جریانشناسی سیاسی حزب دموکرات ایران
مشروطهگرایان دموکراسیخواه
جریانشناسی سیاسی سوسیال دموکرات ایران (اجتماعیون عامیون) با تاثیر پذیری از جنبش سوسیال دموکراسی قفقاز و روسیه در ایران تاسیس شد و در دوران مشروطیت فعالیت خود را آغاز کرد. این حزب هر چند از ایدئولوژی سوسیالیستی احزاب سوسیال دموکرات قفقاز و روسیه تاثیر میپذیرفت، اما به جهت ساختار سیاسی و اجتماعی ایران در بسیاری از مسائل مستقل عمل میکرد. حزب دموکرات ایران که بهعنوان نخستین حزب در ایران شکل گرفت، ادامه همان حزب اجتماعیون عامیون است که در دوران مجلس اول مخفی و کوچک بود، رهبری حزب با حیدرخان عمو اوغلی و محمد امین رسولزاده بود، که وی نیز یکی دیگر از گردانندگان امور و تئوریسین حزب محسوب میشد. ولی ظاهرا حزب رابطه خود را با باکو قطع کرد. همان طورکه اشاره شدحزب دموکرات از حزب سوسیال دموکرات روسیه الهام میگرفت و مرامنامه آن براساس مرامنامه سوسیال دموکرات بود. اهداف این حزب نیز مانند احزاب سوسیالیست که اعتقاد به فعالیت پارلمانی دارند، در صدد پیشبرد سوسیالیسم از طریق مجلس و مشروطه بود. حتی سعی داشت جنبههای اسلامی به عقاید خود بدهد تا از تهمت بیدینی و تندروی انقلابی رهایی یابد. ولی آنچه میگفت، ازجمله تفکیک قوای روحانی از غیرروحانی، تقسیم املاک و ...، در شرایط ایران آن زمان، انقلابی و تندروی مینمود، این حزب دارای سازمانی پیشرفتهتر و مترقیتر از سایر احزاب بود،تا مدتی نیزنفوذ بسیاری در مجلس شورای ملی داشته است. هدف اصلی ما در این تحقیق پاسخگویی به این پرسش اصلی است که: رویکرد سیاسی و اجتماعی حزب دموکرات ایران(اجتماعیون عامیون) چگونه بوده است و از چه مبانی و اندیشهای نشات گرفته است؟ بنابراین به دنبال این هدف کوشیدهایم در قالب فرضیه به این مساله بپردازیم که: در جریانشناسی سیاسی حزب دموکرات ایران به لحاظ مبانی نظری و عملی میتوان به دوعامل خارجی (سوسیال دموکرات روسیه) و عوامل داخلی (اوضاع سیاسی و اجتماعی و فرهنگی حاکم بر ایران) اشاره کرد ومی توان آنها را مورد آزمون قرار داد. در این مقاله سعی شده است با بررسی مفهومی جریانشناسی سیاسی، مبانی نظری سوسیال دموکرات،سازمان،مرامنامه و تشکیل حزب دموکرات ایران (اجتماعیون عامیون) پرداخته شود. در زمینه پیشینه پژوهش بهرغم تحقیقات و مقالات انجام شده که مبتنی بر تبعیت حزب دموکرات ایران از سوسیال دموکرات روسیه است، این تحقیق براین مساله تاکید دارد که در الگوبرداری اولیه تحت تاثیر حزب سوسیال دموکرات روسیه هستند ولی با ورود این اندیشه به ایران، بنیانگذاران این حزب تلاش کردند تاآن را با شرایط و بسترهای اجتماعی و فرهنگی ایران همسو کنند و این مساله در تمامی کشورهایی که این جریان سیاسی فعال بوده نیز صادق است، پس اوضاع اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی ایران الگوی جدیدی از سوسیال دموکراسی را که در قالب حزب اجتماعیون عامیون در ایران شکل گرفته است ارائه میدهد، بنابراین با این استدلال تلاش میشود زوایایی از تاریخ معاصر بهخصوص تاریخ احزاب در ایران با روش تحلیلی و توصیفی تشریح شود.
مبانی و مفاهیم نظری مفهوم جریانشناسی سیاسی
برای روشن شدن مفهوم «جریانشناسی» ابتدا لازم است معنای «جریان» مشخص شود. جریان عبارت است از تشکل٬ جمعیت و گروه اجتماعی معینی که علاوه بر مبانی فکری٬ از نوعی رفتار ویژه اجتماعی برخوردار است. (دهخدا، ۱۳۸۵: ۸۶۹)
جریان دارای سه ویژگی و شاخصه اساسی است که عبارتند از:
۱- اجتماعی بودن و برخورداری از نوعی رفتار ویژه اجتماعی
۲- دارا بودن تشکل و جمعیت
۳- برخورداری از اندیشه مشخص و رفتار معین مرتبط با آن
بر این اساس، جریانشناسی عبارت خواهد بود ازشناخت منظومه و گفتمان٬ چگونگی شکلگیری، معرفی موسسان و چهرههای علمی و تاثیرگذار در گروههای فکری٬ فرهنگی، سیاسی و اقتصادی، جریان سیاسی به معنای یک طیف گسترده فکری٬ اعتقادی٬ سیاسی و ایدئولوژیک. یک جریان سیاسی شامل چند گروه، حزب، جناح و تشکل است که از نظر اعتقادی، فکری، سیاسی، ایدئولوژی، اهداف و روشهای مبارزه سیاسی با هم دارای اشتراکاتی هستند و در مواقع انتخابات و تحولات سیاسی مهم ممکن است موضعگیری کرده یا نامزد و نامزدهایی به مردم معرفی کنند. (منصور نژاد،۱۳۸۴: ۲۳۵)
مفهوم دموکرات
«دموکراسی» واژهای یونانی است که از واژههای دمو (به معنی مردم) و کراتوس (به معنی حکومت) تشکیل شده است.» دموکراسی یکی از گونههای ممکن حکومت است که در آن برخلاف حکومتهای پادشاهی و اشرافی حاکمیت در دست یک یا چند کس نیست، بلکه از آن همگان است یا به بیان دقیقتر، حکومت بهوسیله مردم است. (هلد،۱۴:۱۳۸۴)
از بین تعاریف دموکراسی که مکرر نقل میشود، میتوان به این عبارت مشهور از «آبراهام لینکن» اشاره کرد: «(دموکراسی یعنی) حکومت مردم، از سوی مردم و برای مردم» از سوی دیگر «جیمز برایس» در کتاب «دموکراسی نوین »،معنای دموکراسی را در مفهوم سنتی و دقیقتر آن چنین بیان کرده است: «این واژه بر حکومتی دلالت میکند که در آن اراده اکثریت شهروندان واجد صلاحیت،حاکم باشد.» (جهان بخش،۲۰:۱۳۸۳)
از طرف دیگر «ژوزف شومپتر» در سال ۱۹۴۲ مفهوم دموکراسی را به بهترین صورت بیان کرده است. او در بررسی راهگشای خود تحت عنوان «کاپیتالیسم، سوسیالیسم و دموکراسی» کمبودهایی را که در «تئوری کلاسیک دموکراسی» مشاهده میکند بر میشمرد. در این تئوری دموکراسی برحسب «اراده مردم » (منبع)، در«نفع عامه» (مقصود) تعریف شده است. شومپتر با کنار زدن جدی این برداشتها، خود نظریه دیگری را تحت عنوان «تئوری دیگری درباره دموکراسی» به میان میآورد و میگوید: «روش دموکراتیک ترتیبات سازمان یافته است برای نیل به تصمیمات سیاسی که در آن افراد، از طریق انتخابات رقابت آمیز و رای مردم، به قدرت و مقام تصمیم گیری میرسند.»
«لری دیاموند» استاد دانشگاه «استنفورد»، «دموکراسی را سیستمی از حکومت در نظر میگیرد و برای آن مبانی چهارگانهای به ترتیب زیر قائل است:
۱-مشارکت فعالانه شهروندان در عرصه سیاست و زندگی مدنی.
۲-برگزیدن و جایگزین کردن دولتها توسط انتخابات آزاد و عادلانه.
۳- پاسداری از حقوق اساسی کلیه شهروندان.
۴-حکومت قانون و اعمال بی طرفانه قوانین و فرآیندهای آن در قبال شهروندان.»
«لری دیاموند» در توضیح اصول چهارگانهاش «دموکراسی را به مثابه نظامی سیاسی برای مبارزه قدرت » در نظر میگیرد که مردم با توسل به دموکراسی امکان گزینش رهبران و واداشتن ایشان به پاسخگویی درباره سیاستها و نحوه عملکردشان را خواهند داشت. لذا تعیین نمایندگان و مقامات دولتی و محلی با تصمیم مردم از طریق انتخاباتی آزاد، قانونی و بیطرفانه ایشان را از بین احزاب رقیب برمیگزینند.
وی همچنین اعتقاد دارد: در کنار «حق انتخاب»، مردم «حق انتقاد» از حاکمان منتخب خود را داشته و بر نحوه اداره امور حکومت نظارت خواهند کرد. هر نامزد و حزبی میتواند از طریق رسانههای جمعی، طرحها، برنامههای خود را به اطلاع رایدهندگان برساند و رایدهندگان نیز باید از امنیت و آزادی حق رای در فضایی عاری از اجبار و تهدید برخوردار باشند. به این منظور اطمینان یافتن عدم اجبار و فساد و تقلب و دستکاری آرای مردم، ناظران مستقلی میتوانند در جریان انتخابات حضور داشته باشند. (دیاموند،۱۵:۱۳۸۶)
پس در یک ساختار سیاسی دموکراتیک حاکمان با آرای مردم به قدرت میرسند و در واقع منشأ قدرت هستند و با آرای مردم نیز از پلکان قدرت پایین میآیند. جابهجایی حاکمان در قبال مردمی که آنان را به قدرت رساندهاند اصلی از اصول دموکراسی است. در این ساختار سیاسی هر یک از افراد و احزاب و گروهها این حق را دارند که آرا و اندیشههای خود را به اطلاع مردم برسانند برای این منظور هر گروه و حزبی باید تریبونی برای انتقال اهداف و آرمانهای خود داشته باشد. تا بدون سانسور همانطور که خود میخواهند آرا و افکار و طرحها و برنامههای خود را اعلام کنند. همچنین افراد و گروهها از حقوق اساسی شهروندی نظیر آزادی بیان، آزادی انتقاد، مذهب و عقیده برخوردارند. در یک جمعبندی نهایی میتوان دموکراسی را شیوهای از حکومت دانست که در آن منشأ قدرت ملتاند و بر اساس اصول «حق انتخاب و نظارت و حاکمیت قانون» بنا میشود.
سوسیال دموکرات و مبانی نظری آن
سوسیالیسم دموکراتیک یا سوسیال دموکراسی، شاخهای از سوسیالیسم و جنبش کارگری که با پذیرش اصل مردمسالاری برای دگرگونیهای اجتماعی به بهبودخواهی باور دارد نه انقلاب. در روسیه استبداد تزاری جایی برای رشد دموکراسی نمیگذاشت، اما در جاهای دیگر، سوسیال دموکراتها پشتیبانی بخش مهمی از کارگران را بهدست آوردند و سیاست انقلابی را، نخست در عمل و سپس در نظر، رها کردند. از جنبه نظری، جنبش سوسیال دموکراسی در اروپای قارهای تا حدود زیاد نتیجهی بازنگری در مارکسیسم و رها کردن دگماتیسم نظری است.
گرایش به مرحله پیمایی پارلمانی (بهجای ضربه انقلابی)، با همه زیر و بمهایش، به بهبود زندگی اجتماعی و اقتصادی کارگران انجامید و بر قدرت حزبهای سوسیال دموکرات و اتحادیههای کارگری، پیش از جنگ جهانی اول افزود. با پیروزی بولشویسم در روسیه، بهبودخواهان سوسیال دموکرات و کمونیستهای انقلابی یکسره از هم جدا شدند و حتی در برابر هم قرار گرفتند. پس از جنگ جهانی دوم، سوسیال دموکراتها نفوذ خود را در اروپای غربی بازیافتند، اما در اروپای شرقی سرکوب شدند. سیاستهای حزبهای حاکم سوسیال دموکرات اروپای غربی در نظر گروهی از اعضای آنها سازشکارانه بود، از اینرو میان جناح چپ و راست آنها شکاف افتاد. سرخوردگی از ایدئولوژیها بهطور کلی از شور و شوق سوسیال دموکراتهای میانهرو برای آرمانهایشان کاست و آنان را به سوی عمل باوری کشاند، حال آنکه عنصر آرمانخواهی در سوسیالیسم، نسل جوان را برانگیخت و این شور خود را در «چپ نو» آشکار کرد که با سوسیال دموکراسی سرجنگ دارد. چشمداشتهای سوسیال دموکراسی از نظام اجتماعی و اقتصادی و سیاسی با آنچه از دموکراسی، به معنای وسیع کلمه، انتظار میرود، پیوند نزدیک دارد. (آشوری،۱۳۸۰: ۶۰-۶۵)
درسال ۱۹۵۱ جنبشهای سوسیالیسم دموکراتیک اهداف خود را چنین شرح دادند:
«سوسیالیسم خواهان نشستن نظامی به جای سرمایهداری است که در آن سود همگان بر سود شخصی پیشی داشته باشد. هدفهای اولیه سیاست سوسیالیستی اشتغال کامل، تولید بیشتر، بالا بردن سطح زندگی، امنیت اجتماعی و توزیع عادلانه درآمدها و اموال است. برای رسیدن به این هدفها، برنامهای باید تولید را چنان سامان دهد که سود همگان در آن در نظر باشد. چنین برنامهای با تمرکز قدرت اقتصادی در دست گروهی اندکشمار ناسازگار است و لازمه آن نظارت دموکراتیک و موثر بر اقتصاد است. بنابراین سوسیالیسم دموکراتیک هم با برنامهریزی سرمایهداری و هم با هر نوع برنامهریزی فراگیر (توتالیتر) سخت مخالف است، زیرا این هر دو مانع نظارت عمومی بر تولید و توزیع عادلانه فرآوردهها میشوند. به برنامهریزی سوسیالیستی از راههای گوناگون میتوان رسید. زیربنای هر کشور باید حدود مالکیت عمومی و شکل برنامهریزی را تعیین کند. برای برنامهریزی سوسیالیستی مالکیت دولتی همه وسایل تولید ضروری نیست، بلکه این برنامه با مالکیت خصوصی در زمینههای مهمی مانند کشاورزی، صنایع دستی، بازرگانی و صنایع میانه، سازگار است. دولت باید از بهرهجویی نادرست بخش خصوصی از قدرت خود جلوگیری کند. دولت میتواند و باید به بخش خصوصی کمک کند تا به سوی افزایش تولید و رفاه در قالب برنامه اقتصادی هدایت شود.» (همان،۶۶)
اصول و مبانی مکتبی که سوسیالیسم علمی نام گرفت، در نیمه دوم سده نوزده میلادی، گام به گام تدوین شد و در پیوند با رویدادهای سیاسی و اجتماعی آن دوران، تصحیح و تدقیق شد و شکل نهایی یافت. در آن هنگام، حتی کشور فرانسه که انقلاب کبیر ۱۷۸۹ را پشت سر داشت، هنوز از جامعه باز و آزاد و رفاه نسبی و دموکراسی رایج در قرن بیستم، حتی در مقایسه با یکی، دو دهه پایانی قرن ۱۹ فاصله داشت. نه رای همگانی رایج بود، نه سندیکاهای کارگری وجود داشت و نه احزاب واقعی کارگری، دوران رشد آغازین سرمایهداری لجام گسیخته و بیبند و بار، به غیر از بیخانمانی و دربهدری دهقانان و فقر و محرومیت زحمتکشان، ارمغانی برای تودههای محروم بههمراه نداشت. (قادری،۱۳۸۰: ۷۴)
با گسترش نسبی رای همگانی و نهادی شدن گام به گام آن، همراه با گسترش نسبی آزادیهای دموکراتیک که به بهای سنگین و مبارزات خونین، انقلابها و قیامها و قربانیهای بیشمار در اروپا و مناطق دنیا به دست آمده بود، نظامهای دموکراتیک از اواخر قرن ۱۹ و آغاز سده بیستم، در بسیاری از کشورهای پیشرفته سرمایهداری نسبتا تثبیت میشد. با پیشرفت دموکراسی در این کشورها، بورژوازی دیگر نمیتوانست هژمونی خود را بدون جلب رضایت(فعال یا منفعل) اکثریت مردم و تودههای زحمتکش تامین کند. مجبور بود افکار عمومی را که هر روز نقش بیشتری بازی میکنند به حساب بیاورد.
در جمعبندی مطالب فوق میتوان گفت سوسیال دموکراسی یا مردمسالاری اجتماعی یک ایدئولوژی سیاسی است که در اواخر سده نوزدهم و اوایل سده ۲۰ میلادی از سوی هواداران مارکسیسم ارائه شد و مبتنی بر اندیشه سوسیالیسم است که البته تاکید بر تصمیمگیریهای دموکراتیک، هم در سیاست و هم در اقتصاد دارد. سوسیالیسم یا جامعهباورى، اصطلاحی است که از واژه «سوسیال» به معناى اجتماعى در زبان فرانسه گرفته شده است، و معانى بسیار دارد، اما تعریف معمول این اصطلاح را در واژهنامه انگلیسى آکسفورد، چنین مىتوان یافت: «سوسیالیسم تئورى یا سیاستى است که هدف آن مالکیت یا نظارت جامعه بر وسایل تولید - سرمایه، زمین، اموال و جزء آنها - بهطور کلى و اداره آن به سود همگان است»، (آشورى، ۱۳۸۰،۲۰۴) ابتدا سوسیال دموکراسی شامل انواع گرایشات مارکسیستی از گرایشات انقلابی بود اما بهخصوص پس از جنگ جهانی اول و انقلاب اکتبر در روسیه سوسیال دموکراسی بیشتر و بیشتر به گرایشی غیرانقلابی بدل شد. در میانههای سده بیستم سوسیالدموکراتها از اِعمال قوانین جدیتر کار، ملی کردن صنایع اصلی و ایجاد دولت رفاه هواداری میکردند.
تشکل و سازماندهی حزب دموکرات ایران مبانی نظری و تاریخی حزب دموکرات ایران
با بمباران مجلس اول (۲۳ جمادی الاول ۱۳۲۶) فصل جدیدی در تاریخ نهضت مشروطیت گشوده شد. مشروطه اول (۱۳۲۶-۱۳۲۴ق) بعد از دو سال، با شکست پایان یافت. مخالفان مشروطه، اعم از جریانها و طیفهای مختلف، چیرگی یافتند و با تمام توان، آزادیخواهان را
قلعوقمع کردند؛ جمعی از آنان کشته و تبعید و شمار زیادی با گریز از تهران، راهی آذربایجان، قفقاز، استانبول و اروپا شدند و با تمام قوا به مبارزه قلمی و قدمی با استبداد برخاستند. این مبارزات به عمر سیزده ماهه استبداد که به استبداد صغیر معروف شد، پایان داد و با فتح تهران(۲۷ جمادیالثانی ۱۳۲۷) بار دیگر مشروطه بر استبداد غلبه یافت و مجلس دوم تشکیل شد و برای بار نخست، احزاب سیاسی در مشروطه دوم شکل گرفت.