تاریخِ گروههای ساکت اجتماعی
تاریخ شفاهی شاید تاریخِ کسانی است که تریبون ندارند؛ گروههای اجتماعی که با رسانه مرتبط نیستند، جایی برای دادن اطلاعات ندارند.آنها به سراغ ما نمیآیند؛ ما به سراغ آنها میرویم، برای مثال سربازهایی که در جبهه هستند. روایتِ جنگ را ژنرالها مینویسند. اما به هر حال سربازها هم در جبهه بودهاند؛ چه کسی میخواهد خبر سربازها را بگیرد؟ به این دلیل، بهعنوان تاریخ مکمل برای ثبت اطلاعات عملیاتها سراغ آنها میرویم. یعنی هیچ وقت یک تاریخ شفاهی نمیتواند خودش بهصورت یک تاریخ کامل باشد. حاکمیت هم برای مدیر یک تاریخ رسمی میدهد. راننده آن مدیر هم اطلاعاتی دارد که میشود اطلاعات او را هم جمعآوری کرد. به همین دلیل به آن تاریخِ مکمل میگویند. خود تاریخ شفاهی به خودی خود مستند نیست؛ بلکه باید در کنار اسناد، مدارک و شواهد از آن استفاده کرد.
گاهی اشکالاتی نسبت به راوی وجود دارد. عموما از روایت و خاطره که صحبت میشود، بزرگترین مشکلی که وجود دارد این است که راوی، آن چیزی را که دوست دارد میگوید. آن چیزی که باید حتما بگوید، نمیگوید. اما وقتی بهعنوان یک مصاحبهگر سوال میکنیم، ما سوال میپرسیم. البته گاهی میتواند به مصاحبهشونده جواب هم ندهد اما با توجه به واکنشی که دارد میتوان فهمید که در فلان حادثه یا فلان قبیله آن شخص حضور داشته است. به هر حال در مصاحبه، فرد بیشتر ارزیابی میشود تا اینکه خودش خاطره بنویسد. یک وقتی خودش روایت میکند، اگر روایتکننده بدون پرسشگر باشد، حقایق آنطور که باید از آب در نمیآید. بنابراین مصاحبهگر اطلاعات لازم را از راوی و با سوالاتی که میپرسد، به دست میآورد.
به نقل از گفتوگویی با دکتر مرتضی دهقاننژاد، عضو هیاتعلمی و استاد گروه تاریخ دانشگاه اصفهان