پایان اقتدار طلا و پولهای رسمی؟
ترند واژهای انگلیسی است، معنایش چیست؟ باب روز شدن؛ به مُد زودگذر و هر آنچه گفته میشود که در مدت زمانی کوتاه محبوب شده و سپس کمرنگ میشود. مانند یک کتاب، فیلم، برنامه تلویزیونی، ترانه، مکان یا وسیله؛ اگر بخواهیم به زبان ادبیات فضای مجازی سخن بگوییم باید گفت: بیت کوین «ترند» شده است. مفاهیم و وقایع بسیاری هر روزه در حال ترند شدن هستند، به اندازهای این مفاهیم فراگیر و زیاد هستند که میگویند در دنیای مدرن هر انسانی با استفاده از شبکههای اجتماعی و فضای مجازی فراگیر میتواند به اندازه لحظات یا دقایقی ترند و محبوب باشد، حال مقصود از این سخنان این است که عمق معنا و چگونگی به بار نشستن مفهوم رمز ارزی به نام بیتکوین را درک کنیم. امروزه بیتکوین هم ترند شده است، آن هم زیر سایه اقتصاد روایی. رابرت شیلر که در سال ۲۰۱۳، به همراه دو تن دیگر (لارنس پیتر هانسن و یوجین فاما) برنده نوبل اقتصاد شد در کتاب «اقتصاد روایی» به همین موضوع پرداخته است، شیلر این کتاب را مجموعه تمام افکاری میداند که در بیشتر عمرش در سر پرورانده است-اما اقتصاد روایی چیست؟ اقتصاد روایی نشان میدهد که چگونه داستانهای عامهپسند در طول تاریخ تغییر میکنند و بر پیامدهای اقتصادی، از جمله کسادیها و رکودها و سایر پدیدههای اقتصادی مهم، تاثیر میگذارند. این باور که قیمت مسکن فقط میتواند سیر صعودی داشته باشد به داستانهایی مربوط میشود که در تلویزیون درباره افراد پولداری دیدهایم که در کار خرید و فروش مسکن هستند. این باور که سرمایهگذاری روی طلا امنترین نوع سرمایهگذاری است به داستانهای جنگ و رکود مربوط میشود. این گونه روایتها عنصری مسری در خود دارند، حتی اگر ارتباط چندانی با فرد مشهور خاصی نداشته باشند.
تب بیتکوین و سودای دستیابی به ثروتهای هنگفت از طریق استخراج (ماینینگ) یا خرید و فروش این رمز ارز به کشور ما هم راه یافته است، علاقه شدید مردم به ویژه نسل جوان به این پدیده را میتوان پیامد روایتهای عامهپسند رایجی دانست که سرمایهگذاری روی بیتکوین را راه میانبری برای پولدار شدن معرفی میکنند.
بیتکوین و مخالفان
«حبابی که در اثر سفتهبازی به وجود آمده است»، این تعریف مخالفان بیتکوین از ارزشگذاری آن است، با این حال برای هواداران بیتکوین توهینی بالاتر از این نیست که بگویند این رمز ارز حبابی است که سفتهبازها به وجود آوردهاند. طرفداران بیتکوین اغلب به این موضوع اشاره میکنند که حمایت مردم از بیتکوین در اصل شبیه حمایت آنها از خیلی چیزهای دیگر است.
شیلر در اقتصاد روایی نقل میکند: سرمایهگذار افسانهای وارنبافت گفته است: «بیتکوین وسیلهای برای قمار است.» منتقدان ماجرای بیتکوین را شبیه روایت مشهور «جنون گل لاله» میدانند که در دهه ۱۶۳۰ در هلند اتفاق افتاد. در آن زمان، سفتهبازها قیمت پیاز گل لاله را چنان بالا بردند که هر پیاز ارزشی برابر یک خانه داشت. این یعنی بیتکوین امروز فقط به دلیل هیجان عمومی است که ارزش دارد. برای آنکه بیتکوین به چنین موفقیت چشمگیری دست یابد، لازم بود مردم را چنان هیجانزده کند که دست به کار یافتن مبادلاتی غیرعادی برای خرید آنها شوند.
پیتر گاربر در کتاب «نخستین حبابهای مشهور» (۲۰۰۰)، بیان میکند که حبابها میتوانند مدت زیادی باقی بمانند. مدتها پس از جنون گل لاله قرن هفدهم، گلهای لاله زیبا و کمیاب همچنان ارزش زیادی داشتند که البته به شدت گذشته نبود. جنون گل لاله حتی همین امروز هم به شکل خفیفی وجود دارد. همین اتفاق شاید برای بیتکوین هم بیفتد.
با این همه، ارزش بیتکوین به شدت ناپایدار است. یک بار، براساس عنوانی که در روزنامه والاستریت ژورنال درج شد، قیمت بیتکوین بیآنکه پای خبر خاصی در میان باشد، ظرف چهار ساعت ۴۰ درصد بالا رفت. این بیثباتی گواهی بر همهگیری روایتهای اقتصادی است که میتواند به نوسان دیوانهوار قیمتها منجر شود. شیلر مینویسد: در اینجا، قصد ندارم فناوری بیتکوین را توضیح دهم و فقط به بیان این نکته بسنده میکنم که این فناوری حاصل سالها پژوهش است. بیشتر کسانی هم که در کار خرید و فروش بیتکوین هستند، درکی از این فناوری ندارند. وقتی با شیفتگان بیتکوین مواجه میشوم، اغلب از آنها میخواهم برخی مفاهیم و نظریههای زیربنایی آن مانند درخت مرکل یا الگوریتم امضای دیجیتال منحنی بیضوی را توضیح دهند. به طور معمول، آنها در پاسخ فقط به من زل میزنند. پس دستکم میتوان گفت که نظریه زیربنایی بیتکوین نقش مهمی در روایت این رمزارز ندارد و فقط به درک این نکته ابتدایی کمک میکند که چند ریاضیدان یا دانشمند بسیار باهوش علوم رایانه به چنین ایدهای دست یافتهاند.
اقتصاد روایی اغلب روابط شگفتانگیزی را آشکار میکند، اگر به عقب بازگردیم، ریشه هیجانات نهفته در پس همهگیری بیتکوین را در خاستگاه رشد آنارشیسم در قرن نوزدهم پیدا میکنیم.
بیتکوین و آنارشیسم
شیلر در کتاب اقتصاد روایی نقل میکند: با تحقیق درباره اصطلاح «آنارشیست» یا «آنارشیسم» درمییابیم که جنبش آنارشیسم که در کل با هرگونه دولتی مخالف است، نزدیک سال ۱۸۸۰ آغاز شد و رشدی آهسته را در پیش گرفت. ولی پیدایش خود این اصطلاح به چند دهه پیشتر و آثار فیلسوف اقتصاددانی به نام پیر ژوزف پرودون و دیگران بازمیگردد. پرودون آنارشیسم را در سال ۱۸۴۰ اینگونه تعریف کرد:
«اداره شدن به وسیله دولت یعنی زیرنظر بودن، بازرسی شدن، شنود شدن، هدایت شدن، قانونمند شدن، شمرده شدن، مهار شدن، ثبتنام شدن، شستوشوی مغزی داده شدن، موعظه شدن، کنترل شدن، بررسی شدن، برآورد شدن، ارزشگذاری شدن، سانسور شدن و رهبری شدن به وسیله موجوداتی که نه حق این کار را دارند، نه درایتش را و نه برتری لازم برای آن را.»
سخنان پرودون آشکارا به مذاق افرادی خوش میآید که از دست مقامات به ستوه آمدهاند یا آنها را به دلیل نداشتن دستاوردهای مناسب سرزنش میکنند. حدود چهل سال طول کشید تا پدیده آنارشیسم همهگیر شود، ولی این پدیده تا همین امروز هم با قدرت سر جای خودش باقی مانده است. در حقیقت، وبسایت Bitcoin.org حاوی متنی از فرد آنارشیستی به نام استرلین لوژان است که به سال ۲۰۱۶ بازمیگردد:
«بیتکوین کاتالیزور آنارشیسم و آزادی مسالمتآمیز است. این رمزارز در واکنش به دولتها و موسسات مالی فاسد تولید شد، نه فقط برای ارتقای فناوری مالی. ولی عدهای این حقیقت را مخدوش میکنند. در واقع بیتکوین قرار بود سلاحی مالی و رمزارزی باشد که کمین کرده بود تا مقامات مسوول را ضعیف کند.»
شاید بیشتر عاشقان بیتکوین عشقشان را با چنین واژگان تندوتیزی توصیف نکنند، ولی به نظر میرسد این متن یکی از عناصر اصلی روایت آنها را به تصویر کشیده باشد. بهنظر میرسد هم رمزارزها و هم بلاکچینیها (سامانههای حسابداری رمزارزها که بهگونهای طراحی شدهاند تا به صورت مردمی و ناشناس و ورای نظارت و قانونگذاری هرگونه دولتی، از سوی تعداد زیادی از افراد نگهداری شوند)، برای برخی افراد جذابیت بسیار زیادی داشته باشند و آنها را به تفکری عمیق درباره جایگاه و نقششان در جامعه فرو ببرند.
داستان بیتکوین بهویژه به این دلیل جذاب است که روایتی خلاف روایتهای ضدآنارشیستی قدیمی ارائه میدهد؛ روایتهایی که آنارشیستها را دیوانههای تروریستی معرفی میکردند که چشماندازشان از جامعه فقط میتواند به هرجومرج و ویرانی منجر شود. بیتکوین یک ضدروایت مسری است، چراکه نمونه بارز یکی از چیزهای حیرتانگیزی است که جامعهای آزاد و آنارشیست میتواند اختراع کند.
«اخلاق هکری» نمود بارز دیگری از این نوع آنارشیسم در دنیای امروزی است. در سال ۱۹۹۱ و زمانی که دسترسی به شبکه جهانی وب به این گستردگی نبود، جامعه شناسی به نام اندرو راس نوشت:
اخلاق هکری مفهومی بود که برای نخستینبار در دهه ۱۹۵۰ از سوی دانشجویان مشهور دانشگاه «امآیتی» مطرح شد که سامانههایی با امکان دسترسی چند کاربر طراحی کردند. این مفهوم بهدلیل داشتن اصولی در راستای درست دانستن تمرکززدایی فناوری و طرفداری از آن، مفهومی آزادیخواهانه و کریپتوآنارشیستی حساب میشود.
بیتکوین: روایتی دارای جنبه انسانی
روایت بیتکوین روایتی انگیزهبخش برای طبقه جهان وطن سراسر دنیا، افرادی که آرزو میکنند به این طبقه بپیوندند و افرادی است که با فناوریهای پیشرفته ارتباط نزدیکی دارند. مانند خیلی از روایتهای اقتصادی، بیتکوین قهرمان مشهور خودش ساتوشی ناکاموتو را دارد که در دل روایت بیتکوین، داستانی دارای جنبه انسانی خلق میکند. آنچه بر جذابیت روایت بیتکوین میافزاید این است که داستانی رازآلود است، زیرا کسانی که ادعای دیدن ساتوشی ناکاموتو را مطرح میکنند هرگز او را ندیدهاند. یکی از افرادی که کدنویسی اولیه بیتکوین را انجام داده گفته است که ساتوشی فقط از طریق ایمیل با او ارتباط داشته و این دو نفر هرگز یکدیگر را ملاقات نکردهاند. در وبسایت Bitcoin.org نوشته شده است که ساتوشی در اواخر سال ۲۰۱۰ پروژه را بیآنکه اطلاعات زیادی درباره خودش بدهد ترک کرد.
مردم آنقدر داستانهای رازآلود را دوست دارند و عاشق پرده برداشتن از راز آنها هستند که ژانر پروپیمانی به نام ادبیات رازآلود وجود دارد. داستان رازآلود این بارها تکرار شده است؛ بهویژه زمانی که کارآگاهان جسور فردی را شناسایی کردهاند که حدس زدهاند شاید ناکاموتو باشد. انتشار پرتکرار این راز پیچیده، روایت بیتکوین را مسریتر از چیزی کرد که در صورت نبود این راز میتوانست باشد. افزون بر ارتباط با احساسات آنارشیستی و راز ساتوشی ناکاموتو، داستان بیتکوین داستان تمایل به کسب قدرت اقتصادی است.
در طول قرن بیستویکم، با افزایش سریع نابرابری اقتصادی در کشورهای پیشرفته، بسیاری از مردم احساس درماندگی میکنند و میخواهند کنترل بیشتری بر وضعیت اقتصادی زندگیشان داشته باشند. نخستین باری که قیمت بیتکوین بهشدت افزایش یافت نزدیک جنبش اشغال والاستریت یا تظاهرات «۹۹درصد»یها در سال ۲۰۱۱ بود. موسسه ادباسترز، سازمان فعال اجتماعی که میخواست پیامش را به گوش همه برساند، این تظاهرات را در ایالات متحده به راه انداخت و جنبشهای اشغال در بسیاری از کشورهای دیگر نیز به راه افتاد. تصادفی نیست که روایت بیتکوین روایتی از قدرت فردی باشد، چراکه طبق این روایت، بیتکوینها ناشناس و خارج از کنترل، مدیریت و دسترسی دولت هستند.
جزء زیربنایی دیگری که بیتکوین و دیگر رمزارزها را به شدت مسری کرده است داستان احاطه روزافزون رایانهها بر زندگی انسان است. در قرن بیستویکم، مردم به دستیارهای خودکاری همچون الکسا از شرکت آمازون، سیری از شرکت اپل و تیمال چینی از شرکت علیبابا دسترسی دارند که گفتار انسان را درک میکنند و با صدایی شبیه صدای انسان به پرسشها پاسخهای آگاهانه و هوشمندانه میدهند. افزون بر این شاید در آینده نزدیک خودروهای سواری، کامیونها، قطارها و کشتیهای بدون راننده بهوجود بیایند و این امر تصویر هولناکی را از بیکاری گسترده در میان رانندگان کامیون و دیگر کسانی که برای گذران زندگی رانندگی یا ناوبری میکنند به ذهن متبادر میسازد. این روایت که «فناوری دارد افسار زندگیمان را به دست میگیرد» همچون ماشینهای جایگزین نیروی کار، از زمان انقلاب صنعتی تاکنون مردم را به وحشت انداخته است.
نکته هولناک در این روایت که از ترس ما از فناوری حکایت دارد این است که ماشینها جای مشاغل انسانی را خواهند گرفت.
نگرانی این نیست که مبادا یک روز سر کار حاضر شوید و به شما بگویند که شرکت دارد رایانه جدیدی میخرد که کار شما را انجام خواهد داد، بلکه تغییرات تدریجیتر، گریزناپذیرتر و در مقیاس جهانیاند. بیشتر احتمال دارد که با خودکار شدن تعداد روزافزونی از کارها به وسیله رایانهها، ببینید که کارفرمایتان هر روز بیشتر به حضورتان بیاعتنا میشود، نمیتواند دستمزدتان را افزایش دهد، شما را تشویق نمیکند که به کارتان در شرکت ادامه دهید، افراد دیگری مانند شما را استخدام نمیکند و درنهایت دیگر حتی شما را به یاد هم نمیآورد. ترس از آینده بیشتر ترسی وجودی از این است که دیگر به ما نیاز نداشته باشند.
بنا به استدلال شیلر، در چنین فضایی، گزینهها حذف میشوند. میتوان به رایانهها یاد داد کارهای جدید را به مراتب سریعتر از انسان انجام دهند. اینکه از دولتها بخواهیم برای آموزش دادن مردم هزینه کنند تا بیکاری ناشی از فراگیر شدن رایانهها جبران شود، خواسته موجهی بهنظر میرسد ولی سخت است که تصور کنیم انسانها میتوانند در بلندمدت پیروز این نبرد باشند. میلیونها دانشجو در سراسر دنیا تردید دارند که آیا تحصیل آنها را برای موفقیت مهیا میکند یا خیر. همین امر هم دلهرهای را به وجود میآورد که بهطور غیرمستقیم به مسریتر شدن رمزارزهای فناوریمحوری مانند بیتکوین دامن میزند که دستکم در ظاهر به نظر میرسد امید قابلتصوری را برای غلبه بر رایانهها به ارمغان بیاورند.
بیتکوین؛ نشان عضویت در دنیایاقتصاد
ما در دوران گذار منحصربهفردی از تاریخ بشر زندگی میکنیم که در آن بسیاری از افراد فوقالعاده موفق دنیا خودشان را عضوی از فرهنگ جهان وطنی وسیعتری میدانند. گاهی به نظر میرسد دولتهای حاکم بر کشورهای ما به کلی با جاهطلبیهایمان بیگانهاند.
بیتکوین هیچ ملیتی ندارد و به همین دلیل هم دارای جذبهای مردمی و بینالمللی است. جزء اساسی روایت فراملی بیتکوین این باور است که هیچ دولتی نمیتواند آن را کنترل یا متوقف کند. در مقابل، پول کاغذی سنتی که بهطور معمول تصاویر افراد مشهور در تاریخ هر کشور روی آن حک میشود، حاکی از ملیگرایی نخنماشدهای است که به درد بازندهها میخورد. پول ملی هر کشور را بهنوعی میتوان نمونهای کوچک از پرچم آن کشور و نماد ملیت مردم آن کشور در نظر گرفت. داشتن کیف پول بیتکوین فرد را به شهروند جهانی تبدیل میکند و به نحوی ذهن او را از قید و بند وابستگیهای سنتی میرهاند.
در این صورت، محبوبیت بیتکوین را چگونه خلاصه میکنیم؟ به هر حال، مردم به این دلیل به بیتکوین علاقه دارند که خیلیهای دیگر هم به آن علاقهمندند. آنها به این دلیل به داستانهای جدید درباره بیتکوین علاقه نشان میدهند که باور دارند دیگران هم به این داستانها علاقه خواهند دشت.
اگر اصول زیربنایی روایتها را در نظر بگیریم که ازسوی اندیشمندانی کشف شدهاند که درباره ذهن انسان، تاریخ و مدلهای ریاضی بازخورد اندیشیدهاند، موفقیت شگفتانگیز بیتکوین دیگر خیلی هم برایمان شگفتانگیز نیست.