تحلیل ساخت سیاسی رژیم پهلوی براساس یادداشتهای اسدالله علم
شکاف دولت و ملت
شاه از این زمان به بعد سعی کرد اداره نهادهای سرمایهای و سیاستگذاری اقتصادی را خود به عهده گیرد. علم میگوید: «صبح شرفیاب شدم، شاهنشاه را کسل دیدم... مدتی مرا نگاه داشتند. بیچاره اقبال، رئیس هیات مدیره شرکت نفت و مدیرعامل منتظر مانده بود... بیشتر مدت اتفاقا به مذاکرات مربوط به نفت گذشت به این معنی که به من اوامری دادند که با مدیر عامل شرکتهای عامل درخصوص «اضافه برداشت» و همچنین ساختن تصفیه خانه بزرگی در بوشهر صحبت کنم. همان وقت فکر میکردم بیچاره اقبال که در اتاق مجاور منتظر است، چه کاره است.» (یادداشت، چهارشنبه ۲۳/ ۱/ ۵۲، ج ۲: ۲۱۹- به این موضوع در یادداشت ۲۶/ ۲/ ۵۱، ج ۳: ۴۱ نیز اشاره شده است) شاه علاوه بر ریاست شرکت ملی نفت، اداره شورای اقتصاد، بنیاد پهلوی و مدیریت بانکهای عمران و توسعه صنعتی و معدنی را به نحوی بر عهده گرفت. وزرای اقتصاد و روسای سازمانهای برنامه و بودجه مستقیما به او گزارش میدادند. این وضعیت باعث شده بود تا در امور اقتصادی مطالعه جدی صورت نگیرد.
«فردا باز فضولی کرده به عرض خواهم رسانید که این مسائل (مباحث اقتصادی) نیاز به مطالعه جدی دارد و در یک مرکزی باید مطالعه بشود که منافع نداشته باشد... یقین دارم شاهنشاه خوششان نخواهد آمد، چون شورای اقتصاد در پیشگاه خودشان تشکیل میشود ولی شاه را گول میزنند و مطالعه هم در پیشنهادهای دولت نمیشود.» (یادداشت، دوشنبه ۱۴/ ۷/ ۴۸، ج ۱: ۲۷۲)
علم در بخشی دیگر از یادداشتهای خود در مورد کارخانه تربت جام مینویسد: «... عرض کردم اداره کارخانه با دیگری و زراعت با دیگری نمیشود. بهعلاوه تا این کارخانه و کارخانه تربت حیدریه یکی نشود، اصولا بلژیکیها صرفه ندارند آنها را تحویل بگیرند. فرمودند: «البته که میشود زیرا من امر میدهم.» عرض کردم کار اقتصادی با امریه جور در نمیآید... فرمودند من میگویم میشود. دیگر من چیزی عرض نکردم. ولی چون تاریخ مینویسم ناچارم بگویم که صدور اینگونه اوامر جهت این است که شاهنشاه، شاهنشاهزاده بودهاند و از پایین وارد جریان نبودهاند و احساس نمیکنند که فیالمثل در یک کارخانه که موضوع اقتصادی است با وجود دو دستگاه عامل ممکن نیست جلو برود.» (یادداشت، ۲۷/ ۲/ ۵۲، ج ۳: ۴۷ و ۴۱) علم در یادداشتهای خود یادآوری میکند که بارها وضعیت بد اقتصادی را به عرض شاهنشاه رسانده است. (یادداشت، ۲۲/ ۱۰/ ۴۸، ج ۱: ۳۵۵) وزرای اقتصاد و روسای سازمان برنامه نیز در دیدار با علم وضع بد اقتصادی را یادآوری میکردند و از علم میخواهند تا به شاه برساند؛ «امشب دکتر عالیخانی، وزیر اقتصاد که از اروپا برگشته است بهدیدنم آمد، مدتی صحبت کردیم. از نابسامانی وضع دولت و عدم ضوابط کارها گله داشت. قدری به او دلداری دادم ولی گفت استعفا (میدهد). (یادداشت، ۵/ ۱۲/ ۴۷، ج ۱: ۱۳۷- ۱۳۶) ... بعدازظهر عالیخانی پس از آنکه شرفیاب شده بود پیش من آمد به علت گرانی قیمت آهن شاهنشاه، سوالاتی فرموده بودند. او هم جواب داده بود و اتفاقا همین مساله مطالعه نشدن مسائل و تصمیمات خلقالساعه به وسیله مسوولان را عرض کرده بود، چون شاهنشاه ناراحت شده بود پیش من آمد که استعفا کند.» (یادداشت، ۱۷/ ۳/ ۴۸، ج ۱: ۲۱۲-۲۱۱) صبح بنا به تعیین وقت قبلی، وزیر اقتصاد هوشنگ انصاری دیدنم آمد... میگفت وضع مالی وحشتناک است، پول که نیست، تعهدات که سنگین است، تمرکزی درخصوص تصمیمات اقتصادی هم نیست... چهار مرکز اخذ تصمیم اقتصادی داریم: شورای پول و اعتبار، شورایعالی سازمان برنامه، هیات وزیران و بالاخره شورای اقتصاد که در پیشگاه شاهنشاه تشکیل میشود. هیچ هماهنگی بین آنها نیست، نمیدانم چه خاکی بر سر بریزم و با چه جرأتی این مطالب را به عرض برسانم. (یادداشت، ۱۷/ ۹/ ۴۸، ج ۱: ۳۱۴-۳۱۳) عبدالمجید مجیدی درد دل عجیبی داشت که بودجههای عمرانی ارتش سیصد درصد برای سال آینده اضافه شده و مخارج مستمر آنها دویست درصد و سی و هشت میلیارد ریال کسری بودجه سال آینده است. از من خواست که به عرض شاهنشاه برسانم. (یادداشت، ۲۸/ ۱۱/ ۵۱، ج ۱: ۴۶۱) بسیاری از ناهماهنگیها و نارضایتیها، ناشی از بلندپروازیها و وعده و وعیدهای زیادی بود که محمدرضا شاه بدون هماهنگی با تیم اقتصادی خود ارائه میداد و به تقلید از کشورهای پیشرفته وامهای هنگفتی به شماری از کشورها میداد بیآنکه بررسی کافی در مورد توجیه این پرداختها و نحوه بازگشت آنها شده باشد.
بوتو نخستوزیر پاکستان به علم شکایت میکند که به او فقط ۴۵ میلیون دلار وعده دادهاند در حالی که او به ۲/ ۱ میلیارد دلار نیازمند است و وزیر خارجهاش نیز وام پنجساله با بهره ۵/ ۲ درصد میخواهد. (یادداشت، جمعه ۲۷/ ۲/ ۵۳، ج ۴: ۹۹-۹۸)شاه میخواست۲/ ۱ میلیارد لیره در سه قسط به شرکتهای دولتی آب و گاز انگلستان وام دهد ولی فقط قسط اول (۴۰۰ میلیون لیره) پرداخت شد و گرفتاری مالی دولت در ماههای بعد مانع پرداختهای دیگر قسطها شد. (یادداشت، ۲۴/ ۴/ ۵۳ تا ۲/ ۵/ ۵۳، ج ۴: ۱۹۳) و حتی ایران خواستار خرید بخشی از شرکت نفتی شل شده بود. (یادداشت، ۹/ ۹/ ۵۳، ج ۴: ۳۱۱) خوشبینی، اوهام و خیالپردازی سیستم سیاسی بهویژه بعد از بالا رفتن قیمت نفت و افزایش درآمد نفت از ۲ میلیارد دلار به ۱۶ تا ۲۲ میلیارد دلار مضاعف شد. این موضوع ضمن اینکه ولع رژیم را در خریدهای نظامی چند برابر کرد باعث تجدیدنظر در برنامهای شد که به گفته کارشناسان بیشترین ساعت کار کارشناسی روی آن صورت گرفته بود و یکی از بهترین برنامههای توسعه ایران بود. این امر باعث شد شاه برنامههای درازمدت اقتصادی را به دور افکند و به حیف و میل این درآمد بپردازد، علم میگوید: «فرمودند خیلی امیدها دارم. این مملکت را به پایه بزرگترین کشورهای دنیا برسانم نه اینکه در خاورمیانه اول باشم. دلیلی ندارد که نشود. هم وسیله داریم، هم قدرت و هم مواد اولیه.» (یادداشت، ۲/ ۱/ ۵۳، ج ۴: ۱۶)
تعقیب اهدافی که اقتصاد ایران ظرفیت آن را نداشت باعث شد شاه با وعدههای بلند پروازانه، دستیابی به رشد ۲۵ درصدی را در برنامه پنجم دنبال کند، بنابراین دست به تجدید نظر عمده در آن زد. بدین منظور با افزایش شدید قیمت نفت دستور تشکیل کمیسیون تجدیدنظر را در برنامه پنجم توسعه صادر کرد: از پنجشنبه ۱۰ مرداد تا شنبه ۲۱ مرداد ۱۳۵۳ در رامسر کنفرانس تجدیدنظر در برنامه پنجم بود که شاهنشاه مرتبا هر روز از نوشهر تشریف میآوردند و عصری به نوشهر مراجعت میفرمودند. اعداد و رقم به نظر ما سرسامآور میآید به قدری درشت و بزرگ است که حساب از دست میرود. خلاصه آنکه دو سال قبل برنامه پنجم را در حدود ۲۵ میلیارد دلار بستیم و حالا آن را به حدود ۶۸ میلیارد دلار و البته با بخشخصوصی رساندیم. (یادداشت، ۱۲/ ۵/ ۵۳ تا شنبه ۱۵/ ۵/ ۵۳، ج ۴: ۲۰۲ و یادداشت ۱۴/ ۵/ ۵۳، ج ۴: ۲۰۳)
مسوولان برنامهریز کشور به دولت یادآور شدند که برای چند سال در هزینه کردن این درآمد جانب احتیاط را نگه داشته و نخست تنگناها در زمینههای اقتصادی و اجتماعی، ظرفیتبنادر، ترابری داخلی، تاسیسات شهری، نیروی انسانی و جز اینها از میان ببرند تا قدرت جذب اقتصاد بیشتر شود. تنها پس از گذشتن از این مرحله میتوان به فکر مصرف درآمدهای سرشار درون کشور افتاد. ولی شاه شکیبایی توجه به توصیههای کارشناسان را نداشت. سخن پایانی را در این زمینه از زبان عبدالمجید مجیدی آخرین رئیس سازمان برنامه پهلوی در یادداشتهای علم میآوریم: «... دیشب به منزل من آمده بود و بهصورت وحشتناکی از کمی پول و هدر داده شدن آن در گذشته سخن میگفت که بینهایت ناراحتم کرد. یعنی وضع طوری است که قاعدتا باید به انقلاب بینجامد. اولا بودجه امسال را با ۲۵ میلیارد تومان کسری بستهایم. ثانیا آنقدر پول هدر دادهاند چه در پروژههای بیثمر، چه در خریدهای بیثمر از جمله ۴ هزار کامیون که نه راننده و نه راه برای آن موجود است و از همه با مزهتر اینکه میگفت من که رئیس سازمان هستم، اغلب از این مخارج تا پس از تهیه آنها هیچگونه خبری نداشتهام. قرضها به دولتها که خود فصلی علیحده است و رقمی است در حدود دو میلیارد دلار الان مثل آفتاب برای من روشن است که خیانت شده و من همین فردا مطالب را به عرض خواهم رساند. وای بر ما.» (یادداشت، ۳/ ۱۱/ ۵۴، ج ۵: ۴۱۵- ۴۱۴)
نتیجهگیری
در مجموع همانطور که ذکر آن به میان آمد «یادداشتهای علم» یکی از بهترین متونی است که فضای سیاسی، امنیتی و حتی فرهنگی دو دهه آخر رژیم پهلوی در آن به خوبی منعکس است. استخراج نگاه دولت پهلوی به توسعه اقتصادی و حتی سیاسی از درون این کتاب با عنایت به اهمیت وزارت دربار در ساختار سیاسی ایران و نقش شاه در تدوین، تنظیم و اجرای برنامههای توسعه از اهمیت وافری برخوردار است. امروزه ادبیات توسعه در کشور ایران با انتشار اسناد نوشتاری و گفتاری درحال گسترش و غنی شدن است. انتشار کتب اسنادی مانند اسناد بانک استقراضی، گزارشهای ایالات و ولایات از اوضاع اجتماعی و اقتصادی ایران در سال ۱۳۱۰ ه.ش. اسنادی از اصل چهار ترومن در ایران و اسناد گفتاری نظیر خاطرات علینقی عالیخانی وزیر اقتصاد دهه ۴۰ ایران، خاطرات محمد یگانه، توسعه در ایران (خاطرات گودرزی، فرمانفرمانیان و مجیدی، اقتصاد سیاسی ایران و... میتواند در در کنار کتب تحلیلی راجع به اقتصاد ایران بر غنای ادبیات موجود بیفزاید. مهمترین خصلت اسناد گفتاری همذاتپنداری خواننده با فضای گفتمانی حاکم بر وقایع آن دوره است یادداشتهای علم نیز این سنخ است. این یادداشتها بدون قضاوتهای امروزین به نگارش درآمدهاند و در زمان و مکان وقوع وقایع نوشته شدهاند و مهمترین مزیت آنها این است که از ذهن امروزین صاحب خاطرات تراوش نکردهاند. علم (درقدرت به نقد قدرت) پرداخت. بنابراین در جایجای یادداشتهای خود نگران عواقب کار یا متهم به قدرناشناسی بود. به این سبب انتشار آن را به بعد از مرگ خود و بعد از زوال حاکمیت خاندان پهلوی حوالت میدهد. خصلت دیگر این یادداشتها آن است که علم ناظر دقیقی بود و در جریان مستقیم حوادث قرار داشت بنابراین روایت آن دست اول است. امید است که با انتشار اسناد علم و تطبیق آن با این یادداشتها بتوان بهتر از آن در تحلیل حوادث و حتی ماهیت دولت پهلوی دوم کمک گرفت. دولت پهلوی در این یادداشتها بهعنوان (دیکتاتوری نیکخواه یا مصلح) تلقی شده که از عواقب درنظر نگرفتن مردم و عدم مشارکت آنها بر حذر داشته شده است. این دولت گرچه دغدغه و اراده توسعه و پیشرفت ایران را داشت و در دهه ۴۰ اقدامات مفیدی برای توسعه ایران انجام داد اما نتوانست این دغدغه را با عدم تمرکز قدرت، امنیتی ندیدن همه مسائل، مشورت با نخبگان فکری و عدم حرص و ولع نظامیگری توأم نماید. در نتیجه طبق این (یادداشتها)، اقتصاد قدرت جذب آرزوها و آمال بلند شاه را نداشت و به گفته علم (ارقام تجدید نظر در برنامه پنجم سرسامآور و گیجکننده بود.) در نتیجه شاه نتوانست با ایجاد یک دولت کارآمد این آرزوی چندین ساله ایرانی را محقق کند. منابع درآمدی بالا برای دولت او یک فرصت بود که به نقمت تبدیل شد و به جای کوشش در جهت جذب و استفاده بهینه از آن به منبعی برای ارضای هوسها تبدیل شد تا بار دیگر ایرانیان این خواست تاریخی خود را در انقلاب اسلامی دنبال کنند.
- از مقالهای به قلم دکتر ابراهیم عباسی