداریم» زیرا «هزار فرسخ راهآهن را در یک روز و یک ماه و یک سال» نمیتوان ساخت و برای احداث آن چندین سال وقت لازم است. اما اگر «در ابتدا یک قسمت صدوپنجاه فرسخی را مدنظر آوریم و مخارج ساختن آن را مثلا به چهار کرور تومان برآورد کنیم، وجه اعتباری که برای تحصیل سرمایه لازم این قسمت باید موجود شود، با وجه استهلاکش دو کرور تومان میشود و تمام وجه ضمانتی که برای این امر بزرگ لازم است، همین دو کرور تومان است که باید هر سال معینا موجود باشد و به صاحبان سرمایه نموده شود تا پول خود را بیدرنگ بدهند و شروع به این مقصد حیاتی بشود.» هر قسمت از راهآهن که ساخته شود، «محل اعتبار میشود برای قسمت دیگر». اینکه این وجه را از کجا باید تهیه کرد و چگونه میتوان از مردم گرفت، «اینبنده محل آن را از راهی معین کردهام که زحمتی برای مردم نداشته باشد [لوایح مالیات مستقیم و غیرمستقیم] و تا مردم این فداکاری را نکنند»، به نتیجه خوب نمیرسند. کشورهای اروپایی «به سحر و معجزه، به این مقام و ثروت و تمول امروز نرسیدهاند، فقط نکته آبادی مملکت را درک نموده، شروع به کار کردند و به مقامی که میبینی رسیدهاند.» اگر کسی بخواهد فایده و سود راهآهن را ببیند، باید اوضاع اقتصادی کشورهایی را که دارای راهآهن هستند، «قیاس به سایر ممالک» نماید. اشخاصی که صاحب بصیرت و آگاهی هستند، بهخوبی میدانند که وسیله اول آبادی و سعادت هر مملکتی راه است که سستی در احداث آن، زیان فراوانی دارد. از طرف دیگر، «تجربه سایر ممالک ثابت کرده است که بهواسطه ساختهشدن راهآهن، اسبابهای حملونقلی که پیش از این در آن خاک رایج بوده، از کار بازنمیمانند، بلکه حاجت به وجود آنها بیشتر میشود؛ زیرا راهآهن از شاهراه میرود و قرایی که چند فرسخ از راه به کنار واقعاند، امتعه خود را باید به سر راه بیاورند... و به این شکل، آن توهمی که در بیکار ماندن مکاریان ممکن است حاصل شود، از میانه میرود.» اگر بخواهیم در فایده و مزیت راهآهن سخن بگوییم، مطلب به درازا میکشد؛ زیرا «هزار و یک فواید آن را در آبادی و مملکتداری احصا نمیتوان کرد.» تنها هدف نگارش این رساله، پیشرفت مملکت است و «امیدواریم به توفیق الهی و تاییدات ارکان دولت و عموم ملت بهزودی موفق بشویم و خدمتی را که آن را اسباب نجات و مایه تجدید حیات این مملکت میدانیم و سی سال است برای انجام آن دامن همت بر کمر زدهایم، از عهده برآییم و به آرزوی دیرینه برسیم.» حدود ۶ ماه بعد از تالیف رساله
«راه نجات»، صنیعالدوله در مقام وزیر مالیه در کابینه میرزا احمدخان مشیرالسلطنه، در تاریخ شنبه بیستوسوم ربیعالاول ۱۳۲۶، دو لایحه به مجلس آورد. لایحه نخست در مورد مالیات غیرمستقیم یا مالیات عمومی بر قند و چای و لایحه دوم مربوط به مالیات مستقیم یا خصوصی و بلدی بود که موضوع نشر معارف ابتدایی هم در آن آمده بود. به ماخذ مذاکرات مجلس، مطلب را پی میگیریم: «وزیر مالیه [صنیعالدوله]: چون صحبت در مالیه است، خوب است پروگرامی که بنده برای وزارت مالیه نوشتهام که یکی راجع به مالیات عمومی است و یکی راجع به مالیات خصوصی و بلدی قرائت شده تا اذهان آقایان وکلا مسبوق شده، آن وقت از روی بصیرت رای خود را اظهار دارید.»
از مقالهای به قلم جواد سخا، عضو هیات علمی دانشگاه آزاد اسلامی ابهر و دانشجوی دوره دکترای تاریخ، علوم و تحقیقات