وضعیت اصناف و پیشهوران در دوره پهلوی اول
برخورد دوگانه دربار با بازار
اصناف و بازاریان با سازمان منظم درونی خود، ازجمله طبقات مهم جامعه بودند که در دوره شش ساله، یعنی از کودتا تا مجلس موسسان، در جریان حوادث روز قرار داشتند. در کودتای رضاخان، آنان همچون بسیاری از مردم تهران، با دیده خوشبینی و حسننیت به این مساله نگریسته و وقوع آن را اتفاقی مثبت و تاثیرگذار، در سرنوشت خود دانستند. آنان ابتدا از رضاخان حمایت کردند و اقدام او را لازم و راهی برای پایان دادن به هرجومرج اواخر قاجار و تضمین امنیت شغلی دانستند؛ بنابراین در نتیجه اقدامات رضاخان برای ایجاد امنیت و ثبات سیاسی، تجار و اصناف تهران تشکرنامههای بسیاری به پاس زحمات او به پایتخت ارسال کردند (روزنامه ایران، ۲۹ رجب ۱۳۴۰ق، ش ۱۱۰۴: ۲). این به علت تاثیرات سوء ناامنی، بر حیات آنان بود که اصناف وجود آرامش و نظم داخلی را برای انجام فعالیت خود لازم میدانستند. درنتیجه سرکوب عشایر جنوب به دست رضاخان، عده فراوانی از روسای اصناف، به استقبال او رفتند و بیانیهای در مجلس، در مدح سیاستهای عشایری او صادر کردند (حبلالمتین، س ۳۳، ش۲، ۲۳ جمادیالثانی ۱۳۴۲: ۱۰ و ۱۱). بعد از سرکوب شیخ خزعل، برای تزئینات مجلس، هزینههای هنگفتی به اصناف و پیشهوران تحمیل شد (بهار، ۱۳۶۳: ۲/ ۱۶۹) و این هزینهها را خود آنها به نشانه شادی تقبل کردند. با خروج احمدشاه از کشور، وقتی رضاخان رئیسالوزرا به تهران آمد، اصناف بازار در ضیافت بزرگی مقدم او را گرامی داشتند (غنی، ۱۳۷۷: ۳۰۳)؛ بنابراین اصناف و بازاریان ابتدا با حسننیت و امید رونق خود، به رضاخان نگریستند و از برنامههای او که راه را برای فعالیتهای آنان میگشود، پشتیبانی کردند.
تا این زمان، امور مالیاتی اصناف و پیشهوران زیر نظر مقامات نظامی سنتی شهری، همچون کلانتر و داروغه قرار داشت و به تدریج این وظیفه، به عهده وزیر جنگ گذاشته شد. آن گاه میلسپو (Millspaugh) مدیریت آن را به وزارت مالیه واگذار کرد (میلسپو، ۱۳۵۶: ۵۹ و ۶۰). همینطور اداره نظمیه نیز، در امور آنان مداخله کرد که تداوم این امر تلاشی برای نظارت دقیقتر و منظمتر بر اصناف بود.
در مجلس چهارم، در سالهای ۱۳۰۰ تا ۱۳۰۲ش / ۱۹۲۱ تا ۱۹۲۳م، وقتی احزاب سیاسی برنامههای خود را تشریح کردند، اکثریت مردم ازجمله تجار، کسبه و پیشهوران متمایل به رجالی بودند که برای اصلاحات ملی، امنیت، رونق تجارت و... آمادگی داشتند (بهار، ۱۳۶۳: ۲/ ۳۲). همان طور که اشاره شد جعفر شهری تعداد بازارها و بازارچهها را بیش از هفتاد تا میداند؛ بهعلاوه حجرهها و تیمچههایی نیز وجود داشتند (شهری، ۱۳۶۹: ۱/ ۳۱۶ تا ۳۴۰)؛ بنابراین آنها جمعیت درخور توجهی بودند. گرچه فوران درصد جمعیت وجه تولید شهری خرده کالایی را در آخر عصر قاجار ۲۲ درصد و در عصر پهلوی اول ۱۳ درصد میداند (فوران، ۱۳۸۸: ۳۶۱ و ۳۶۲)؛ یعنی این جمعیت به علت تغییر شغل یا تعطیلی کسبوکارشان، کاهش پیدا کردهاند. رضاخان از ابتدا، متوجه اهمیت پشتیبانی بازاریان برای کسب مشروعیت خود بود؛ لذا در عصر ریاستالوزراییاش به استفاده سیاسی از بازاریان پرداخت. هدف از ایجاد هیات اتحادیه اصناف تهران، در سال ۱۳۰۴ش / ۱۹۲۵م تامین مشارکت اصناف در جریان انتقال سلطنت به پهلوی بود که عوامل رضاخان در ایجاد آن نقش داشتند. در بیانیه آنان آمده بود:
«هیات اتحادیه اصناف تهران.... به تمام اصناف اعلام میدارد که برای قطع ریشه فساد قاجاری.... نهضت و قیام کرده است» (اشرف، ۱۳۷۴: ۲۳).
این بیانیه نقش بسیاری در ایجاد خوشبینی و امیدواری به سردار سپه داشت. رضاخان برای جلب توجه و کسب شهرت بهویژه بین طبقه متوسط و تودهها در مراسم مذهبی چون عاشورا، حضور مییافت. او در راس یک دسته قزاق، در عاشورا پابرهنه به بازار میآمد که محل تجمع عزاداران بود و در مراسم روضهخوانی اصناف شرکت میکرد (عینالسلطنه، ۱۳۷۸: ۸/ ۶۴۹۹ تا ۶۵۰۷). با توجه به اقدامات بعدی، میتوان گفت هدف رضاخان جلبتوجه بازاریان و تلاش برای فریب آنان بود. رضاخان در بسترسازی برای قدرتگیری از هیچ تلاشی فروگذار نکرد. پایه اصلی قدرت او ارتش بود؛ ولی با تکیه صرف بر این نهاد، نمیتوانست اهداف خود را جلو ببرد. در این راستا، ائتلافی با احزاب چندگانه ازجمله اصلاحطلبان که وارث اعتدالیون پیشین بود، صورت گرفت. حزب اصلاحطلبی که رهبری آن در دست روحانیون و تجار بود (آبراهامیان، ۱۳۸۸: ۱۵۰). اصناف و بازاریان براساس رابطه نزدیکی که با علما داشتند، قطعا از نمایندگان این حزب اطاعت میکردند.
اصناف مختلف بازار وقتی به ماهیت اصلی کار رضاخان (یعنی برقراری تمرکز سیاسی اقتصادی، محو استقلال درونی آنها، افزایش کالا و صنعت خارجی و...) پی بردند به جرگه مخالفان او پیوستند.
از طرفی، در این دوره، میزان واردات بر صادرات میچربید و درآمدهای دولت نیز چندان چشمگیر نبود. در نتیجه توزیع نشدن درآمد بین مردم و تحمیل مالیات، بهویژه برای ایجاد صنایع جدید و گرانی کالاها، قدرت خرید مردم افت کرد؛ لذا بازار چندان رونقی نداشت. (عصر جدید، خرداد ۱۳۰۷، ش ۴۹: ۲۶). بنابراین وقتی رضاخان برای برقراری تجدد شروع به کار کرد، اصناف و بازاریان ازجمله گروههایی بودند که در کنار رهبران مذهبی قرار گرفتند و با برنامههای غیربومی او مخالفت کردند و متوجه مقدمهچینی او برای حکومت شدند.
از مهمترین برنامههای رضاخان در این راستا، طرح مساله جمهوریخواهی بود که با مخالف سرسخت مردم، بازار تهران و علما روبهرو شد (حائری، ۱۳۶۰: ۱۸۷). گرچه با توجه به خوشبینی که به او وجود داشت، بسیاری از طبقات با تلگرافهایی از این برنامه دفاع کردند. بهزعم گروههای سنتی، جمهوریخواهی در واقع بدعتی در ساختار سیاسی چندین قرنی حکومتهای ایرانی بود؛ بنابراین علمای تراز اول، برای نشان دادن ناخرسندی خود از متحد سنتیشان، یعنی بازار کمک گرفتند و آنان علیه جمهوریت دست به تظاهرات خیابانی زدند (اتابکی، ۱۳۹۱: ۸۳). ازجمله رهبران مذهبی مخالف رضاخان، مدرس و خالصیزاده بودند که نفوذ فراوانی میان بازاریان داشتند. آن دو به همراه شصت نفر از نمایندگان اصناف در منزل مدرس تجمع و برای سقوط کابینه وقت گفتوگو کردند (بهبودی، ۱۳۷۲: ۵۴)؛ بنابراین بازاریان و پیشهوران در برابر برنامه جمهوریخواهی، واکنش نشان دادند و وقتی بین مدرس و بهرامی، دبیراعظم، درگیری صورت گرفت و در نتیجه سیلی خوردن مدرس، به مصداق این بیت:
از این سیلی ولایت پر صدا شد
دکاکین بسته و غوغا به پا شد
بسته شدن بازارها نشانه علاقه بازار به هر امری بود و با کشیدن شدن درگیری به بازار، تیراندازی صورت گرفت (هدایت، ۱۳۶۳: ۲۶۲ و ۲۶۳؛ مکی، ۱۳۶۲: ۲/ ۵۲۸ و ۵۲۹). انگیزه آنان در این باره، بیشتر مذهبی بود و از عواقب آن اینکه ممکن بود، به وضعیت اقتصادی آنان نیز ضربه بزند. هرچند بیشتر اصناف، معنای جمهوری را همانند معنی مشروطه نمیدانستند (دولتآبادی، ۱۳۶۲: ۳۵۱). درواقع تعطیلی بازار، مسالهای بود که در رویدادهای مختلف تکرار میشد؛ مثلا در تشییع جنازه عشقی، شاعر، بازارها تعطیل شد و در حادثه قتل ایمبری (Imbrie)، کنسول آمریکایی با اعلام حکومت نظامی تعداد بسیاری از معاریف بازار و کسبه دستگیر شدند (بهار، ۱۳۶۳: ۲/ ۱۰۷ و ۱۲۷).
همینطور در جریان بلوای نان و کمبود خواربار در آخر تابستان ۱۳۰۴ش / ۱۹۲۵م، آنان با یورش به سمت مجلس و بستن دکانها گفتند ما شاه را میخواهیم و سردار سپه نمیخواهیم و سپس با نطق مدرس آرام شدند (بهار، ۱۳۶۳: ۲/ ۲۶۵ و ۲۶۶)؛ بنابراین طبقه بازاری به این وسیله در برابر دولت واکنش نشان میداد. گرچه تعطیلیها موقتی بود. در این زمان، نمایندگان اصناف و بازاریانی که در مجلس حضور داشتند، خالصیزاده را فرستادند تا اعتراض مردم را تسلیم رئیس مجلس کند و اصناف در برابر مجلس، بر ضد جمهوریت شعار دادند (کرونین، ۱۳۸۷، ۱۱۳ و ۱۱۴)؛ بنابراین همچون دوره دوم قاجار، اصناف و بازاریان دوباره در جریان مسائل روز قرار داشتند و از مخالفان به شمار میرفتند. در روند حوادث نیز عده بسیاری از آنان زندانی شدند و نهایتا چون تعداد مخالفان بیش از طرفداران لایحه بود، غائله جمهوریخواهی لغو شد (Ashraf, ۱۹۹۰:۳۷-۳۸).
سردار سپه تلاش میکرد با کمک روسای اصناف، برنامههای خود را عملی کند؛ ولی آنان عرایضی تنظیم و امضا کردند که افراد به مجلس برسانند و پس از بستن بازار، نمایندگان اصناف در صحن بهارستان ایستادند و عرایضی در نقد آن نوشتند (مستوفی، ۱۳۷۱: ۳/ ۵۹۴ و ۵۹۵). بنابراین این بار نیز طبقه متوسط سنتی با نقشههای دولتی مخالفت کردند. این اولین مخالفت آنان با رضاخان و در حالی بود که تجار بهعنوان طبقهای مشروطهخواه، با توجه به امنیتی که او در کشور، برای تحقق نهادهای مدرن به عمل آورده بود، به حاکمیت او گرایش یافتند (ترابیفارسانی، ۱۳۸۴: ۴۷۱). این همراهی تا حد بسیاری ناشی از امید برای قانونمداری و امنیت داخلی بود که بهزعم آنان، قاجارها توانایی برقراری آن را نداشتند و در مجلس پنجم، به بسیاری از خواستههای آنان عمل شد. به هر حال، بازار مرکز ثقلی برای تجمع مخالفان و ابراز وجود گروههای مخالف با دولت وقت بود. همینطور در جامعه مذهبی ایران، بین علما و بازاریان اتحادی محکم و دوسویه وجود داشت و آن دو به پشتوانه هم، در برابر حکومت میایستادند؛ البته در مقایسه با دوره سلطنت رضاشاه، قدرت این ائتلاف افزونتر و قدرت اصناف مختلف و بازاریان قبل از سلطنت پهلوی اول بیشتر بود؛ چراکه هنوز برنامههای نوسازی اجرا نشده بود و رضاخان تا رسیدن به سلطنت باید صبر میکرد و به طور کامل، آنان را نباید کنار میگذاشت.
بافت شهری و همبستگی بین بازار و روحانیان در عصر رضاشاه
با مطالعه ساختار شهرهای ایران دوره اسلامی، میتوان دریافت که بازارهای اصلی و قدیمی شهر غالبا در کنار مسجد جامع واقع شده و معماری این بناها، مکمل همدیگر بودهاند. همین مساله که ارتباط بسیاری با مسائل اعتقادی داشت، بین دو نهاد بازار و روحانیان یا اقتصاد و مذهب، همبستگی ایجاد و همین ارتباط دوسویه، در تحولات این دوره نقشآفرینی میکرد. ابزار اصلی برای ایجاد همبستگی، موعظه نماز جماعت بود و بازاریان برجسته، در زمان نماز و به این مناسبت، به بحث درباره مسائل مربوط به منافع متقابل در کسبوکار و گاهی، در عرصه سیاسی میپرداختند (Ashraf, ۱۹۹۰:۳۱-۳۲) . تقویت عقاید مذهبی و اخلاقی و بنیادهایی که میتواند در جهت بقای اصول دین اسلام عمل کنند، از کارکردهای اصلی بازار بود (فلامکی، ۱۳۷۵: ۱۴۳). این همبستگی و نزدیکی عامل محرک کسبه در مشارکت سیاسی نیز بود؛ بنابراین بازار در کنار مسجد و مکتب، ازجمله مراکز مذهبی بهشمار میرفت (Groot, ۲۰۰۷:۲۳). این همبستگی درواقع نقش بسیاری در تحولات و بسیج مردم بازی کرد و در حوادثی همچون مشروطیت نیز کاملا موثر بود. تاجالملوک اشاره کرده است که بهرغم سختگیری دولت و اینکه مناسک مذهبی نشانه عقبماندگی نمایانده میشد، کسبه و تجار و طبقات عوام مساجد را پر میکردند (آیرملو، ۱۳۸۰: ۲۴۲). نکته درخور تعمق دیگر اینکه دو گروه فوق، در طول حکومت پهلوی اول، همواره دشمن و مخالف اصلی برنامههای او بودند و با ترغیب آنان بود که توده مردم وارد عرصه میشدند. بهزعم کشاورزیان: «این همکاری براساس مخالفت علما و بازاریان با دولت استوار بود و ارتباط این دو در هر یک از جنبشهای اجتماعی قرن بیستم، گواهی بر وجود اتحاد و همبستگی میباشد که بر دشمنی با نوسازی اقتصادی و بدعتهای ایدئولوژیکی اصرار میکردند» (keshavarzian, ۲۰۰۷: ۲۳۳).
ترکیب بازار و مسجد، عرصهای فراهم میکرد که ساکنان شهرها زندگی عمومی خود را سازماندهی کنند. نتیجه ترکیب این شبکه مشترک، در جنبشهای اعتراضی، ایجاد اتحادی فعال بین بازار و مسجد با پیامدهای سیاسی با حداکثر اهمیت، در ایران بود. اتحاد علما و بازار در زمینههای بسیار و به علل مختلف، توسعه پیدا کرد و بازاریان با علمای شیعی همبستگی و اتحاد سنتی داشتند. نزدیکی و همبستگی فیزیکی بازار و مسجد، در ساختار شهرهای ایران دوره اسلامی، ازجمله عوامل مهم اتحاد بود (Ashraf, ۱۹۹۰: ۳۱).
بازار نبض جامعه محسوب نمیشد و با نظم خاصی برقرار بود و کالاهای اصلی زندگی، در آنجا معامله میشد. مسجد و حمام عمومی هم، در مجاورت آن بود و محلی برای انتشار اخبار بهشمار میرفت.
بازاریان با روحانیان و مجامع پهلوانی نیز ارتباط داشتند و عضویت در این گروهها، به آنان احساس امنیت میداد و آنان با شرکت در مراسم مذهبی، این احساس را تقویت میکردند (آپتون، ۱۳۸۰: ۱۰۷ تا ۱۰۹)؛ بنابراین همسایگی باعث ارتباط تنگاتنگ و دوسویه آنان شده بود. جدا از مسائل مذهبی، روحانیان برای اجرای برنامههای خود، به پول احتیاج داشتند و بازاریان و اصناف نیز به پشتوانهای قوی در برابر دولت نیازمند بودند. در بازار پرداخت مالیات دینی(خمس و زکات)، کمک به موسسات خیریه و حفظ رابطهای بهطور کلی خوب با علما همه نشانههایی از تقوا محسوب میشد. (Ashraf, ۱۹۹۰ :۳۱).
با توجه به ساختار مذهبی کشور و اتحادی که بین دو نهاد روحانیان و بازار وجود داشت، سیاستهای دوره رضاشاه در راستای مذهبزدایی، باعث نارضایتی و واکنش اصناف، بهعنوان طبقه متوسط سنتی میشد. او بعد از رسیدن به پادشاهی، تظاهرات عمومی در عید قربان و زنجیرزنی ماه محرم را ممنوع کرد (آبراهامیان، ۱۳۸۸: ۱۷۵)؛ گرچه قبل از سلطنت، در این مراسمها شرکت می کرد.
حادثه مهم دیگر، تغییر در سبک معماری برخی بازارها بود که در این دوره، اداره بلدیه (شهرداری) آن را انجام میداد؛ مثلا ایجاد تغییر در روشنایی بازار اُرسیدوزها (کفاشان) (شهری، ۱۳۶۹: ۱/ ۴۲۴). بازاریان و اصناف در مراسم مذهبی و عزاداری شرکت فعال داشتند و در اعیاد دینی، هزینههای بسیاری متحمل میشدند. در سال ۱۳۰۹ ش / ۱۹۳۰م، بعد از تصویب قانون بلدیه، نظامنامهای برای نحوه اجرای این مصوبه تنظیم شد که در آن، وظایف این اداره در امر تخریب، ترمیم، نوسازی، نقشهکشی و... بهطور مفصل توضیح داده شد (سامکا، ش سند ندارد، بازیابی ۸۷۴۵/ ۲۹۰). تاسیس این نهاد به معنای آغاز دوره جدیدی در تاریخ معماری و حیات شهرنشینی بود و پیشهوران و اصناف مختلف، از آن مستثنی نبودند.
بخشی از مقالهای به قلم محسن بهشتیسرشت- عبدالرفیع رحیمی و مسعود آدینهوند