بلایای آوارشده بر ایرانیان سده سیزدهم
قحطی
قحطی ۱۲۵۰-۱۲۴۹شمسی / ۱۲۸۷-۱۲۸۸ قمری/ ۱۸۷۱ تا ۱۸۷۰ میلادی) باعث تلفات جانی فراوانی در ایران شد. طبق برآوردها حدود یکدهم جمعیت ایران در این سالها از گرسنگی مردند. در ۱۲۹۰ق./ ۱۸۷۲م. ۶۵۰۰نفر دیگر بر اثر بیماریهای مسری جان سپردند و بهدنبال پنج سال خشکی قحطی در بیشتر نواحی ایران نمایان شد (عیسوی، ۱۳۶۲: ۳۱). در ۱۳۳۶ق. قحطی در کاشان چنان بیداد کرد که مردم از دفن فقرا امتناع میکردند. قحطی به مردم فشار آورده بود و بالغ بر ۶۰۰ نفر تلف شدند. علما جدا از دولت تقاضا داشتند اقلا اموات را دفن کند زیرا جنازهها در کوچه و خیابان افتاده و مردم توان دفن آنها را نداشتند. قحطی بزرگ ۱۲۹۸–۱۲۹۶ شمسی / ۱۹۱۹ تا ۱۹۱۷ میلادی تلفات جانی فراوانی را در ایران سبب شد. مصادف با جنگ جهانی اول، روسیه و انگلیس که ایران را در اختیار داشتند، با جمعآوری آذوقه بسیار، سبب کمبود نان و قوت مردم شدند. در این قحطی جمع عظیمی از مردم ایران کشته شدند.
وبا
بروز وبا در دوره قاجاریه به سال ۱۲۱۱ق در محدوده آذربایجان ثبت شده است و در سال ۱۲۲۱ق مرض وبا برای بار دوم در آذربایجان و ایروان شیوع مییابد. در سفرنامههای «نوبویوشی فوروکاوا» و «عبدالرزاق بیگ مفتون دنبلی» آمده؛ بیماری وبا در این سالها علاوه بر آذربایجان در بوشهر، شیراز، اصفهان، یزد، کاشان و... سرایت داشته است. در ۱۲۰۰خ./ ۱۸۲۱م. همهگیری وبا در خلیجفارس آغاز و به شیراز و اصفهان کشیده شد. در ۱۲۴۵ق./ ۱۸۲۸-۱۸۲۹م. وبای همگانی دیگری که مرکز آن هرات بود (الگود، ۱۳۸۶: ۵۱۵)، ۴۰ روز در تهران شیوع یافت. مرگومیر ناشی از این بیماری را حدود ۱۰ هزار نفر نوشتهاند (سیف،۱۳۷۳: ۲۳۳). دوباره تهران درگیر بیماری وبا شد و شهرهای قزوین، کاشان و اصفهان را نیز آلوده کرد. در ۱۲۰۹خ./ ۱۸۳۰م. رسید و از طریق روسیه نیز به آلمان، بریتانیای کبیر و در نهایت فرانسه، در ۱۸۳۲م. وارد شد. طی ۱۲۶۱تا۱۲۶۳ق./ ۱۸۴۵تا۱۸۴۷م. بیماری از هند و از راه افغانستان آمد و به مشهد و اصفهان رسید و به بغداد، استانبول، روسیه و اروپا حرکت کرد. براساس گفتار دکتر کلوکه ۱۰ درصد از جمعیت تهران(۱۲هزار نفر) در ۱۲۲۵خ./ ۱۸۴۶م. مردند. در تبریز حدود ۱۲۰ نفر در روز فوت میکردند، اما او به چارچوب زمانی برای این میزان مرگومیر اشارهای نمیکند. درسال ۱۲۶۹ و۱۲۷۳ق وبا بار دیگر تمام ایران را فرامیگیرد. کنت دوگوبینو مینویسد: «هرکس دو پا داشت و میتوانست فرارکند برای حفظ جان خود از پایتخت گریخت. مردم چنان میمردند که گویی برگ از درخت میریزد، من تصور میکنم که بیش از یکسوم سکنه شهر تهران در اثر وبا مردند.» طی ۱۲۳۰تا ۱۲۳۲خ./ ۱۸۵۱تا۱۸۵۳م.اپیدمی روی داد و به عراق و روسیه نیز کشیده شد. در هنگامه این اپیدمی تهران براساس یادداشت دکتر کلوکه بین ۱۵ تا ۱۶ هزار نفر از دست داد. سال ۱۲۷۷ق./ ۱۸۶۰. ۱۸۶۱م. علاوه بر وبا قحطی هم در مناطق پرجمعیتی چون مازندران، آذربایجان و تهران دامن گستراند (سیف، ۱۳۷۳: ۲۴۹). شش سال بعد یعنی ۱۲۸۳ق./ ۱۸۶۶م. دوباره قحطی شدید و وبای سخت کشور را آلوده کرد، این بار مرکز بیماری مشهد بود، تلفات به روزی ۱۰۰ تا ۱۲۰ نفر نیز میرسید (سرمدی، ۱۳۷۸: ج۲/ بخش اول، ۲۰۵). جلالالدوله پسر شاه و حاکم خراسان نتوانست از وبا خلاصی یابد و مرد (الگود، ۱۳۸۶: ۵۶۸). در ۱۲۴۷تا۱۲۴۸خ./ ۱۸۶۹تا۱۸۶۸م. زائران هندی وبا را به مکه بردند و از آنجا وبا از طریق مصر و عراق تا ایران راه یافت، به تبریز یورش آورد و سراسر ایران شمالی را در نوردید، حدود ۵۰ مرگ در روز را در تهران در تیر ۱۲۴۸خ./ ژوئن ۱۸۶۹م. موجب شد. در ۱۲۸۷ق./ ۱۸۶۹م. در اصفهان و سپس شیراز بیش از ۲ هزار نفر با وبا هلاک شدند. (همان) در این سال به جز وبا تیفوس هم توانست جان شماری از مردم فارس را بگیرد(سیف،۱۳۷۳: ۲۶۹)؛ (سرمدی، ۱۳۷۸: ج۲/ بخش اول، ۲۰۶). در بوشهر دولت بریتانیا نیز به وحشت افتاد. مردم حاضر به دفن مردگان نبودند. با پافشاری سفیر بریتانیا حاکم بوشهر مجبور به سوزاندن لباسهای آلوده و دفن اموات شد (الگود، ۱۳۸۶: ۵۶۹). یوشیدا در سال ۱۸۸۰ مینویسد: «در ایران درمان قدیمی مرسوم بود. به کسانی که سردیشان کرده بود گرمی میدادند و به آنهایی که رطوبت مزاج داشتند خشکی میخوراندند. تنقیه مهمترین درمان بود.» (یوشیدا، صص ۶۸/ ۶۶) در ۱۲۶۸تا۱۲۶۹خ./ ۱۸۸۹تا۱۸۹۰م. وبا از طریق خلیجفارس سراسر کشور را درنوردید در ۱۳۰۶ق. در عراق عرب وبا ظاهر شد. پزشک مخصوص ناصرالدین شاه نیز از وبای دیگری که در ۱۳۰۸ق./ ۱۸۸۹م. در تهران شیوع یافت ذکری به میان آورده است. (فووریه، ۱۳۶۲: ۲۱۵). سال ۱۳۱۱ق./ ۱۲۷۱خ./ ۱۸۹۲م. وبایی دیگر از راه رسید. دیگر فرقی ندارد که مرکز آن روسیه (عیسوی، ۱۳۶۲: ۳۱) بود یا هرات افغانستان (فووریه، ۱۳۶۲: ۳۵۲)، به مشهد و تهران سرایت کرد و ۱۰ هزار نفر را در گیلان و صدها نفر را در خراسان و تهران به کام مرگ فرستاد (عیسوی، ۱۳۶۲: ۳۱). فووریه مینویسد: «وبا هر روز قریب صد نفر تلفات دارد، پریروز مادر ظلالسلطان و مادر امیرخان سردار حکمران بروجرد از وبا مردهاند، وبا تاکنون در تجریش و زرگنده و رستمآباد و دزاشوب مشغول کشتار است» (فووریه، ۱۳۶۲: ۶.۳۹۵). فووریه تعداد تلفات تهران را بر اثر بیماری وبا روزی ۸۰۰ نفر نوشته است (فووریه، ۱۳۶۲: ۳۹۷). در شوشتر ۲ هزار مورد مرگ گزارش شد: «مرگ آنچنان سهلالوصول بود که آدمی که به هنگام غروب آفتاب سرحال و شاداب بود سحرگاه همان شب جان میباخت» (رایت، ۱۳۶۴: ۱۸۳). وبا سراسر خراسان را نیز گرفت. فووریه مینویسد: «میگویند که برای جلوگیری از توسعه مرض اقدامات احتیاطی لازم شده است؛ اما چه نوع اقدامی؟ من که از این اقدامات اطلاعی ندارم، اما خیال میکنم که هیچ اقدامی به عمل نیامده است.» (فووریه، ۱۳۶۲: ۳۷۹). در ۱۲۸۲خ./ ۱۹۰۳م. وبا از مکه و عراق از طریق خلیج فارس و غرب وارد شد و به خراسان و آذربایجان و آنگاه روسیه، اتریش و آلمان در ۱۹۰۵ م ادامه داد(فلور، ۱۳۸۶: ۱۶ و ۱۷). «و کشتار آنها آن چنان زیاد بود که گاه یک سوم جمعیت را تلف میکرد.» (تاجبخش، ۱۳۷۵: ۱۸۵).
مالاریا
در زمان شیوع بیماری مالاریا در خواف اداره مالیه خراسان برای معالجه بیماران خواهان حتی یک پزشک به منطقه آلوده بوده است. (سند شماره ۹۷) همچنین زمانی که در ۱۳۰۹خ. در اطراف گواتر بیماری مسری شیوع یافته بود، طبیب بندرعباس حاضر به حضور در منطقه آلوده نمیشود.