اصلاحات ارضی و برآمدن امینی
از سوی دیگر از جنبه داخلی اصلاحات ارضی میتوانست محمدرضاه شاه را رهبری مقتدر، نیکخواه و شرقی و روشنفکر به جهانیان معرفی کند و کشاورزان سادهدل و قانع و حقشناس ایران را لااقل برای چند سالی به پشتیبانی او برانگیزد و مالکان و طرفه آنکه محافظهکاران منتقد را که مانع بزرگی در برابر اقتدار او بودند، از سر راه بردارد.
ظاهرا شاه در آغاز چندان تمایلی به انجام اصلاحات اساسی در ایران نداشت. اما مجبوربود تحت فشار آمریکا به این فرآیند تن دهد. هر چند پیتر آوری معتقد است او از ته دل به حقانیت یا تاثیر این مهم در نیل به عدالت اجتماعی با تردید مینگریست.
شاید شاه امیدوار بود که تن دادن به این اصلاحات در مقابل سیر شتابنده نارضایتیها در سطح ملی بتواند ایستادگی کند. از سوی دیگر شاه درگیر برخی منازعات داخلی بود که در صورت عدم توجه به آنها میتوانست مشکلآفرین شود. در این هنگام (روی کار آمدن کندی) رقبای اصلی شاه عبارت بودند از جبهه ملی بازسازیشده و گروه سیاستمدارانی که به دور علی امینی گرد آمده بودند. جبهه ملی در میان مردم از پایگاه اجتماعی برخوردار بود که گروه امینی ظاهرا فاقد آن بود. لکن گروه اخیر تنها جریان برنامهدار سیاسی کشور که شامل اصلاحات ارضی نیز بود، بهحساب میآمد. از سوی دیگر دکتر امینی و همراهانش توان جلب مساعدت بیشتر آمریکا را داشتند. با انتصاب علی امینی به پست نخستوزیری امیدواریها در کنار بیمهایی که شخصیت شاه ایران را احاطه کرده بود، سر برداشت. شاه از محبوبیت فراوان علی امینی و سپس ارسنجانی نگران بود. از سوی دیگر وی علاقهای نداشت که این امر مهم به نام امینی و همفکران او نوشته شود. شاه به وضوح نیز دریافته بود که هرگونه مساعدت مالی آمریکاییها منوط به پیگیری سیاستهای آن دولت است. این مفهوم را پاولز، مشاور ارشد کندی اعلام کرده بود که «آمریکا به کشورهایی کمک خواهد کرد که دست به اجرای رفرمهایی از قبیل اصلاحات ارضی و مالیات بر درآمد زده باشند. وی تاکید کرده بود آمریکا دیگر نباید اجازه ظهور افرادی مانند کاسترو را بدهد.»
متعاقب این اقدامات، لیندون جانسون به ایران سفر کرد تا دل شاه را برای تداوم اقدامات گرم کند. جانسون در ضیافت شام رسمی ۲۵ آگوست۱۹۶۱ با صراحت گفته بود: «حفظ استقلال و تمامیت ایران منوط است به پیشرفت اصلاحات و سلامت اقتصاد جامعه و عدالت اجتماعی.»
متعاقب او فیلیپ تالبوت، معاون وقت وزارت خارجه آمریکا خطاب به کنگره آمریکا اعلام کرد: «ایران با تشویقها و کمکهای آمریکا شروع به اجرای برنامه شجاعانهای که عبارت از تثبیت اوضاع سیاسی است، کرده که دورنمای امیدبخشی برای تخفیف و رفع مشکلات داخلی آن دارد.»
شاه نیز در جلسه ضیافت شام جانسون اعلام کرد که نسبت به پیگیری طرح اصلاحات ارضی بسیار جدی است و این روند تداوم خواهد یافت.
وی اظهار کرد: «اصلاحات ارضی که اکنون در جریان است مسلما تا آخر ادامه خواهد یافت و برنامههایی که به نفع کارمندان دولت و طبقات مختلف دیگر برای بالا بردن سطح زندگی مردم ایران در دست اجرا است نیز دنبال خواهد شد. در ۲۴ آبان ماه ۱۳۴۰ شاه فرمانی خطاب به نخستوزیر صادر کرد که در آن مواد برنامه جدید اصلاحات تشریح شده بود و دولت امینی را مسوول اجرای آن معرفی کرد.
این همان برنامه مورد نظر کندی بود که چند ماه بعد، برنامه «انقلاب سفید» و سپس «انقلاب شاه و مردم» نام گرفت.
نخستین وظیفه کابینه دکتر امینی عبارت بود از انجام اقداماتی برای بهبود وضع مالی کشور که از سال قبل رو به وخامت گذارده بود و نیز آغاز برنامه عمرانی سوم، هنگامی که این برنامه آغاز شد معلوم شد که تاکید بر برنامه کشاورزی است و نه صنعت که در آن عدول از سیاست کلی برنامههای عمرانی گذشته بود.
امینی با تشکیل دولت خویش یک رشته تصمیمات جنجالی اتخاذ کرد و مجلس بیستم را که انتخابات آن تازه برگزار شده بود و بسیاری از نمایندگانش مالکان محافظهکار بودند، منحل کرد. سرلشکر بختیار بدنام را که از سال ۱۳۳۶ رئیس ساواک بود، تبعید کرد. باب مذاکره با جبهه ملی را گشود. وزارت دادگستری را برای انجام اصلاحات قضایی به نورالدین الموتی، رهبر سابق حزب توده که از سال ۱۳۳۶ از حزب خارج شده و به محفل قوام پیوسته بود، واگذار کرد. وزارت فرهنگ و آموزش و پرورش را به محمد درخشش که بهعنوان نماینده صریح قشر معلم هم مورد حمایت حزب توده و هم جبهه ملی بود، واگذار کرد.
از همه مهمتر حسن ارسنجانی، روزنامهنویس رادیکال را به وزارت کشاورزی منصوب کرد. ارسنجانی در عرض چهار ماه نخستین گام جدی را در جهت تقسیم اراضی در سراسر ایران برداشت. انتخاب ارسنجانی برای وزارت کشاورزی بهدلیل آشنایی و اطلاعات وسیع او در زمینه مسائل کشاورزی و سیستم شرکتهای تعاونی و نیز قدرت سازماندهی و مدیریت و شهامت و شایستگی کمنظیر وی بود. روز ۱۸ اردیبهشت ۱۳۴۰ دکتر علی امینی کابینه خود را تشکیل داد.
ظاهرا ایالات متحده به چند دلیل امینی را برای پست نخستوزیری تایید میکرد. او بهعنوان سفیر ایران در واشنگتن در اواخر دهه ۱۳۳۰ اعتماد وزارت کشور آمریکا را جلب کرده بود که توانایی کسی را که تصمیمات غیرمتعارف اتخاذ کند، دارد. بهعنوان وزیر دارایی در کابینه مصدق ارتباط خوبی با بسیاری از رهبران جبهه ملی برقرار کرده بود. بالاتر از همه بهعنوان یک اشرافی بیتعصب از اواسط دهه ۱۳۲۰ که همراه برادر بزرگش ابوالقاسم امینی به محفل داخلی قوام تعلق داشت، مدافع اصلاحات ارضی بود. پیتر آوری برخی ملاحظات شخصی مابین نخستوزیر و شاه را نیز در تحریک بدبینی موثر میداند. امینی از خانواده بزرگی بود. واقعبین بود و پشتکار فراوانی داشت. درجه دکترا در رشته اقتصاد داشت و از مذاکرهکنندگان اصلی در مذاکرات کنسرسیوم نفت (۱۳۳۳ شمسی) امینی- پیچ بود. او ضمنا وزیر مصدق بود. ثروت فراوانی داشت و این مساله سبب میشد که تملق کسی را نیز نگوید.
- از مقالهای به قلم دکتر فیاض زاهد، استادیار گروه تاریخ دانشگاه آزاد واحد تهران مرکز.