ماجرای دعوت یالمار شاخت به ایران
در نتیجه آلمان شکستخورده با تورمی نجومی دست به گریبان شد. تورم آنچنان شدید بود که ساعت به ساعت قیمتها افزایش مییافت. کسانی که به رستوران یا بار میرفتند، در همان آغاز تمام نوشابههایی را که میخواستند سفارش میدادند، چون اگر صبر میکردند قیمت یک نوشیدنی بعد از چند دقیقه دوبرابر و حتی بیشتر میشد. تورم چنان بالا و لحظهای بود که مغازهها و فروشندگان فرصت تغییر قیمت کالاهای خود را نداشتند. در هر ساعت برحسب ارزش مارک در بورس اعلام میکردند که قیمت کالا را که روی برچسب نوشته شده در ۱۰۰، ۱۰۰۰ یا ۱۰۰۰۰ ضرب کنید.
برای آنکه مقیاسی از تورم بهدست آید توجه کنید که در ۱۹۱۳، یک دلار آمریکا معادل ۲ /۴ مارک آلمان بود. در ۲۰ نوامبر ۱۹۲۳ یک دلار در بورس برلن به ۲/ ۴ تریلیون یعنی هزار میلیارد مارک رسیده بود. در همان روز در بورس کلن یک دلار به ۷ /۱۱ تریلیون مارک رسیده بود. شاخت همان فردی بود که توانست این تورم را مهار کند. او در ۲۲ ژانویه ۱۸۷۷ در تینگلف در منطقه شلسویگ-هولشتاین در شمال آلمان به دنیا آمد. دکتر شاخت اقتصاد خوانده بود و در آغاز در اداره مرکزی معاهدات بازرگانی کار میکرد ولی بعدا به بانکداری روی آورد. در ۱۹۲۳ دولت آلمان کمیسر پول را ایجاد کرد و دکتر شاخت به ریاست آن منصوب شد. در پایان همان سال شاخت به ریاست بانک مرکزی منصوب شد. شاخت برای مبارزه با تورم، پول جدیدی به نام «رنتن مارک» ایجاد کرد که نرخ برابری آن با دلار همان نرخ پیش از آغاز جنگ بود. میزان پول در گردش بسیار محدود و برای مخارج ضروری دولت بود. دولت با اخراج تعداد زیادی از کارمندان خود از میزان مخارج کاسته بود. از سوی دیگر اعتصاب کارگران چاپخانهها، انتشار اسکناس جدید را محدود میکرد. به این ترتیب میزان رنتن مارک در گردش محدود بود و مردم بهسادگی حاضر به خرج کردن آن نبودند. کاهش حجم پول و پایین بودن سرعت گردش آن، موجب کنترل تورم شد. این دستاورد موجب شهرت جهانی برای شاخت شد.
رابطه اقتصادی ایران و آلمان با سفر دکتر شاخت، وزیر اقتصاد آلمان به تهران در سال ۱۳۱۴ شکل گرفت. در جریان آن سفر، قراردادی تجاری میان ۲کشور به امضا رسید که بر اساس آن ایران در مقابل صادرات مواد خام، دانش فنی و مهندسی و تجهیزات از آلمان وارد کرد.
وقتی هیتلر از درون ویرانیهای جنگجهانی اول در رویای احیای امپراتوری آلمان که نامش را رایشسوم گذاشته بود به سر میبرد، در ایران رضاشاه برنامههای توسعه آمرانه و بازسازی ایرانباستان را شتاب داده بود. تلاقی این دو دیدگاه که از نظر ماهیت تا حدودی به هم شبیه بودند، ایران و آلمان را بههم نزدیک کرد، ضمن اینکه ایران به دلیل حسن خلق و رفتار مهندسان آلمانی در پروژههای ساختمانی و تا حدودی فنی، خاطره خوبی از آنها داشت. در این زمان البته تبلیغات نژادی آلمانیها مبنی بر مشترک بودن نژاد آریایی دو ملت ایران و آلمان، در این نزدیکی و همراهی نیز بیتاثیر نبود. اتاق تجارت ایران و آلمان هم در پی توسعه روابط اقتصادی دو کشور شکل گرفت. شاخت در دوران نخست وزیری محمد مصدق به ایران دعوت شد.
به گفته دکتر کامران دادخواه، دعوت از شاخت برای حل مشکلات ایران مثل این است که شما من را بفرستید بروم اقتصاد تایلند را درست کنم. من از کجا میدانم در تایلند چه میگذرد. اما چرا مصدق از شاخت دعوت کرد؟ چون شاخت برای ایرانیها خیلی مهم بود. این کار جنبه تبلیغاتی بسیاری برای دولت مصدق داشت. او مدام میگفت ما شاخت را به ایران دعوت کردیم و او چنین و چنان طرحی را ارائه داده است. آن سالها افرادی میگفتند مصدق صادرات غیرنفتی را افزایش داده و واردات هم انجام میشود و این سبب شده اوضاع اقتصادی و شرایط مردم خوب شود. اما من با مطالعاتی که انجام دادم متوجه شدم که این ادعا درست نیست. در دو سال فعالیت مصدق صادرات غیرنفتی افزایش نداشته و واردات هم بهشدت کاهش یافته بود و مردم هم در مضیقه بودند. مصدق هم در این زمان مشغول شعبدهبازیهای خود بود و یکی از این شعبدهبازیها هم دعوت شاخت به ایران بود. اما واقعا این دعوت چه دستاوردی داشت؟ همه ماجرای حضور شاخت در ایران حول محور تبلیغات بود. آن زمان هر مشکلی پیش میآمد همه میگفتند کار انگلیسیهاست. مصدق با دعوت شاخت میخواست نشان دهد انگلیسیها مانع کار در ایران هستند. برای همین من شاخت آلمانی را دعوت کردهام و بهزودی همه چیز درست میشود. این ظاهرسازی است. اقتصاد مانند پزشکی است. در اینکه شاخت اقتصاددان خوبی بود شکی نیست اما تا زمانیکه شما ندانید بیمار شما چه مشکلی دارد و او را معاینه نکنید، چگونه میتوانید برای اقتصاد نسخه درستی بپیچید. بر پایه آنچه در کتاب مکی آمده شاخت برنامه همهجانبهای ارائه نکرده بلکه به مصدق برای مقابله با درهمریختگی اقتصاد ایران مشاوره داده است. مصدق میخواسته بداند آیا اقتصاد بدون نفت عملی هست یا نه. آنچه شاخت پیشنهاد کرده سه بخش دارد؛ نخست آنکه او میگوید سرگرم شدن به حل مساله نفت کار درستی نیست. اینکه هیچ کاری نکنیم و منتظر باشیم که کار نفت درست شود، اتلاف وقت است. یا باید مساله نفت را کنار گذاشت و با سرمایهگذاری در کارهای تولیدی اقتصاد کشور را شکوفا کرد. یا آنکه به دست غول کرملین مساله نفت را حل کرد. مصدق میگوید اگر نفت را به آمریکا بفروشد روسها مشکل ایجاد خواهند کرد و اگر به کرملین متوسل شود این امر مملکت را کمونیستی میکند و به هر حال شاه با آن مخالفت خواهد کرد.
بر پایه مطلبی که حسین مکی در جلد پنجم کتاب سیاه، که با عنوان سالهای نهضت ملی منتشر شده، از قول شاخت آورده، نامبرده وقتی در ایران بوده از تهدیداتی که برخی افراد مشکوک میکردهاند احساس خطر میکرده و به این دلیل نمیخواسته در کار اقتصاد ایران دخالت کند.
منابع: تجارت فردا، شماره ۳۰۶، شنبه ۲۷ بهمن ۱۳۹۷
کتاب سیاه، حسین مکی. ناشر: امیر کبیر، چاپ سوم، ۱۳۶۳