زوال هند در دوره استعمار انگلیس
آمارتیاسن تاثیر این غرابت فکری و فرهنگی بر آرای فلسفی و ادبیات هندیها را قبول دارد، اما اشاره میکند که هند در دل تاریخ همواره ارتباطات گستردهای با بسیاری از مناطق دنیا داشته است.۲- عنوان میشود که تا قبل از ورود انگلستان چیزی تحت عنوان کشور هند وجود نداشته و انگلستان پایههای هند متمدن را بنا نهاد، سواد را گسترش داد، راه آهن ایجاد کرد و نهادهای مدنی شامل حکومت قانون، مطبوعات آزاد و دموکراسی را شکل داد. آمارتیا سن وجود حکام متعدد در هند را قبول میکند اما هند آن زمان را بیشتر در کنترل بازماندگان سلسله مغول میدید.درخصوص گسترش سواد در هند اشاره میکند که در پایان استعمار انگلستان در دهه ۱۹۴۰ فقط ۱۵ درصد بزرگسالان هندی سواد داشتند. آمارتیاسن اشاره میکند که فقط بعد از خروج انگلستان و استقلال هند بود که مطبوعات توانستند آزادانه بنویسند و دموکراسی واقعا اعمال شد نه در دروه حکمرانی انگلستان.درخصوص رشد اقتصادی هند در آن دوران اشاره میکند که بعد از ورود به هند، کمپانی هند شرقی بنگال را تقریبا غارت کرد. کار به جایی رسید که با افول اقتصاد بنگال، سود این شرکت هم کاهش یافت و از آن زمان به بعد بود که سیاستمداران انگلیسی که خود سهامدار کمپانی هند شرقی بودند با مشاهده کاهش سود خود، به فکر وضع قانون و موارد شبیه به آن افتادند.
آمارتیا سن معتقد است اقتصاد هند در دوره استعمار به نوعی درجا زده و رشدی نکرده و در عین حال با قحطیهای بزرگ همراه بوده است. به یک آمار استناد میکند: در سال ۱۶۰۰ که کمپانی هند شرقی بنا نهاده شد انگلستان حدود ۸/ ۱ درصد تولید ناخالص داخلی جهان را در اختیار داشت و هند ۵/ ۲۲ درصد. در اوج استعمار انگلستان در هند، این اعداد برعکس شد: هند از نماد کشور صنعتگر دنیا به نماد قحطی و گرسنگی تبدیل شد.
منبع: سایتاقتصاددانان