هشدار اسمیت به آیندگان
اسمیت بر این باور بود که بازیگران سیاسی مستعد تاثیرپذیری از «روح سیستم» هستند که این موضوع باعث میشود عاشق طرحهایی شوند که امیدوارند منجر به اصلاحات سودمند فراگیر شود. معمولا انگیزه پشت این طرحها حقیقتا بلندنظرانه بوده است: تمایلی راستین به اصلاح جامعه. باوجوداین مشکل اینجا است که «روح سیستم» باعث میشود افراد نسبت به پیچیدگیهای تغییر در دنیای واقع بیتوجه شوند. آنطور که اسمیت در نظریه احساسات اخلاقی در یکی از تاثیرگذارترین متونش مینویسد:
«بهنظر میرسد که [فرد درون سیستم] تصور میکند که میتواند افراد مختلف در یک جامعه بزرگ را آرایشبندی کند، درست به همان سادگیِ دستی که مهرهها را در صفحه شطرنج آرایش میدهد. اما او توجه نمیکند که مهرههای شطرنج برای حرکت از هیچ اصلی غیر از آنچه آن دست برایشان تعیین میکند پیروی نمیکنند؛ در مقابل در صفحه بزرگ شطرنج جامعه انسانی، هر مهره اصول خاص خود را برای حرکت دارد، اصولی که در مجموع ممکن است بهکلی متفاوت از اصولی باشد که نظر قانونگذاران را جلب میکند. اگر مجموع اصول افراد و اصول قانونگذاران همجهت باشد، بازیِ جامعه انسانی بهسادگی و هماهنگی پیش خواهد رفت و به احتمال زیاد به پایانی شاد و موفق ختم خواهد شد. اما اگر این اصولْ متفاوت یا متضاد باشند، نهایت بازی به فاجعه میانجامد و جامعه بیشترین مقدار از بینظمی را تجربه خواهد کرد.»
نکته مورد نظر اسمیت خیلی ساده دچار سوءبرداشت شده است. آنچه اسمیت میگوید در نگاه اول میتواند مانند یک دستور کار مدرن راستگرایانه بر ضد برنامهریزی دولتی به سبک سوسیالیستها پنداشته شود. اما نکته مورد نظر او بهمراتب پیچیدهتر از این است.
نکته مدنظر اسمیت این است که در سیاست هر برنامه از پیش تعیینشدهای خطرناک است، بهخصوص برنامهای که فرضش بر این است که میلیونها فردی که یک جامعه را تشکیل میدهند بهصورت خودکار از آن پیروی خواهند کرد. این به آن خاطر است که «روح سیستم» با اطمینانی وحیگونه به سیاستمداران چنین القا میکند که اصلاحاتشان آنقدر ضروری و تاییدشده است که هر هزینهای برای دستیابی به آنها ارزشش را دارد.
اما فاصله این نگرش تا نادیدهگرفتن آسیب شدیدی که یک برنامه در صورت قرار گرفتن در مسیر اشتباه میتواند به بار بیاورد به باریکی یک تار موست، بهخصوص اگر «مهرههای حاضر روی صفحه شطرنج» در جهت مقاومت یا برهمزدن یا به شکستکشاندن برنامه سیاستمداران برآیند. این به آن دلیل است که «روح سیستم» الهامبخش گونهای از رفتارهاست که در ضربالمثلهای کوتهفکرانهای مثل «تا خراب نشود، آباد نمیشود» میتوان نمونهاش را دید. به عبارت دیگر آن مخالفان یا کنارهگیرانِ مزاحم میتوانند قربانی یک نگاه اخلاقی مطمئنبهخود شوند.
اسمیت نسبت به همه برنامههای انتزاعی اینچنینی هشدار میداد. شکی نیست که او به دیده شک به راهبردهایی مینگریست که منجر به دراختیارگرفتن اساس صنعت یک کشور میشد، راهبردهایی که فرض میکردند کالاهایی که شهروندان در پنج سال آینده میخواهند و نیاز دارند را بهخوبی میدانند و به این ترتیب سعی میکردند بازار را از فرآیند تخصیص منابع حذف کنند. اما همزمان به راهبردهای دیگری نیز به دیده شک مینگرد که به دنبال خصوصیسازی سریع صنایعی است که قبلا در اختیار دولت بوده و میلیونها شهروند را در معرض آسیبهای بیکاری و از بین رفتن جوامعشان قرار میدهد. به عبارت دیگر اگرچه خود تاچر از این موضوع باخبر نبود، تغییر شکل رادیکالی که او در دهه ۱۹۸۰ در اقتصاد بریتانیا پیاده کرد، مثل راهبردهای صنعتی بالابهپایین شوروی، محصول «روح سیستم» بود.
پیام اسمیت فراتر از خطوط حزبی و ایدئولوژیک است و هم برای جناح چپ و هم راست صدق میکند. این پیام مربوط به نگرش موهومی است که سیاستمداران با انواع و اقسام گرایشهای فکری درگیر آن هستند. اگر این موضوع مورد نظر قرار نگیرد نهتنها به ناکارآیی و اختلال که میتواند به شقاوت و درد و رنج ختم شود. کِی؟ زمانی که بار پیامدهای یک برنامه روی دوش عدهای بیفتد که قدرتی برای مقاومت ندارند و چارهای جز تحمل درد و رنج ناشی از آن تصمیمات پیش رویشان نیست. به این ترتیب آنچه اسمیت از ما میخواهد درک این نکته است که سیاست در دنیای واقعی همیشه آنقدر پیچیده است که هیچ ایدئولوژی شستهرفتهای نمیتواند از پسِ آن برآید. آنچه سیاستمداران نیازمندش هستند قضاوت موشکافانه و بلوغ اخلاقی است، چیزی که هیچ ایدئولوژی یا موضعی خاص در طیفهای سیاسی انحصارش را در اختیار ندارد. دوران نگرانکنندهای که درونش هستیم باعث شده نتوان به این سادگی باور کرد که داوران سیاسیِ مسوولیتپذیری که اسمیت تجسم کرده، شانسی برای روی کار آمدن داشته باشند. (آیا کسی را در دنیای سیاست غرب میتوان یافت که این معیار را دارا باشد؟)
اینکه چنین اصلاحات برآمده از جناح راست باشد یا چپ در نهایت اهمیت زیادی ندارد. درحالیکه اقتصادهای غربی همچنان در حال دستوپازدن هستند و فضای سیاسی هر روز قطبیتر از گذشته میشود، پیامدهایی فاجعهآمیز در انتظار خواهد بود. اما به هر ترتیب اگر چنین پیامدهایی رخ دهد، قطعا نمیتوان اسمیت را ذرهای به خاطرش مقصر دانست. برعکس، او تلاش داشت نسبت به خطراتی که امروز جهان با آنها مواجه است آگاه کند. زمان آن فرارسیده که با دقتی بیش از پیش به گفتههای آدام اسمیت واقعی گوش فرا دهیم.
بخشی از مقالهای به قلم پل سگر، مربی دانشکده اقتصاد سیاسی در کالج کینگز لندن .
ترجمه: سیدامیرحسین میرطالبی