ماری کینگزلی کاشف، قوم شناس و نویسنده بریتانیایی در قرن نوزدهم
کینگزلی در ۱۳ اکتبر ۱۸۶۲ در خانوادهای فرهیخته در لندن به دنیا آمد پدرش، جورج پزشک، سیاح و نویسنده بود. پدر و مادرش در ۱۸۹۲ درگذشتند و او توانست به آرزوی دیرینه خود برای سیر و سیاحت جامه عمل بپوشاند و پس از یک بازدید مقدماتی از جزایر قناری، تصمیم گرفت تا راهی کرانه غربی آفریقا شود. در ۱۸۹۳ به سیرالئون رسید و از آنجا راهی لواندا، پایتخت کنونی آنگولا شد و از بومیان مهارت های بقا در شرایط بیابانی را فرا گرفت تا بتواند به تنهایی به مناطق خطرناک برود. در دسامبر ۱۸۹۳ به انگلستان بازگشت و یک سال بعد دوباره به آفریقا بازگشت تا به مطالعه قبایل «آدمخوار» و اعمال آیینی سنتی آنان بپردازد. در این سفر وی با مبلغ مذهبی اسکاتلندی، ماری اسلسور آشنا شد که همچون کینگزلی مجرد بود و در میان بومیان زندگی میکرد. بعدتر در گابن، سوار بر کرجی در مسیر رود اوگووا، نمونههایی از ماهیهای ناشناخته برای دانش جهان غرب را گرد آورد. پس از دیدار با مردم فانگ و سفر در قلمرو ناشناخته فانگ، توانست بیش از ۴ هزار متر از کوه کامرون بالا برود. هنگام بازگشت به میهن در ۱۸۹۵، مطبوعات سخت مشتاق مصاحبه با وی شدند و از او با عنوان «زن نوین» یاد کردند، هرچند وی با جنبشهای حقوق زنان و حق رأی آنان همراهی نکرد و آن را «مسألهای جزئی» برشمرد. انتقادات وی درخصوص ماموریتهای مذهبی در آفریقا و تحریف باورهای دینی مردمان آن قاره، موجب برآشفتگی کلیسا بود. به خصوص وی به اصرار میسیونرها برای تک همسری کردن جوامع آفریقایی انتقاد داشت چه از نظر او این امر موجب بی سرپرستی و بی پشتیبان شدن زنان و کودکان آنان میشد. باورهای کینگزلی درخصوص امپریالیسم فرهنگی و اقتصادی بریتانیا پیچیده بوده و امروزه مورد بحث هستند؛ زیرا او از یکسو آفریقاییها و فرهنگهای آنان را نیازمند محافظت و پاسداشت میداند و از دیگر سو اثرگذاری اقتصادی و تکنولوژیک بریتانیا را لازم میداند و در مورد حکمرانی غیرمستقیم اصرار دارد که کارهایی در غرب آفریقا هست که مردان سفید باید آنها را تکمیل کنند. او دو کتاب به نامهای «سیاحتهایی در غرب آفریقا» و «مطالعات آفریقای غربی» نوشت. او در جنگ دوم بوئر (جنگ بریتانیا علیه هلندیهای مقیم آفریقای جنوبی) بهعنوان پرستار حضور داشت و در نهایت در ۳ ژوئن ۱۹۰۰ در پی ابتلا به تیفوس در کیپ تاون درگذشت.