تاثیر ترجمه نظریههای ماکس وبر بر دیدگاه مورخان ایرانی
پیش از توضیح آرا و اندیشههای وبر در این زمینه، ارائه مختصری در مورد روششناسی وی پیرامون انگیزه کنش انسانها در عرصه اجتماعی ضروری مینماید. هر پژوهشگر علوماجتماعی، در فرآیند تحقیق خود، از یک اسلوب روششناختی و منطق استدلالی پیروی میکند و برای اینکه بتواند از این منطق پیروی کند، به تدوین آن در چارچوب یک رشته روشها و نظریهها نیاز دارد. وبر در بررسی نظریه کنش و انواع سلطه، به این اصل اعتقاد داشت. او پیش از پرداختن به موضوع انسانهای کنشگر، بر مفهوم «معانی ذهنی» و نیز بر نقش آن در هدایت کنشهای انسانی در چارچوب زمینههای تاریخی اجتماعی تاکید داشت. وبر معتقد بود رفتارهایی که در چارچوب چنین معنایی نباشد، موضوع جامعهشناسی نخواهد بود.
ازنظر وبر، تعهد اجتماعی به نوعی نظام عقیدتی، منشا رفتار جمعی است. بهنظر او گروههای اجتماعی، خود را به تعاریفی کلی از خود و جهان متعهد میکنند و میکوشندجهان خود را براساس این تعاریف تغییر دهند، بنابراین برای فهم جنبشهای اجتماعی باید این تعاریف را شناخت. از نظر وبر فهم رفتارهای اجتماعی نیازمند «تفهم» معنایی است که بازیگران اجتماعی از اعمال خود درنظر دارند. رفتارهای اجتماعی در جهت معنی خاصی صورت میگیرند و برای آن رفتارها، شناخت وجه معنا و ارزش ضرورت دارد.
تا پیش از وبر، جامعهشناسان کنشهای انسان را با استناد به معرفتهای ناظران کنش میسنجیدند؛ اما درنتیجه اندیشهها و نظریات او، درک و تفهم معنایی که فاعل کنش برای رفتار خود میپذیرد، جای مهمی در مطالعات جامعهشناسی پیدا کرده است. منظور وبر البته عبارت از هر معنایی است که هر فاعل به رفتار خویش میدهد.
ماکس وبر کنشهای انسانها را به چهار نوع تقسیم میکند: کنش انفعالی عقلانی معطوف به هدف، کنش عقلانی معطوف به ارزش، کنش انفعالی یا عاطفی و بالاخره کنش سنتی. کنش عقلانی معطوف به هدف، مانند کنش مهندسی است که پلی را میسازد. در این رفتار، فاعل کنش، هدف روشنی در نظر دارد و همه وسایل را برای رسیدن به آن بهکار میگیرد. در اینجا وبر عقلانیبودن نسبت به هدف را بیشتر به شناختهای فاعل کنش مربوط میداند نه ناظر کنش. کنش عقلانی معطوف به ارزش، نظیر کنش ناخدایی است که همراه کشتیاش به غرقشدن در دریا تن میدهد. در اینجا فاعل کنش، با پذیرش خطرها بهنحوی عقلانی رفتار میکند تا به تصویری که از افتخار دارد، وفادار بماند. اما کنشی که بیواسطه ناشی از حال وجدانی یا خلق فاعل است، کنش انفعالی یا عاطفی نامیده میشود؛ مانند سیلی که مادر بهدلیل غیرقابل تحملبودن رفتار کودک بهصورت او میزند.
ولی فاعل کنش سنتی، برای عمل سنتی خود نیازی به تصور یک هدف، یا درک یک ارزش، یا احساس یک عاطفه ندارد؛ بلکه فقط به انگیزه بازتابهایی که بر اثر ممارستهای طولانی در او ریشه دوانیده عمل میکند.
این تقسیمبندی، چشمانداز گستردهای برای محققان علوم اجتماعی گشود تا رفتارهای فرهنگی، دینی و سیاسی را با تعمق بیشتری بررسی کنند و خود را از نفوذ تحلیلهای اثباتگرایانه رهایی بخشند. جامعهشناسی تفهمی وبری، به این ترتیب، امکان جدیدی برای مورخان و دیگر پژوهندگان علوماجتماعی فراهم آورد تا کنشهای مختلف انسانها را در جوامع گوناگون تحتتاثیر دیدگاههای تجربی مورد نقد و بررسی قرار دهد. وبر برعکس مارکس، بر این اعتقاد بود که تجارب بهرهکشی بشری «فینفسه نیروهای علی نیستند.» زیرا او عقیده داشت که تجارب بشری تنها در بستر اندیشههای رایج در جامعه معنا دارند و این تجارب تحتتاثیر دین، نظامهای عقیدتی و معنایی جامعه قرار دارند.
اندیشههای وبر در مورد رابطه عمیق کنشهای اجتماعی و جهانبینی انسانها، مانند یک ابزار تحقیق در اختیار پژوهندگان و مورخان قرار گرفت. میراث فکری وبر در مورد ضرورت تعمق در رفتار انسانها و در نظر گفتن نظام فکری و معنایی آنها به هنگام مطالعه جنبشهای اجتماعی، در چند دهه گذشته بهخاطر خیزشها و انقلاب دینی، مجددا مورد تاکید قرار گرفته است. وبر همچنین در بحث جنبشهای اجتماعی، درباره منابع سهگانه مشروعیت و اقتدار یعنی سنت، قانون و کاریزما به تفصیل سخن گفت. بهنظر او اقتدار سنتی، مبنای وضعیت متعادل اجتماعی است، اما دو نیروی دیگر ممکن است این وضع را بههم بزنند: یکی نیروی عقلانیت؛ دیگری نیروی کاریزما. از دید وبر «عقلانیت» میتواند نیروی انقلابی برضد سنت باشد و اغلب هم چنین بوده است. نیروی عقلانیت، نخست موجب تغییر محیط اجتماعی ، سپس دگرگونی جهانبینی مردم میشود. کاریزما، در وهله اول، زندگی درونی فرد را متحول میسازد؛ و به این معنا، کاریزما نیروی خلاقه عمدهای در تحول تاریخ بهشمار میرود.
بر مبنای اندیشههای وبر، اقتدار کاریزمایی، برعکس اقتدار سنتی و قانونی، براساس روابط فراعقلانی قرار دارد. مشروعیت کاریزماتیک، بر پیروی مردم در برابر شخصیت کاریزما و فضیلت قهرمانی یا ارزشهای استثنایی یک شخص و فرامین او استوار است. شخصیتی که از کاریزما برخوردار است، برای پیروان خود، تصویری از آینده ارائه میدهد؛ تا وضعیت کنونی را تغییر دهد. معمولا پیروان چنین شخصیتی در دورهای به او میگروند که آرزوها و آمال خود را پایمالشده میبینند.
- از مقالهای به قلم حمید کرمیپور- پژوهشنامه انتقادی متون و برنامههای علومانسانی، پژوهشگاه علومانسانی و مطالعات فرهنگی سال یازدهم، شماره اول، بهار و تابستان 1390، صص 37- 54