مواجهه طبابت بومی با بیماریهای وبا و طاعون در ایران دوره قاجار
میرزا احمد تنکابنی در رساله اسهالیه، بیماری وبا را ذیل فصلی با نام «اسهال وبایی» آورده است. او تاکید میکند که قدما اصل وبا را ذیل حمیات ذکر میکردند، اما من این بیماری را بنا به دلایلی در اسهال وبایی ذکر کردم. معتقد است که تنها شیخ ابوعلی «اسمی مذکور میکند آن هم نه در مبحث حمای وبایی». استدلالش این است که آنچه حضرات حکما «در تعریف حمای وبایی و علامتی که نقل میکنند و براهین عقلیه هم دلالت میکند هیچ دخل به این وبایی که در عهد این سلطان واقع شده، که در سال اول عوام وبا میگفتند و در سالهای دیگر خواص هم میگفتند، هیچ قسمی این تعریف و آن براهین به این وبا صادق نبود، مخصوصا در بعضی از بلاد ایران که ییلاق بسیار خوبی دارد و عفونت هوا در آن هیچ راهی ندارد، اعم از اینکه سبب وی سماوی باشد یا ارضی» و در این مکانها اسهال وبایی افراد بسیاری را به قتل رسانید. «دیگر اینکه چه بسیار شخص، صبح خود را بر طبیب نشان میداد آیا تبی یا خبری در او هست یا نه، طبیب حکم به صحت او میکرد و در دو ساعت فاصله، مرض اسهال و قی چنین هجوم میآورد که در دوازده ساعت به هلاکت میرسید و هلاک میشد، خاصه اگر یکی از این قبیل مریض را میدیدند زودتر تاثیر میکرد.
میرزا احمد تنکابنی از آن رو که معتقد است میان این مرض و آن امراضی که حکما سابق در کتب خود بیان داشتهاند مشابهتی نیست و از آن رو که علامات و عوارض این مرض مشابه هیضه ردیه (اسهال و استفراغ بدون واگیر) است، آن را ذیل بیماریهای اسهالی طبقهبندی میکند و بر حسب استدلالاتی که ارائه میدهد، نتیجه میگیرد که نمیتوان این مرض را داخل در حمیات دانست.
از مقالهای به قلم مصطفی کریمخان زند، کارشناس ارشد جامعهشناسی