بیژن زنگنه از سقوط قیمت نفت در سال ۱۹۹۷ میگوید
رازهای نوسان قیمت در بازار طلای سیاه
با توجه به اختلافات اساسی در اوپک چرا این سازمان همچنان ادامه حیات میدهد؟
یک عقلانیت کارشناسی حداقل موجب فرونپاشیدن اوپک میشود. همه به این نتیجه میرسند که بودنش بهتر از نبودنش است.
اما دو دیدگاه متضاد چگونه میتوانند در کنار هم و در یک سازمان به فعالیت بپردازند؟
یک عقلانیت حداقلی.
در این فضا اعضا به دنبال چه هستند؟ دیگر حداکثرسازی درآمد که موسسان اوپک به دنبال آن بودند از حیز انتفاع ساقط شده بود.
الان هم این است. تکتک اعضا به دنبال بالابردن منافع خودشان هستند. در آن تاریخ همانگونه که گفتم نزاع دو دیدگاه را داشتیم. دیدگاه سهم از بازار، استنادش به بازار بوده است. آنها اعلام میکردند که زمانی سهم ما در بازار صادرات نفت حدود ۸۰ درصد بوده که این رقم به ۴۰ تا ۵۰ درصد کاهش پیدا کرده است. همین موضوع موجب میشود که ما و اوپک قدرت اثرگذاری در بازار را از دست بدهیم. IEA هم موفق شده بود میزان اتکایش را به تولید اوپک و منطقه بحرانی خلیجفارس کاهش بدهد.
بسیاری از شرکتهایی که از منطقه خاورمیانه اخراج شده بودند؛ اقدام به تولید نفت کرده بودند و به همین دلیل سهم اوپک تقلیل یافته بود. طرفداران سهم از بازار استدلال میکردند که با توجه به هزینه بسیار کم استخراج نفت در منطقه خاورمیانه باید به دنبال سهم بیشتر از بازار باشیم. در این رقابت تولیدکنندگان کوچک غیر اوپک که هزینه استخراج بالایی دارند از گردونه خارج میشوند. این عده معتقد بودند که تفکر «سهم از بازار» دیدگاه بلندمدت و راهبردی است. نهایتا با فشارهای سیاسی، اعضا به این توافق میرسند که یک قیمت دولتی تعیین شود و هیچکس زیر قیمت (GSP) نفروشد. اماهمه اعضا نسبت به این قیمت نیز تقلب کردند. این موضوع نیز باعث شد که نفت بیشتری به بازار سرازیر شود و قیمتها بار دیگر سقوط کند. عربستان در این میانه تا زمانی این را پذیرفت که لنگر تعادل اوپک و تولید کننده شناور در اوپک باشد. یعنی به حدی تولید کند که قیمت روی یک عدد، ثابت بماند.
یک سال و نیم، دو سال بعد، عربستان اعلام کرد که به این سیاست پایبندی ندارد چراکه دیگر اعضا تخلف میکنند و همزمان با کاهش تولید عربستان، اقدام به تولید اضافی کردهاند. این نزاع بالاترین دعوای درون اوپک بود که پس از آن به این نتیجه رسیدند که ما باید به اندازه تقاضا برای نفت اوپک تولید کنیم. اگر دنیا مثلا ۶۰ میلیون بشکه نیاز دارد و بقیه دارند ۳۵ میلیون بشکه تولید میکنند ما باید به اندازه بقیه نیاز جهانی تولیدکنیم. یعنی اوپک با استفاده از سازوکار مدیریت عرضه، وارد صحنه کنترل قیمت شد. این بار نزاع حول موضوع سهم کشورهای عضو اوپک از این مقدارتولید میچرخید واینکه این میزان چگونه تقسیمبندی شود. زمان بسیار طولانی برای تعیین سهمیهبندیها گرفته شد. ایران به دلیل نداشتن توان تولید و ظرفیت مازاد خیلی ضرر کرد اما سهمیهبندی در اوپک پذیرفته شد. پس از گذشت مدت کوتاهی به این نتیجه رسیدند که هیچیک از کشورها، سهمیههای تعیین شده را رعایت نمیکنند. پس از جلسات گسترده به این نتیجه رسیدند که یک سیستم کنترل تاسیس شود و از منابع ثانویه خارجی میزان مراعات کشورهای عضو اوپک سنجیده شود.
پس از این، پارادایم جدیدی در اوپک شکل میگیرد؟
نام پارادایم را نمیتوان گذاشت اما دوره کمافتوخیزی است که قیمت نفت در یک دوره دهساله (۱۹۸۵ تا ۱۹۹۵) بین ۱۵ تا ۱۹ دلار در نوسان است. دعوای درونی نیز در اوپک تقلیل یافته است.
همانطور که قبلا گفتم به دلیل نبود یک سیستم کنترلی قوی، بذر یک توفان از سوی ونزوئلا کاشته شد. ونزوئلا در این دوره دو کار مهم انجام داد. مجددا قراردادهای مشارکت در تولید (PSA) منعقد کرد. دیگر اینکه بیشتر این نفت تولیدی از ناحیه قراردادهای مشارکت در تولید به سمت بازار آمریکا رفت. در نتیجه بهرغم سهمیه تولید ونزوئلا که ظاهرا زیر ۲ میلیون بشکه بود تولید واقعی آن به ۵/ ۳ میلیون بشکه در روز رسید. تخلف دیگر به سطح ۵۰ تا ۶۰ درصد از رقم سهمیه رسمی ونزوئلا رسید. این اقدام ونزوئلا موجب کاهش سهم عربستان از بازار آمریکا شد. این موضوع برای سعودیها یک تهدید امنیت ملی محسوب میشد. اولویت برای عربستان این بود که تامینکننده اول نفت در آمریکا باشد. چون اگر تامینکننده اول باشند از جانب آمریکا نیز حمایت میشوند، چندین جلسه اوپک با موضوع این نزاع برگزار شد. وزیر انرژی ونزوئلا در جلسات اوپک اعلام میکرد که من مسوولیتی نسبت به شرکت نفت ونزوئلا ندارم اما در نهایت این زخم در اجلاس جاکارتا سر باز کرد.
اجلاس جاکارتا یک نقطه عطف در نشستهای اوپک به حساب میآید؟
عربستان در جاکارتا بهصراحت اعلام نکرد اما در عمل نشان داد حال که ونزوئلا تخلف میکند؛ ما نیز با حداکثر توان و ظرفیت تولید میکنیم و به نوعی اعلام کرد که بجنگ تا بجنگیم. در اجلاس جاکارتا (آذر ۱۳۷۶) اعلام شد که همه اعضا تولید خود را افزایش دهند.در حالیکه قیمت روی ۱۷ دلار بود با تصمیم عربستان برای به زانو درآوردن ونزوئلا که با بحران اقتصادی آسیای شرقی نیز همزمان شد، قیمت نفت به سرعت سقوط کرد تا جایی که کنترل قیمتها از دست عربستان نیز خارج شد.
آیا میتوان اینگونه تفسیر کرد که نتیجه نشست جاکارتا به نوعی رسمیت بخشیدن به تخلفات ۵/ ۲ میلیون بشکهای اعضا بود؟
نه، در عمل بیشتر از آن تولید کردند. در آن ۵/ ۲ میلیون بشکه تخلف، عدهای نبودند و پس از این اجلاس ۵/ ۱ میلیون بشکه مازاد دیگر به بازار سرازیر شد. ۵/ ۲ میلیون بشکه قبلی در بازار جذب شده بود و قیمت، با آن نفت مازاد در ۱۷ دلار تثبیت شده بود. حالا که ۵/ ۱ میلیون بشکه دیگر بهصورت عمدی از سوی عربستان به بازار وارد شد قیمت بهیکباره تا ۷ دلار سقوط کرد. همه اعضا جمع شدند تا به یک تصمیم منطقی برسند اما عربستانیها تاکید میکردند ونزوئلا باید به سهمیههای سابق برگردد وگرنه ما کاهش نمیدهیم. حدود یک سال و بیشتر و تا اسفند ۷۷ این نزاع طول کشید.
این اتفاق درست با روی کارآمدن دولت سیدمحمد خاتمی در ایران بود؟
در ایران وقتی این واقعه روی داد، ماههای اول دولت آقای خاتمی بود. سفرهای بسیار زیادی برای متقاعدکردن اعضا انجام دادم. اما عربستانیها اعلام میکردند ونزوئلا باید تولیدش را کاهش دهد وگرنه ما زیر بار کاهش تولید نمیرویم. ونزوئلا در سهمیه جدیدش هم تخلف میکرد.
جلسات متعدد اوپک در طول سالهای ۷۶ و ۷۷ برگزار شد. این دوران جزو تلخترین ایام زندگی من بود. در یک مقطعی به ایران هم گفتند شما نیز تخلف میکنید. اعلام میکردند ایران تخلف ۳۰۰ تا ۴۰۰ هزار بشکهای دارد. نهایتا با پیگیریهای فراوانی که انجام شد، به دعوت وزیر نفت عربستان، بعدازظهر یک روز در اسفندماه ۱۳۷۷به ریاض رفتم. تا شب آنجا بودم. پس از دعواهای مفصل با هم به تفاهم رسیدیم. از فردای نشستِ ما در ریاض قیمت شروع به بالا رفتن کرد.
در همین حین یک اجلاس محرمانه با حضور چهار وزیر در لاهه داشتیم که با انعکاس اخبار آن قیمت باز هم بالا رفت. عربستان بخشی از تخلف ونزوئلا را پذیرفت. بقیه اعضا به نسبتهای مشخص تولیدشان را کاهش دادند. قیمت تا سطح ۱۹ دلار افزایش پیدا کرد. در واقع اختلافات درونی اوپک از بین رفت. اوپک از این تاریخ به اینسو، وارد تعامل با مصرفکننده شد. یعنی اینکه از این پس IEA و OPEC اعلام کردند که ما هر دو در یک کشتی هستیم.
این تفکر از کجا نشات گرفت؟ آیا سیاست خارجی ایران در آن زمان در شکلدهی به این تفکر موثر بود؟
ما به فهم این موضوع کمک کردیم. ما تنها عامل آن نبودیم.
چگونه جنگ با آن شدت بین اعضا به این تفکر تعاملی منتهی شد؟
یک اتفاق بزرگ در عربستان برای بالارفتن قیمتها افتاد و آن حادثه ۱۱ سپتامبر بود. ۱۱ سپتامبر باعث شد عربستان سیاست سهم از بازار را حتی در تئوری رها کند. از این تاریخ، ریاض به دنبال قیمت بالا بود.
سیاست سهم از بازار مگر بعد از کنار رفتن زکی یمانی کمرنگ نشده بود؟
آن دوره افراطش بود. ولی همچنان سیاست سهم از بازار برای عربستان مهم بود. بعد از ۱۱ سپتامبر بهطور کامل سیاست سهم از بازار را رها کردند. دلیلش هم این بود که این خطر متوجهشان شده بود که اگر دیر واکنش نشان دهند فشارهای اقتصادی و اجتماعی منجر به بروز بحران سیاسی در کشورشان میشود. سعودیها معتقد بودند اصلا نباید اجازه داد حوادث به این سمت برود.
برای کاهش اثرات مشکلات اقتصادی، نیاز به پول فراوان دارند. به همین دلیل هم قیمت نفت برای عربستان در اولویت قرار گرفت. ما در گفتوگوها و علائمی که سعودیها از خود بروز میدادند متوجه این موضوع شدیم. ما به این نتیجه رسیدیم که کشورهای متقاضی نفت نیز با قیمتهای بالا مشکلی ندارند. بلکه تداوم عرضه کافی و به موقع نفت اولویت این کشورها شده است.
امنیت عرضه بهعنوان جریان غالب در عرصه انرژی درآمد. چون ساختار اقتصاد دنیا نیز تغییر یافته بود. جریان اقتصادی جهان از مواد اولیه به سمت اقتصاد مدرن حرکت کرده بود. بهعنوان مثال در محصولات نهایی مایکروسافت و اپل چه میزان قیمت انرژی تاثیر دارد؟ این رقم بسیار ناچیز است.
صنایع سنگین مثل فولاد و عمده صنایعی که به مقادیر قابلتوجه سوختهای هیدروکربوری نیاز دارند، در عمل در حال انتقال به چین و خارج از حوزه کشورهای OECD بوده و هستند و برای آمریکا هم مهم نیست قیمت انرژی برای این کشورها بالا برود و به علاوه کشورهای توسعهیافته در زمان افت قیمت نفت نیز به خوبی درک کردند که در قیمتهای پایین ظرفیت جدیدی وارد بازار نمیشود. زمانی که قیمت نفت ۷ دلار است دیگر ظرفیتسازی مفهومی ندارد. همه این رقم باید صرف هزینههای اجتماعی دولتها شود. وقتی که غرب و مصرفکنندگان بزرگ نمیتوانند از طریق شرکتهایشان امنیت عرضه را تضمین کنند، راه طبیعی کار این است که تولیدکننده آنچنان درآمدی داشته باشد که پس از پرداختن هزینههای اجتماعی و اداره دولتها، مازادی داشته باشد که بتواند در تولید نفت سرمایهگذاری کند و به علاوه قیمتهای بالای نفت به همه دارندگان مخزن پیام میدهد که نفتهای گرانقیمت را نیز تولید کنند. عرضه بهطور طبیعی اضافه میشود اوپک هم که تولیدش را دارد، در این فضا اوپک هر تصمیمی که میخواهد، بگیرد، تمرکز از خاورمیانه و اوپک به دیگر نقاط جهان میرود. این تولیدات اضافی جدید هم عمدتا از مناطقی از جهان صورت میگیرد که دیگر ادعاهای سیاسی نیز ندارند، خاورمیانه صد سال است که کانون بحران است. خیلی کشورهای کوچک در حال تولید ۵۰، ۱۰۰ هزار بشکه هستند و هیچ ادعایی هم ندارند. از سویی انرژیهای جایگزین و دوستدار محیطزیست نیز صرفه اقتصادی پیدا میکند.در پی تغییر ساختار اقتصاد جهانی و تغییر سهم نفت در کل تولیدجهان، IEA هم در منشور خود به خلاف دوران تاسیس خود تصریح کرد که تا جایی که دیگر با افزایش قیمت نفت جریان به رشد به اقتصادهای اعضا ضربه نزند، مخالفتی ندارد. طی چند سال گذشته قیمت نفت به ۱۴۰ و ۱۵۰ دلار نیز رسید. بعد هم که مساله بحران مالی در غرب پیش آمد یک نفر در غرب ادعا نکرد که این بحران ناشی از بالابودن قیمت نفت خام است. درحالی که در دهه ۶۰ و ۷۰ دادِ همه از افزایش قیمت نفت بالا بود.
غرب نفت ۱۴۰ و ۱۵۰ دلاری را به راحتی هضم کرد و اینکه قیمت نفت کاهش پیدا کرد، غرب برنامهای برای این موضوع نداشته است. در قیمتهای بالا، هم تولیدکنندگان به هدف خود که نفت بالاست، میرسند، هم ظرفیتسازی صورت میگیرد و در نتیجه با افزایش عرضه قیمتها کاهش پیدا میکند. نکته مهم اینکه تولید نفتِ بیشتر باعث کاهش قدرت اوپک نیز میشود. قیمت و سهم از بازار دو موضوع علیه هم هستند. در قیمتهای بالا، تولید نفت از منابع غیرمتعارف نیز افزایش مییابد. اگر به برنامههای جدید انرژی ایالات متحده آمریکا و تمرکز ایشان بر توسعه برداشت از Shale Oil و Shale Gas هم در خود آمریکا توجه کنیم، بسیار روشن میشود که تولید این نوع نفت با قیمتهای حدود ۳۰ دلار توجیه نداشته و در واقع آمریکا با بالا بودن قیمت نفت موفق میشود که وابستگی خودرا به خاورمیانه و دیگر مناطق نفتخیز کاهش دهد و میزان امنیت انرژی خود را بهطور قابلتوجهی افزایش دهد.
عربستانیها تا پیش از این، دلیل مخالفت با قیمتهای بالای نفت را در متمایلشدن کشورهای توسعهیافته به استفاده از انرژیهای جایگزین میدانستند؟
الان دیگر آن استدلال را رها کردهاند. عربستانیها هم دلشان میخواهد که قیمت بالا باشد اما نه آنقدر بالا. عربستان نفت ۷۰ دلاری را میپسندد نه اینکه از قیمتهای بالای ۱۰۰ دلار ناراحت شوند. اما معتقدند با قیمت ۷۰ دلار میتوانند کشورداری کنند.در دوران جدید با یک نهاد دیگر در عرصه انرژی با نام IEF روبهرو هستیم. در واقع مجموعه دولتهای بزرگ مصرفکننده و تولیدکنندگان بزرگ نفت در این همایش گرد یک میز مینشینند.
یادم میآید یکی از جلسات IEF که من رفته بودم، در ریاض بود. کمیسر انرژی اتحادیه اروپا -که در حد وزیر انرژی اروپا است- به هتل محل اقامتم آمد و به محض اینکه نشست، گفت که ما چه کاری میتوانیم انجام دهیم که ایران تولید نفتش را افزایش دهد و من یک سری کارهایی را که آنها میتوانستند انجام دهم لیست کردم. واقعا آنها آمدند و پروژههای متعددی در صنعت نفت ما انجام دادند. همه اروپاییها در آن زمان مخالف تحریم آمریکا بودند. برعکس دهه ۷۰ که قیمت برای مصرفکنندگان مهم بود. مهمترین موضوع در حال حاضر امنیت عرضه و ظرفیت مازاد است.
در رقابت بین آمریکا و قدرتهای نوظهور عدهای معتقدند که آمریکا تعمدا قیمت نفت را بالا نگه داشته است اما این تناقض پیش میآید که قیمتهای بالا موجب تولید بیشتر و کاهش قیمت نفت میشود آیا این روند در پایان به ضرر آمریکا تمام نمیشود؟
مکانیزم بازار قیمت را تعیین میکند. اوپک اگر خواست تولید خودش را کنترل میکند. قیمت خودش پایین نمیآید. شرکتهای نفتی به عکس دهه ۶۰، ۷۰ که مخالف قیمت بالا بودند، الان موافق با آن هستند. چون اینها هم مثل بقیه تولیدکنندگان سودشان از ناحیه قیمت بالا، افزایش مییابد. البته سقوط قیمتهای نفت موجب اختلال در ظرفیتسازی برای تولید نفت و بهویژه برای تولید نفتهای غیر متعارف میشود و الان علیالقاعده آمریکاییها با توجه به تمرکز بر تولید اینگونه نفتها، نباید روی خوشی به سقوط قیمتها نشان بدهند. شرکتهای نفتی هماکنون با اوپک همراستا هستند، چرا که خودشان خریدار نفت نیستند. روسیه هم با قیمت بالا موافق است اما با اوپک همکاری نمیکند. روسیه سواری مجانی میکند.
اما در یک دورههایی تمایل داشته که در چارچوب اوپک به فعالیت بپردازد.
هیچ وقت با اوپک همکاری نکرد فقط به دادن شعار بسنده کرد.