ساخت چهار کارخانه   با بودجه 200میلیون دلاری

در دوران معاونت من در وزارت اقتصاد، توسعه صنایع چنان رونق گرفت که دولت ناچار شد چند دانشگاه به روش‌های نوین تاسیس کند. چند نفر، مامور طرح این کار شدند که من هم یکی از آنان بودم. به این ترتیب ابتدا، دانشگاه شریف و بعد دانشگاه بوعلی تاسیس شد و من از روز تاسیس تا روز بازنشستگی عضو هیات امنای هر دو دانشگاه بودم.

   تاسیس سازمان گسترش و نوسازی صنایع ایران

وقتی توسعه صنایع به رشد ۱۶ درصد در سال رسید، دولت با دو مساله مواجه شد. اول، سرمایه‌گذاران خارجی علاقه‌مند به سرمایه‌گذاری در ایران شده بودند و دولت، سازمانی برای جلب آنها نداشت. دوم، سرمایه داران خصوصی ایران قدرت مالی و دانش فنی لازم برای تاسیس صنایع بزرگ مادر (صنایعی مانند صنایع ماشین‌سازی، تراکتورسازی، ذوب آلومینیوم، ذوب مس، ذوب آهن، نفت، پتروشیمی و ... ) نداشتند. قرار شد برای صنایعی که در امنیت ملی اثر می‌گذارد (مانند نفت و پتروشیمی، ذوب آهن و ذوب مس) شرکت‌های دولتی خاصی تشکیل شود و برای بقیه صنایع مادر که تامین سرمایه اولیه و دانش فنی آن از عهده بخش خصوصی برنمی‌آید، سازمانی به نام سازمان گسترش و نوسازی صنایع ایران تاسیس شود. من که چهار سال و نیم، معاون صنعتی و معدنی وزارت صنایع و معادن بودم، مامور تاسیس این سازمان شدم.

تنها و یک تنه محلی کرایه کردم. لوازم اولیه اداری را خریدم. قانون و آیین‌نامه این سازمان را نوشتم و به تصویب مجلس رساندم و کار را شروع کردیم. تاسیس این سازمان و سابقه ذهنی آن داستان جالبی دارد که در کتابی به نام «یادمان» که سازمان گسترش و نوسازی صنایع ایران، چاپ کرده است شرح داده‌ام و تکرار آن زائد است.

اما آنچه قابل توضیح است این است که طرح سازمان گسترش طوری ریخته شد که کاملا یک موسسه خصوصی باشد و به هیچ وجه تابع مقررات دولتی نباشد. ارتباط سازمان با دولت فقط این بود که مالکیت سهام آن متعلق به دولت بود و البته دولت می‌توانست هر موقع صلاح بداند، هر مقدار از سهام خود را به بخش خصوصی بفروشد. به همین جهت از ابتدا طرح تشکیلاتی سازمان به گونه‌ای ریخته شد که دولت نتواند در آن دخالت کند. حتی در قانون سازمان صراحتا ذکر شده بود که این سازمان تابع مقررات دولتی نیست و طبق قانون تجارت و به صورت یک موسسه خصوصی اداره می‌شود.

در سازمان گسترش که بودم کارهای عظیمی انجام دادم و صنایع بزرگی مانند ماشین‌سازی و تراکتورسازی در تبریز و اراک ایجاد شد و در ایجاد کارخانه‌های بزرگی از صفر تا انتها بودم.

مهندس تقی توکلی و مهندس پولادی از دسته مدیران مخصوصی بودند که در سازمان گسترش خودم انتخاب می‌کردم و ماموریت ویژه به آنها می‌دادم. به صورت مرتب هم بالاسرشان بودم و به آنها مدیریت یاد می‌دادم.

تقی، (مهندس توکلی) از همه‌ آنها بهتر بود. برای همین وقتی کارم در مس تمام شد او را برای مدیرعاملی پیشنهاد کردم.

من به شاه گفته بودم در چهار سال، چهار کارخانه، پنج هزار خانه در تبریز و پنج هزار خانه در اراک می‌سازم که به این منظور ۲۰۰ میلیون دلار هم لازم دارم.

با تقی توکلی رفتم تبریز تا برای کارخانه‌ها، زمین بخریم.

توکلی ساکن تبریز بود و از وضعیت آنجا شناخت داشت. برای احداث کارخانه ماشین‌سازی یک کیلومتر و برای تراکتورسازی تبریز ۶ کیلومترمربع زمین لازم بود. دو قطعه زمین مناسب پیدا کردیم که بین آنها زمین‌هایی به وسعت ۵ کیلومتر در عرض یک کیلومتر بود. به تقی (توکلی) گفتم تمام این زمین‌ها را بخر برای اینکه وقتی ما کارخانه را بسازیم، قیمت‌ها بالا می‌رود.

آن زمان زمین متری سه قران (۳ریال) بود. تقی هم همه را خرید.

زمین‌هایی که تقی مامور خرید آن بود، متعلق به خرده‌مالک‌ها بود، یکی هزار متر، دیگری ۵۰۰ متر یا ۲۰۰ متر داشت. تقی با یک دفترخانه قرارداد بست تا کار ما را انجام دهد یعنی فقط برای ما زمین بخرد.

در اراک نیز بررسی کردم تا برای احداث کارخانه آلومینیوم‌سازی و ... و ساخت خانه‌ها چقدر زمین لازم است. مشاور حقوقی همراهم بود و گفت حدود ۲کیلومتر مربع.

به او گفتم پرس وجو کن ببین زمین چه قیمتی دارد. متوجه شدیم قیمت زمین به یک قران هم نمی‌رسد. زمین مترمربعی ۱۵ یا ۱۶ شاهی بود. به مشاور حقوقی گفتم از اینجا که ایستاده‌ایم تا ۱۱ کیلومتر آن طرف‌تر، تمامی زمین‌ها را بخرید.

سر چهار سال هزینه‌ها شد ۲۰۰ میلیون دلار و چهار کارخانه تمام شد و من به تمام تعهداتم عمل کردم.

یک کاغذ برداشتم به شاه نوشتم که کارها تمام شد و استعفا دادم.

نامه را فرستادم. یک هفته بعد از آن، از دفتر شاه جواب آمد که فلان روز و فلان ساعت می‌آید برای تاسیسات تبریز و اراک.

جالب اینجاست که تنها، ارزش زمین‌هایِ کارخانه‌ها در زمان افتتاح، از ۲۰۰ میلیون دلار بیشتر شده بود. به این ترتیب تمامی هزینه‌ای که دولت پرداخته بود، تنها از محل افزایش قیمت زمین، تبدیل به منفعت شده بود و من ۲۰۰ میلیون دلاری که گرفته بودم را، برگردانده بودم. علاوه بر این، شهرهای تبریز و اراک قطب صنعتی شده بودند.

در واقع من آن روزها، این صنایع را مجانی ساختم، فقط به دلیل اینکه دو تا کلمه به تقی گفتم از اینجا تا آنجا زمین بخر، او هم تعجب می‌کرد و می‌گفت که این همه زمین را برای چی می‌خواهی؟

 از خاطرات زنده‌یاد رضا نیازمند

منبع: پایگاه خبری شرکت صنایع مس ایران

p30 (1) copy
نمایی از کارخانه تراکتور سازی تبریز، 1348